نام پدر : علی
تاریخ تولد :1343/03/20
تاریخ شهادت : 1365/03/02
محل شهادت : سوادکوه

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد رمضان­علي شورزند سرخي*

 

نام پدر: علي

همگام با طلوع دهمين روز خرداد 1343، اوّلين ثمره زندگي «علي و گِران» در روستاي «سرخ­كلا» از توابع زيرآب چشم به جهان باز كرد. پدر كارمند شركت ذوب­آهن بود و مادر، گرم خانه­دای و فرزندپروری.

دوره ابتدائي «رمضان­علي» در دبستان «شاه­عباس» زادگاهش سپري شد. سپس با ورود به مدرسه راهنمايي «مولوي» در همين روستا، در پايه دوّم این مقطع به دلایلی از ادامه تحصیل باز ماند.

با گفته‌های «معصومه»، گذری به خلق‌وخوی برادرش می‌زنیم؛ «نسبت به والدین احترام خاصی می‌گذاشت و همواره با آنان با لطف و مهربانی رفتار می‌کرد. در انجام کارهای منزل نیز، کمک‌حال‌شان بود. علاوه بر آن، به ما هم سفارش می‌کرد که نگذارید پدر و مادر از شما ناراضی باشند.»

در بیان تقیدات دینی  این فرزند نیک‌سیرت، همین بس که در ادای واجبات و مستحبات، اهتمامی خاص داشت. با قرآن، این سرچشمه حکمت و معارف نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن کوشا.

بعد از تشكيل بسيج، به عضويت اين نهاد در آمد و فعاليت­هايش را در راستاي تحقق اهداف انقلاب آغاز كرد.

او بعد از طي دوره آموزش 45 روزه، در سال 1361 به مدت ده ماه، در طرح ویژه جنگل به ادای تکلیف پرداخت. در سال 1362 به جبهه مريوان عزيمت كرد و دچار مجروحيت شد. در تیر همین سال با حضور در گردان قمربنی‌هاشم، در کسوت تک‌تیرانداز، دوباره راهی مناطق عملیاتی شد.

هم‌زمان با پوشیدن جامه پاسداري در 13/2/1363، در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه سوادکوه به خدماتش ادامه داد.

در سال 1364 نیز، در واحد انتظامات سپاه سوادکوه به انجام وظیفه همت گماشت. او همچنین در سمت مربي آموزش نظامي و فرماندهي گروهان در گردان صاحب­الزمان، خدمات ارزنده‌ای از خود به یادگار گذاشت.

«حيدر» از برادرش روایت می‌کند: «براي رفتن به جبهه، روزشماري مي­كرد. مي­­گفت: ما بايد براي حفظ ناموس و شرف خود بجنگيم. نبايد سر تعظيم در مقابل­ دشمنان فرود آوريم؛ بايد دست بيگانگان و دشمنان را از جامعه اسلامي كوتاه كنيم.»

و سرانجام، رمضان‌علی در 20/3/1365 در اثر انفجار مواد منفجره در پایگاه سوادكوه، در حين انجام مأموريت به فيض عظيم شهادت نائل آمد. پيكر پاكش نیز دو روز بعد، با وداع همسرش «مريم شورزند» در بوستان شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد.

 


وصیت نامه

 

                                                                     ***بسم الله الرحمن الرحیم***

وَ لَئِن قُتِلتُم فی سَبیلِ اللهِ اَو مُتُّم لَمَغفِرَهٌ مِنَ اللهِ وَ رحمَهٌ خَیرٌ مِمّا یَجمَعٌونَ (آل عمران 156)

اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید در آن جهان بر آمرزش و رحمت خداوند قائل شوید و در آن بهتر از هر چیزی است که در حیات دنیا برای خود فراهم آورد.

خدا، بار الهی، معبودا: تو را به خون پاک شهیدان قسمت می دهم رزمندگان ما را پیروزشان بگردان.

اَینَ ما تَکوُنُو یُدریکَکُم دَعَوت وَ لَوکُنتُم فی بُرُجٍ مَشید

هر کجا باشید مرگ شما را می گیرد اگر چه در جاهای محکم باشید. نکته قابل توجه در این آیه این است که آیه فوق  می گوید هیچ چیز حتی بر جاهای محکم نمی تواند جلوی مرگ را بگیرد...

من به عنوان یک فرد مسلمان و به حکم وظیفه الهی که داشتم قدم در این راه نهاده ام خداوند بزرگ را شکر که جنین سعادتی نصیب من کرده و چنین رهبری در جلو راهم قرار داده و ذره ای نور ایمان در روشن نمود تا من خونم را می دهم شما بازماندگانم پیام خون مرا بدهید.

 ای امت مسلمان انقلابی ایران! بدانید اسلام که هر قطره خون شهیدان ما پیامی است که پیام خون شهیدان را به جهانیان برسانید اسلام را با رسالت سجاد گونه تان صادر کنید و شما مژده ای می دهم که با داشتن جوانانی عاشق در سبیل الله و در راه خدا که جان شیرین خود را به کف نهاده اند و هر لحظه در انتظار شهادت به سر می برند ما شکست نمی خوریم و به فرموده امام عزیزمان اگر چه کشته شویم پیروز هستیم و اگر شکست بخوریم پیروزیم چون نیروی الهی در وجود رزمندگان ماست آموزگار آنها سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) می باشد که چگونه مردن را چه خوب آموخت چون تمام حاصل این همه کارها در مادران است بخصوص مادر عزیز که داشتم نهایت تشکر و سپاسگذاری را از او دارم که مرا این گونه تربت کرده است که در راه اسلام و قرآن قدم بردارم و امیدوارم که از خود گذشت و از من حاصلی ندیده مرا حلال کند و از من راضی باشد چون من یکی از مادرم آرزو داشتم که مرا بزرگ کند و مرا به جائی برساند ولی افسوس که نشد اکنون که من در میان شما نیستم خداوند لیاقت شهادت را نصیب من نماید چون شهادت نزدیکترین و سریعترین راه تقرب بخداست.

 خدایا! این قطره خون ناچیز و ناقابل مرا برای گسترش اسلام در حضور بپذیر و اگر جان ما آن ارزش را دارد که برای اسلام فدا شود اسلام پیش برود صدها جان بده تا مبارزه کنیم این چیزی نیست بخدا اگر هزاران جان داشتم در راه خدا و الله اکبر و امامان که در پیشبرد دین اسلام وامام نثار می کردم.

 اینک که با یاد خدا به جبهه می روم نه برای انتقام بلکه به منظور احیاء و تداوم انقلابم و امنیت و خدا را به یاری می طلبم و از وی می خواهم که هدایتم کند به آن سو که آنرا خود صلاح می داند و هدفم خدا، مکتبم اسلام و مرادم روح الله است هر قدمی که بر  می دارم و گلوله ای که شلیک می کنم بر قلب دشمن سازم و به یاد خدا باشم برای هر گلوله ای به تنم خورد و به یاد خدا عمل کنم دردش را و زجرش را که شیرینترین و بالاترین عمل است بچشم شاید مرگم و کشته شدنم در راه خدا به اسلام و دین خدا کمکی کرده باشد و خون من و هزاران شهید پاک دیگر درخت اسلام را آبیاری کند و مستضعفین جهان و مسلمانان وابسته و بی تفاوت را تکانی بدهید.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان.                                              

***برادر شما رمضانعلی شورزند***

به تاریخ:29/8/1363

                                **************************************