نام پدر : خانعلی
تاریخ تولد :1343/01/02
تاریخ شهادت : 1361/04/14
محل شهادت : سقز

وصیت نامه

1.    روی صحبتم با کسانی است که بر علیه این جمهوری اسلامی به پا خواسته اند، برادران و خواهران عزیز! این جمهوری اسلامی از انقلاب خونین کربلا سرچشمه گرفته است و راهش هم راه سرخ امام حسین (ع) است. آیا برایمان ننگ نیست که علیه این جمهوری اسلامی مبارزه کنیم؟ آیا این ننگ نیست که در مقابل حمله دشمنان اسلام چون آمریکای جنایتکار و اسرائیل غاصب و سایر ابر قدرت ها ساکت بنشینیم؟ آیا برایمان عار نیست در مقابل آن کسانی که به ناموسمان تجاوز کردند و بچه ها را قتل عام کردند و پیرمردها را به اسارت گرفته اند، شعار بی طرفانه سر دهیم؟ بیاید قدری فکر کنید و ببینید چه می کنید و چه کرده اید و بیایید دست در دستت هم دهیم تا بیت المقدس – اولین قبله گاه مسلمین – را از چنگال اسرائیل غاصب و صهیونیزم بیرون آوریم.

2.    باید هر کس وظایف خود را بشناسند، یعنی کسانی که اهل علم و منبرند، به تبلیغ این دین مبین بپردازند. این کار در این برهه از زمان واجب و لازم شرعی است و آن کسانی که اهل مال و ثروتند، یعنی به جز کمک مالی کار دیگر نمی توانند انجام بدهند، باید در این راه (اقتصادی) مبارزه را علیه کفر و کفار ادامه دهند و اگر کسانی قوت جسمی و نیرو دارند، باید دراین راه مبارزه کنند و جانفشانی نمایند، کما اینکه در صدر اسلام این جانفشانی ها بود.

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

اسماعیل شمس تبار

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

2/1/1343 ـ روستای کامیکلا ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

خانعلی ـ دامدار

4- نام و شغل مادر:

نجیبه شعبانی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8  ـ شهید فرزند دوم بودند.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی ومتدین به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید درس حوزوی خواندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

ابتدایی ـ روستای شیاده ـ بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید بعد از اتمام دوره ی ابتدایی به حوزه شهر بهشهر رستم کلا به مدت 1 سال رفتند پس به قم رفتند و به مدت 4 سال تحصیل کردند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:ــــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی و تظاهرات  شرکت می کرد و در پخش اعلامیه و پوستر فعالیت داشتند.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

 

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1360 ـ قم ـ بسیج ـ خوزستان

1361 ـ قم ـ بسیج ـ کردستان

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

مسئول تبلیغات ـ رزمی

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــــــت

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

14/4/61 ـ کردستان (سقز ) ـ اصابت تیر

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

25/4/61 ـ گلزار شهدای روستای کامیکلا ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید :

 شهید از هر لحاظ نمونه بود  به من که پدرش بودم خیلی احترام می گذاشت با من هرگز رو در رو صحبت نمی کرد حرفهایش را درون نامه می نوشت و به من می داد ولی با مادرش صحبت می کرد .

برادر شهید :

 در زمان جنگ برادرم در حوزه قم بودند که در آنجا به پایگاه بسیج برای ثبت نام رفتند و برای رفتن نامه ای برای خانواده نوشتند تا از آن ها کسب اجازه کنند و خانواده مخالفت کردند و شهید فرمودند اگر ما نرویم پس چه کسی به جنگ و جبهه برود و برای انقلاب بجنگد با گفتن چنین جملاتی خانواده را متقاعد می کردند و به جبهه اعزام می شدند .


زندگی نامه

طلبه شهيد: اسماعيل شمس تبار                  تاريخ شهادت: 14/4/61-كردستان
استان: مازندران                                                                           شهرستان: بابل
 
باز صفحات قلبم را مي‌گشايم و غصّه‌هاي حسرت‌اندود چندين ساله را با ياد و خاطرات بزرگ‌مردان عرصة عشق و شهادت، وا مي‌گشايم. برگ زريني ديگر نگاهم را مجذوب مي‌كند. اسماعيل شمس‌تبار، اسماعيلي است در مذبح جانان كه رقص خونينش در قربانگاه عشق، سندي ديگر بود بر دلاوريهاي اين قوم ظلم‌ستيز.
در سال1343 در خانواده‌اي مذهبي و متديّن در روستاي «كامكلاي بخش غربي بند پي» از توابع شهرستان بابل ديده به جهان گشود. دوران شيرين كودكي را در سبزستان زادگاه به سر برد. الفباي سادگي و معرفت را در هفت سالگي در قرية «شياده» آموخت. پس از اتمام دورة دبستان عزم خود را جزم كرد تا استعداد سرشار خدادادي را در راه علم و معرفت صرف كند و قدم در راه كسب علوم حقّه‌اي گذارد كه سعادت دين و دنيا را برايش به ارمغان آورد؛ او را به ملكوت و دستان نيازش را به بي‌نياز مطلق پيوند دهد.
اصرار و الحاح اسماعيل، خانواده را نيز مجاب كرد و در سال 1355 راهي حوزه شد. مدرسة علمية «پاشا امير» بخش بندپي، اولين ميزبان اين نوجوان رسته از دنيا بود.
پس از فراگيري دروس مقدماتي به حوزة رستم‌كلاي بهشهر رفته و پس از دوماه سكونت در آنجا، به جوار بارگاه ملكوتي دخت موسي بن جعفر(عليهم السلام) روي آورد تا از هم‌صحبتي با بزرگان و بيدلان اين خاك زرخيز بهره‌ها ببرد و روح تشنة خويش را سيراب گرداند.
شهيد شمس‌تبار در جريانات سال‌هاي 56  و57 كه بحبوحة درگيريهاي مردم سلحشور ايران بر ضد رژيم سفاك پهلوي بود، تلاشي وصف‌ناپذير داشت. وي با سن كمي كه داشت از هيچ تلاشي در راه پيشبرد اهداف انقلاب از قبيل پخش اعلاميه، شركت در تظاهرات، پخش عكس إمام(رحمه الله) و شبنامه فروگذار نمي‌كرد. حساسيت عجيبي نسبت به گروه‌هاي داخلي و منافقين داشت و در شناسايي ايشان به مردم زادگاه سعي بسيار داشت. به كرّات مورد تهديد و ناسزا قرار گرفت ولي او كسي نبود كه با چند ارعاب و تهديد از هدف و آرمانش دست بردارد.
با آغاز جنگ تحميلي، اسماعيل نيز چون ديگر جوانان غيور ايران زمين، سينه‌اش از دشنة كين به درد آمد و براي انتقام خون هزاران مرد و زن خوزستاني و كرد، عازم جبهه گرديد.
حضور در خاك خطرخيز خوزستان و سپس رزم و پيكار در كوه‌هاي كردستان، پاسخي كوبنده بود بر بزدلان بعثي، اسماعيل مي‌رزميد تا بنيان بتان پوشالي استكبار را بركند.
پير خمين، ابراهيم اسماعيل بود و اسماعيل لبيك گويان در كردستان، در گرماگرم رزم، امتحان خداوندي را پاسخ گفت و چه زيبا بود امتحانش! شكوه رفتن، بي‌تاب از يك غنچة گل سرخ، كه شكفتنش پروازي بي صدا تا انتهاي ملكوت بود.
منافقين كوردل كه چندي بود او را شناسايي كرده بودند در چهاردهم تيرماه سال 61 در سقز كردستان او را ترور كردند تا به خيال خود ضربه‌اي به نظام و انقلاب بزنند ولي زهي خيال عبث كه با افتادن سروي، سروها از خون او خواهد روييد به بلنداي آفتاب، به سپيدي صبح و به سرخي آلاله‌هاي كردستان. پيكر گلگونش پس از تشييع در گلزار شهدا در خاك آرميد و مأواي دلسوختگان راه شهادت شد.
 
«روح مطهرش در جوار امير قافله عشق متنعم باد»