نام پدر : ابوالحسن
تاریخ تولد :1344/01/07
تاریخ شهادت : 1365/05/26
محل شهادت : بیمارستانی در هلند

وصیت نامه

 

 

*توصیه نامه شهید محمدعلی شیخی تبار*

 

اخلاق اسلامی را سرلوحه کارهای خود قرار دهید و در کسب فضایل الهی از یکدیگر سبقت بگیرید و در فراگیری علوم مختلف بکوشید. نمونه یک مسلمان واقعی باشید تا چهره اسلام حقیقی را به مردم جهان بشناسانید. در مورد اتفاقات پیرامونتان خوب تحقیق کنید و هر حرف و عملی را کور کورانه نپذیرید بلکه در مورد درستی و نادرستی آن ها خوب بیاندیشید. وهمواره در کارهایتان خدا را در نظر داشته باشید.


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمدعلی شیخی تبار درزی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

7/1/1344 ـ روستای درزی کلا شیخ ـ از توابع امیرکلا ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

ابوالحسن ( در قید حیات نیستند)

4- نام و شغل مادر:

سیده محرم میرزاپور( در قید حیات نیستند)

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

شهید فرزند پنجم بودند.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در خانواده مومن، مذهبی در دامان پدر و مادری متدین با اوضاع اقتصادی متوسط که با کسب روزی حلال تامین می شد به رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید درس حوزوی خواندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

ابتدایی طالبیان

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید مقطع دبیرستان را به اتمام رساند و در دانشگاه قبول شدند اما به دلیل شرایط اقتصادی خانواده به حوزه رفتند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

کبری حاجی حسینی

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1362 ـ بابل ـ سپاه ـ کردستان

10/8/63 ـ بابل ـ سپاه ـ اهواز

12/11/64 ـ مستقیم به منطقه عملیاتی رفتند ـ جنوب ـ فاو 

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

تمام اعضای بدن شیمیایی

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

والفجر8

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

6/5/65 ـ فاو ـ والفجر 8 ـ شیمیایی

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

10/5/65 ـ گلزار شهدای روستای درزی کلا شیخ ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

 

خواهر شهید : شهید بسیار متواضع و فروتن و دارای حجب و حیا ، امانتداری ، حفظ اسرار ، سعه صدر ، اخلاق در عمل ، صداقت ، صفا و صمیمیت ، گشاده رویی ، نظم و انضباط و وقت شناس بود و در کارها به دیگران کمک می کرد و انس و علاقه ی زیادی به قرآن داشت و در نماز جماعت شرکت می کردند .

همسر شهید : یک روز دیدم شهید کف پای مرا بوسه زد و من بسیار نارحت شدم و گفتم چرا این کار را می کنی ؟ و ایشان گفتند که من خیلی ناراحت هستم که برای شما کاری نکرده ام و شرمنده شما هستم.


زندگی نامه

 
 
 
روحاني شهيد: محمد علي شيخي تبار درزي
دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند گل آدم سرشتند و به پيمانه زدند
ساکنان حرم  ستر  و  عفاف  ملکوت با مـن راه نشين باده مستانه زدند
آسمـان  بار  امانت  نتوانست  کـشيد قـرعـه کار به نام من ديوانه زدند
سرما و سوز از هر روزنه اي خود را به کانون گرم زندگي وارد کرده بود. زمستان بود و باري از برف و سفيدي بسان مرواريد به همراه آورده بود. اما در روستاي آرام «زيکلاي شيخ» از توابع اميرکلاي بابل، خانواده اي چشم به راه و وجودي پاک و لبخندي زيبا بود. اين خانواده داشت بهار را تجربه مي کرد. بهاري از جنس صفا  و ولادتي از جنس عنايت.
خانواده شيخي تبار در زمستان 44، با گريه معصومانه «محمد علي» که سکوت منتظرانه خانواده را شکست بوي طراوت و تازگي گرفت.
روستاي زيکلا، محروم و سرشار از فقر بود ولي غني و ثروتمند از محبت و ايمان. پدر محمد علي «ابوالحسن» مردي پرهيزگار بود و صاحبدل و اين نعمتي است بس بزرگ براي کودکي که در فضاي خاک و ماده مي خواهد ره به عالم معنا ببرد.
پدر چون باغباني او را هرس کرد، آب داد و تيمار کرد؛ کودکي، بعد نوجواني و جواني.
تا مقطع متوسطه و اخذ ديپلم پيش رفت و حتي در دانشگاه هم قبول شد. اما در دانشگاه ديگري ثبت نام کرد. در دانشگاه دفاع در خط مقدم و به هدف دفاع از دين و سرسپردن در راه يار، چون سروي استوار در برابر هجوم باد و نامردي ها شاخه اش شکست، در کربلاي شهيدان ايران (شلمچه)، با کربلائيان کربلاي پنج، در راه آزاد سازي فاو و در کنار اروند رود، از تيغ خشم و جهل و کينه دون صفتان زخم برداشت. هواي آلوده بعث، ريه هاي معطر به عطر نماز و ذکرش را آزرده ساخت و گاز شيميايي بهانه اي شد براي آنچه در انتظارش بود.
ديدار  مي   نمايي   و   پرهيز   مي کني     بازار  خويش  و  آتش  ما تيز  مي کني
گر خون دل خوري فرح افزاي مي خوري     ور قصد جان کني طرب انگيز مي کني
در گرماگرم تابستان 64، تنها زماني که بهار را تجربه کرده بود بعد از شش ماه راز و نياز عاشقانه در بستر بيماري و در ديار غربت به وصلي شيرين دست يافت.
خوشا با عاشقان هم خانه بودن به گرد شمع جان پروانه بودن
به  زير  تيغ  حق گردن نهادن شهيد  عشق  آن  جانانه بودن
 
 
 
 
 
 
استان: مازندران              شهرستان: بابل             تولد:1344                شهادت: 26/5/65- فاو