نام پدر : علی اکبر
تاریخ تولد :1341/07/09
تاریخ شهادت : 1366/03/31
محل شهادت : غرب ماووت

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید علی اصغر شعبانی پیرمحله*

 

 

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

یا ایها النبی جاهدو کفار و المنافقین و اغلط علیهم و مئاویهم جهن و بئس المصیر

با استناد از آیه کریمه قرآن مجید وصیت خود را شروع می نمایم.

بنده حقیر علی اصغر شعبانی فرزند علی اکبر در سال 1360 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان رامسر درآمده و تاکنون با عنایت خداوند سبحان خدمتگزار به اسلام و مسلمین بودم ، وصیت قبلی را در چند صفحه ذکر کرده و در منزل موجود می باشد . اما تکلیف شرعی خود دانستم که درباره فرزند دلبندم محمد سعید چند کلامی عرض کنم که سعید یا باید راه پدر را انتخاب کند و لباس مقدس سبز پاسداری ام را به تن خویش کند و سلاح افتاده ام را به دست گرفته و به کفار و منافقین و آ«هایی که با جمهوری اسلامی عناد دارند به جهاد و مبارزه بپردازد و همچون حسین وار به جبهه های جنگ بشتابد و یا این که در حوزه علمی مشغول تدریس شود و در راه پیامبر اکرم (ص) و امام عزیز رهبر شیعیان جهان را ادامه دهد و مبارزه فکری و سیاسی با دشمنان اسلام نماید .

وصیت دیگرم این است که محمد سعید عزیز باید پیش مادرش بماند و در اختیار همسرم باشد و تمامی اموال موجودی این حقیر متعلق به محمد سعید و مادرش می باشد و از همسرم می خواهم چند روزه ام را نگهدارد و بدهکاری که داشتم ادا نماید . من این را به خوبی می دانم که فرزند و همسر خوب می باشد ولی اسلام و حفظ احکام شرعی از همه مهم تر است و این تکلیف شرعی که امام عزیزمان که حسین زمان ما می باشد به جوانان شجاع امر فرموده اند، پس باید مطیع ولایت فقیه باشیم . از همسرم می خواهم که ارتباط با پدر و مادر و بستگان که داشتند بیشتر شود که خدای نکرده ناراحتی احساس نکنند ، از تمامی اعضای خانواده ام ف خانواده شهدا و امت حزب الله دوستان و فامیلان و همکاران عزیم طلب عفو و بخشش می کنم . و از آن دسته از افرادی که بی تفاوت در مسائل انقلاب و جنگ هستند و ندای صلح را سر می دهند به خدا بدانند که صلح با دشمن خونخوار که به ناموس شما رحم نمی کند در نهایت به ذلت شما هم خواهد بود که تاریخ اسلام درسی است برای همه ما پس بیائید افکار خود را با قرآن مطابقت کنید که قرآن نجات دهنده انسانهاست و از جوانان عزیز و امت حزب ا... تقاضامندم که سنگرهای شهیدان را پرکنید که به فرموده حضرت امام پیروزی نزدیک است و از فتح بصره به کربلا خواهیم رسید . از خداوند می خواهم که اعمال و نیت های ما را قبول درگاهش بفرماید . انشاء ا...

دعای همیشگی حزب ا...

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .

پاسدار حقیرتان علی شعبانی

اگر جسدم برگشت در مزار شهدای میانده بغل شهید علی کهن دفن نمائید .

 


زندگی نامه

شهيد علي­ اصغر شعباني پيرمحلّه

فرزند: علي­اكبر

«علي­ اكبر و صديقه» در سال 1341 در روستاي «لپاسر» از توابع رامسر صاحب فرزندي شدند با نام «علي­ اصغر». دوران ابتدايي و راهنمايي­اش در مدرسه «6 بهمن عطادشت» در «چابكسر» طي شد. او دانش­آموز مقطع متوسطه در دبيرستان شهيد بهشتي چابكسر بود كه به قصد عزيمت به جبهه، ترك تحصيل كرد. با مرور خاطره «صفيه»، گذري مي­زنيم به تقيّدات ديني برادرش:

«كلاس چهارم ابتدايي كه بود، اذان مي­گفت. يك روز كه من در باغ چاي بودم، ديدم يك نفر دارد اذان مي­گويد و صداي قشنگي دارد. من اطلاع نداشتم كه علي­ اصغر است. شب كه به خانه آمد، گفتم: علي جان! يك نفر در مسجد ابوالفضل اذان مي­گويد كه صدايش خيلي قشنگ است! نمي­دانم كيست. خنديد و گفت: من هستم.»

اين فرزند نيك­سيرت، هماره در برپايي نماز جماعت و جمعه پيش قدم بود و دوستانش را نيز نسبت به اين موضوع ترغيب مي­كرد. علي­اصغر تحت ­تأثير انديشه­ هاي شهيدان بهشتي و رجايي، در روزهاي انقلاب به صفوف تظاهرات­ كنندگان پيوست و به شعارنويسي در كوچه و خيابان روي آورد. وي علي­رغم حضور در جهاد، يكي از بنيان­گذاران بسيج چابكسر بود كه فعاليت­هايش را در راستاي پيشبرد اهداف انقلاب، در اين زمينه تحقق بخشيد. علاوه بر آن در سركوب تحرّكات ضدّ انقلاب و روشنگري اذهان عمومي نيز نقش به ­سزايي داشت.

«هادي پيامي» از دوست ديرين­اش ياد مي­كند:

«معتقد بود كه جامه اسلامي بايد عاري از عناصر فرصت طلب و منافق باشد. او از عناصر اصلي مبارزه با گروهك­ها، كشف خانه­ هاي تيمي در عمليات­هاي جنگل و درون شهري بود. حتّي چندين بار توسط آنان مورد ضرب و شتم قرار گرفت.»

مي­گفت: «جبهه به نيرو نياز دارد. ما بايد سنگرها را پُر كنيم. نبايد بگذاري كه دشمن به حريم ما تجاوز كند، بلكه بايد آن­ها را از منطقه بيرون كنيم.»

از اين­رو، بعد از آغاز جنگ تحميلي به عضويت سپاه رامسر درآمد و راهي مناطق نبرد با دشمن شد. وي در كِسوت معاونت گردان مالك­ اَشتر، فرماندهي گروهان و معاونت واحد اطلاعات – عمليات سپاه رامسر، خدمت بي­شاعبه­اي از خود به يادگار نهاد.

ناگفته نماند كه در جبهه جنوب، مجروح و در بيمارستان­هاي شهيد بقايي اهواز و امام سجّاد (ع) رامسر بستري شد. سرانجام، اين شهيد گرانقدر در 31/3/1366 در ماووت به جمع همسنگران شهيدش پيوست. گلزار شهداي «ميانده»، اينك تنها ميعادگاه همسرش، «سيّده آمنه آقاجان­پور» و تنها يادگار او، ««محمّدسعيد» است.