نام پدر : علی اکبر
تاریخ تولد :1338/03/06
تاریخ شهادت : 1361/12/12
محل شهادت : جنگل شیمی کوه آمل

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید حسن اسماعیلی*

 

((بنام آن کسی که شریک در آفریدن کل خلقت جهان ندارد ))

به نام آنکسی که سعادت ابدی و عظمت را به آن کسانی می دهد که در راه او صادقانه قدم بردارند و بنام حافظ حرمت خون شهدا است . جبهه بودم بعد از حمله محرم بود از حمله ای که من توفیق آنرا داشتم در کنار سربازان امام زمان از پیر مرد 70 الی 80 ساله تا نوجوان 12الی 13 ساله در کنار کسانیکه مثل من و امثال من جزء عجز و احساس حقارت در برابر این صالحان خدا ندارد و با مزدوران کفر جهانی به نبرد برخاستیم و چند تن از بهترین یاران ما به دیار خدا شتافتند و من در مرحله سوم مجروح شدم و بعد از بهبودی دوباره به جبهه رفتم و عازم کربلای حسین بودیم و صف کفر را می شکافتیم تا خدمت امام حسین برسیم و به عرض آن برسانیم که ای حسین حان اگر چه آن موقع یاران تو یعنی یاران اسلام کم بودند اگر چه آن سست ایمانهای بی ایمان پیمانی که با تو بستند پیمان را شکستند ولی تو با این یاران کم به تمامی تاریخ درس انسانیت دادی همان انسانهائی که خدا این درس را به انسانها داد و ای امام عزیز عجب درسی که تاریخ سراغ آنرا  ندارد و تمامی تاریخ درک کرده اند که در راه اقامه حق چنین ایثارگری می خواهد ما فهمیدیم که آموزگار ما از تمامی یارانش در راه مبارزه با باطل نه تنها یارانش بلکه از خانواده اش از ابوالفضل از زینب ، از علی اکبر و نه تنها اینها بلکه حتی از طفل شیرخوارش علی اصغر هم نگذشت و همه را در راه خدا در مبارزه با باطل قربانی کرد و ای آموزگار انسانیت شما با این خون مطهرتان دانشگاه ساختید و آخرین بار شاگردان این دانشگاه را فریاد زدی( هل من ناصر ینصرنی ) و اکنون ای حسین جهان تو می بینی دشمنان دینت یعنی یزیدیان زمانه هم می بینند لبیک گویان شاگردان دانشگاهت را که همچون کوه بر ایمانشان استوار و چون دریای خروشان بعد از هزار و چهارصد سال بر ستم های مستکبرین روی زمین و دشمنان دین خدا فقط با اتکال به خدا و کمک طلبیدن از شما و با رهبری شما فرزندت ، بزرگ مرد تاریخ روح خدا خمینی فرود می آیند و مفسدان روی زمین را محو و نابود می سازند و اکنون ای ملت مسلمان به پا خیزید و هر چه را در توان داری همچون حسین وار با دشمنان دین خدا به مبارزه برخیزید که به وعده خدا باطل نابود شدنی است و اکنون ما در میدان آزمایش بزرگ الهی قرار گرفتیم و آزمایشی که به فرموده خدا ( وَ لِیَبلُوَنَّکُم بِشَیٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجوعِ و  [؟] مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُس وَ الثَمَراتِ وَ بَشِّرِ الصابِرین ) شما را با اندکی ترس و خوف در جانها و مالها می آزمائیم تا به عینیت صابران شما ، آنهایی را که در برابر همه مصیبتها استقامت می کنند مشخص شوند آنهایی که به خاطر اسلام نوجوان   داده اند، تازه دامادها را داده اند ، زندگی داده اند ، و حاضرند حتی خانه را روی سرشان خراب کنند که کردند اما همچون کوه بر جای ماند خوشا به حال شما این گونه پدران و مادران که به دشمن اسلام ثابت کرده اید اسلام این گونه انسان   می سازد و شما ای مصیبت دیده شما ای که در غم با حسین شریک شده اید شما مادرانی که در غم بار زینب شریک شده اید این وعده خدا است که شما قربانی درگاه خدائید ای آنها یی را که هنوز نشسته نام خدا را بر زبان جاری می کنید دیگر روز نشستن نیست دیگر حجت بر همه تمام شد دیگر امروز نشستن و کار نکردن و بی تفاوت بودن جزء در صف یزید بودن اسمی دیگر ندارد نکند خدای ناکرده از روی بی توجهی در قیامت با یزیدیان محشور شوید به خودتان بیائید ای نشستگان تاریخ ای رهروان راه حق برخیزید تا با مدد خدا همچون کوه در برابر دشمنان اسلام و قرآن مقاومت کنید که آنها زود نابود خواهند شد و تا شما ای یاران دین خدا هم در دنیا و در قیامت راست قامت و رو سفید باشید که اگر خدای نا کرده ما کمی سستی کنیم هم توجه خدا از ما بر می گردد و هم فردای قیامت خون این همه شهدا یقه ما را می گیرد و هم دشمنان اسلام آنوقت ما را یکسره می خورند که شما مسلمانها دیدید در روند انقلابمان این استکبار جهانی چه    نقشه هایی برای یکسره بلعیدن ما کشید و به دست این منافقین سیاه آمریکایی چه خیانتهایی که شد حتی بر کودک شش ماهه رحم نکردید وپوست از سر برادران پاسدارمان کندند و محراب نشینان را آن عزیزان خدا را در محراب غرق به خون کردند و.... ای مسلمانها نشود که روزی نام شما در دفتر خدا جزء کوفیان ثبت شود ما هر چه داریم از آن خداست و عاشقانه آن را به خدا تحویل بدهیم که همیشه پیروزیم در خط ولایت فقیه که همان حکومت خداست باشید و تا        می توانید وحدت را گسترش دهید و محکم کنید که همه بد بختیهای ما در تفرقه می باشد و جبهه ها را یعنی حسین را تنها نگذارید و به تمام گروه های منحرف بخصوص منافقین فرصت نفس کشیدن را ندهید که نمی دهید .

و در پایان پدر و مادر و خواهر و برادر و همسرم برای من نگرید ، گریه تان اشک تا همیشه به خاطر صحرای کربلا به خاطر حسین باشد خداوند به شما اجر دهد که فرزندی نا قابل را تقدیم خدا کردید . خدای انقلاب خونبار مان را بدست امام زمان یعنی روح الله خمینی به انقلاب حضرت مهدی متصل بگردان .

                                                               و السلام علیکم  ور حمت الله و برکاته

                                                                  ( شهید حق حسن اسماعیلی )

 

 


زندگی نامه

زندگي نامه شهيد حسن اسماعيلي شهيد حسن اسماعيلي فرزند مشهدي علي اكبر در سال 1339 در يكي از روستاهاي آمل به نام چندر محله و دوران ابتدائي را در مدرسه ابتدائي ميخران و درازان و پايان رسانيده و در ادامه تحصيل در دبيرستان امام خميني در رشته ادبيات  ايشان را ميتوان پخش اعلاميه هاي امام در قبل از پيروزي انقلاب افشاگري رژيم شاهنشاهي و آگاهي را شهيد اسماعيلي نيز مقلد امام بوده دور خط امام حركت ميكرد قبل از پيروزي انقلاب براي برقراري عزاداري در مسجد نقش  اسلامي چندر محله و شوراي هماهنگي درازان - در آمد كرد در اثر زيادي كه ايشان اين دو عضويت استعفا دادند شهيدا از دولت توانس با 5 تن از دوستانش شركت دون مرغ براه اندازند و در اين شركت فاليتهاي سياسي خود را استمرار ميبخشيد در اين بين بر اثر مبارزه خوشبختانه موفق نشدند شهيد اسماعيلي بخاطر اينكه از طرف دولت براي خدمت احضار شده بودند ايشان براي پيشبرد انقلاب از دون مرغ به  رزمي خود را در پادگان المهدي چالوس به پايان رسانيد و در همان دوران او را بعنوان چريك لقب دادند شهيد اسماعيلي در حدود  در ضمن شهيد اسماعيلي در حدود 40 روز در اوائل انقلاب براي شناسائي اين گروه رفته ولي بر اثر اينكه منافقين در تحت تعقيب  صورت مشاهده را به شهادت برسانند شهيد اسماعيلي خدماتي هم در جبهه هاي جنگ داشته كه در تاريخ 3/9/61 در جبهه  و در عمليات مرحم شركت خانه پس براي بار دوم در تاريخ 8/9/61 به پايگاه شهيد بهشتي رفته و به فرماندهي يك از گردانها و همچنين در سازماندهي لشكر 25 كربلا ، آمل ايشان را به فرماندهي گروهاي رزمي جنگل منصوب نمودند و رد تايخ 12/12/61 به جنگل آمل براي مبارزه با منافقين ليتكوه در خانواده مذهبي و متوسط ديده به جهان گشود و در سن هفت سالگي شروع به  انساني) در سال 1356 به پايان رسانيد شهيد اسماعيلي در به ثمر رساندن انقلاب سهم بسزائي داشت  نام برد و حتي طبق بيانات پدر بزرگوارش كه رد سال قبل از 1342 مقلد امام وقتي رساله معظم الله را داشته ايشان  و اعلاميه هاي امام را براي مردم ميخواند تا اينكه انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 به پيروزي رسد و در بعد از انقلاب به  خدمت بيشتر با سلام در فرمانداري آمل شروع به خدمت نمود و بر اثر اينكه فرماندار شخصي منافق بود با او مبارزه كرد و از فرمانداري  سياسي بخصوص منافقين مورد تهديد قرار گرفت و حتي روزي براي وي 6 نفر از تروريستهاي منافق به شركت رفتند تا ايشان را به شهادت  در اين بين بود كه به سپاه رفت يا به ارتش پس با مشورت پدرش به عضويت سپاه پاسداران آمل در تاريخ 25/10/60 در آمد و در تايخ 17/8/61 در جنگل رامسر در برخورد با منافقين مجروح گشته كه كيفيت انرا  شدن از تپه اي به ارتفاع حدود 20 متر پرت شده و  دور مسجد سبزه ميدان آمل براي درج نام ايشان در روز نام منافقين بود كه او يك فرد حزب الهي نام برده شد و در صورت تهديد از او  وي گشت و او را از آنجائيكه يكي از بيمارستانهاي تهران منتقل نمودند و از بيمارستان بدون اجازه دكتر بيرون آمده  و در تاريخ 13/10/61 از پايگاه بهشتي به سپاه پاسداران آمل منتقل گشت و در تاريخ 12/12/61 از طبقه شوراي  شدند كه در اين برخورد با 5 تن از همرزمانش به درجه رفيع شهادت نائل گشت. روح شاد راهش ادامه دار