نام پدر : هاشم
تاریخ تولد :1340/07/06
تاریخ شهادت : 1360/09/20
محل شهادت : گیلان غرب

وصیت نامه

1- ای شنوندگان وصیت نامه! به هوش باشید که  دشمن در کمین است. با یک غفلت هستیمان به باد فنا خواهد رفت. در همه حال در خط رهبر و روحانیونی که در خط رهبر هستند باشید. دیگران را برای خود الگو قرار ندهید. دستی همچون دست آمریکا از آستین بیرون آمده و می خواهد بین شما و این رهبر و روحانیت جدایی افکند. به هوش باشید و تمام توطئه ها را به جان برید و خنثی کنید.
2- شما ای همسنگران عضو انجمن اسلامی! سفاش من قسمت هایی از سخنان شهید رجائی رئیس جمهوری می باشد. ما مسئولیت نام گرفتن عضو انجمن اسلامی در دوران انقلاب اسلامی را باید در بالاترین سطح آن درک کنیم، باید به خودمان برگردیم آیا به عنوان عضو انجمن اسلامی معتقد به اسلام هستیم؟ آن چنانکه امامان فرموده اند: انجمن اسلامی باید از اعضای مسلمان تشکیل شده باشد. انجمن های اسلامی نه تنها باید باشند بلکه باید تأیید بشوند. انجمن های اسلامی وسیله تداوم انقلاب ما هستند. من از آنها (منافقین!) نمی ترسم. من از این می ترسم که شما با خلوص نیتی که دارید در دام منافقین و توده ای ها بیفتید.
3- روی قبرم جوان ناکام ننویسید. چون لطفی که خداوند به من کرده و راهی را که من انتخاب کردم، یگانه پاسدار کربلا، حسین (ع) به ما آموخت و بدانید این راه ناکامی ندارد.
4- مجالسم را سبک بگیرید و نگذارید آنهایی که با امام مخالفند و با رژیم اسلامی دشمنی می کنند و از خدمت به اسلام شانه خالی می کنند، بر سر قبر و در مجالسم شرکت کنند.
5- لباس‌هایم را به جنگ زدگان محروم بدهید.
6- شما ای پدر و مادر عزیز! بدانید هر کس که ارگانی انقلابی را تضعیف یا رد می کند دشمن اسلام است.

وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

حمزه علی شیخ تبار عزیزی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

 - روستای عزیزک شهرستان بابلسر

3- نام و شغل پدر :

هاشم - کشاورز

4- نام و شغل مادر:

زینب درزیان- خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

یک برادر- یک خواهر- شهید فرزند دوم بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

اقتصادی:

اعتقادی: از کودکی نسبت به مسایل معنوی علاقه مند بود به قرآن علاقه مند بود و همیشه مشغول خواندن قرآن بود، در مراسمات مذهبی شرکت می کرد، همیشه در نماز جماعت شرکت می کرد به نماز جمعه هم می رفت. نسبت به مسئله ی حق الناس اهمیت می داد، صبح های جمعه دعای ندبه می خواند و در مراسم دعای کمیل هم شرکت می کرد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

به مکتب خانه می رفت.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

اول تا پنجم ابتدایی مدرسه دهخدا روستای عزیزک شهرستان بابلسر، سال پنجم ابتدایی مدرسه بهشت آئین روستای بیشه سر شهرستان بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه شبانه روزی شهرستان بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان آیت ا... غفاری، شهرستان بابل، رشته ی اقتصاد اجتماعی، (2 سال)

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، گچ کاری

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :  ــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

نسبت به پدر و مادر رفتار و برخورد خوبی داشت و به مادرش علاقه ی زیادی داشته است و احترام پدر و مادرش را حفظ می کرد.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

گچ کار

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آزاد

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد. ایشان قبل از انقلاب در گشت زنی ها در محل حضور پیدا می کرد و در جلسات هم شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در بسیج و جلسات آن شرکت می کرد و برای رزمندگان و جنگ زده ها کمک جمع آوری می کرد و در تبلیغات کردن خیلی فعالیت می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :

ایشان یک بار در خیابان چهارشنبه پیش بابل با منافقین درگیر شد و مجروح شد.

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

در سال 60 از سپاه بابل، لشکر 25 کربلا، با عضویت بسیجی به منطقه ی جنوب اعزام شد. (به مدت 3 ماه)

سال 60 از سپاه بابل، لشکر 25 کربلا، با عضویت بسیجی به منطقه ی گیلان غرب اعزام شد. (به مدت 2 ماه) عملیات مطلع الفجر

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

5 ماه

4- مسئولیت در جبهه :

رزمنده

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

در تاریخ 20/9/60 در منطقه ی گیلان غرب در عملیات مطلع الفجر بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

7 ماه بعد از مفقودیت در تاریخ 13/4/61 تشییع شد و در گلزار شهدای بالامحله روستای عزیزک شهرستان بابلسر دفن گردید.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

محمد جعفر شریف نژاد معلم شهید:

یادم می آید ایشان همیشه آخرین نفری بود که از کلاس بیرون می رفت و وقتی که من به او می گفتم زنگ تفریح بیرون برو یک دوری بزن می گفت: « من که کاری ندارم همین جا هستم به درس خودم مشغولم.» یک روز چند تا از بچه های عزیزک که داشتند می آمدند مثل این که کمی شیطنت کردند و شهید وقتی به خانه رفت خیلی ناراحت بود و به مادرش گفت که اگر بچه ها اسم من را ببرند من جواب مدیر را چه بدهم! دیدم شب هنگام مادرش به منزل ما آمد و داستان را تعریف کرد و من گفتم من حمزه علی را خوب می شناسم او پسر خوبی است! فردا دیدم که او آمده و رفت در یک گوشه ای نشست و از رفتن به کلاس خجالت می کشید به او گفتم تو از دانش آموزان خوب ما هستی و باید به کلاس بروی.

رحمت اله شیخی دوست شهید: ایشان فردی ساده پوش و در عین حال تمیز و خوش سلیقه بود و بسیار قناعت پیشه می کرد، در بابل که با هم بودیم ایشان غذا درست می کرد و بیش تر اوقات نیمرو با کمی تخم انار می خوردیم و می گفت که این غذا بهتر از آن قرقاولی است که یک پادشاه برای ناهار خود می خورد.

یک بار یادم می آید که به خانه یکی از دوستان رفته بودیم که نسبت فامیلی هم با شهید داشت آن شخص بعد از شام نسبت به شهید بی احترامی کرد و چیزی به ایشان گفت: اما شهید در کمال خونسردی و با آرامش جواب آن ها را داد و امر به معروف کرد و بعد از خوردن شام ما بلند شدیم و علت را به صاحبخانه گفت: بعد از این که بیرون آمدیم در کوچه آرامگاه پیش مسجد قمر بنی هاشم یک صندوق خیرات بود که شهید حساب کردند و گفتند با توجه به شام و این صحبت ها و توهینی که شد ممکن است در درون من اثر بگذارد و میزان هزینه را حساب کرد و دقیقاً 2 تومان به صندوق گذاشت.