شهید «رجبعلی شعبانی اَسرمی»
نام پدر: محمدقلی
فروردین 1333 که بهار در کوچه پسکوچههای روستای «زرندین»، بساط گسترانیده بود و شمیم خوش شکوفهها به مشام میرسید، «محمدقلی و زینبخاتون» در تبوتاب آمدن بهاری دیگر بودند؛ نوزادی بهنام «رجبعلی»، که کاشانه آن دو را غرق در شادی مضاعفی کرد.
او در عبور از گذرگاههای تحصیل، دوران ابتدائی را در روستای «قلعهسر» سپری کرد؛ و دیگر ادامه نداد.
رجبعلی اهتمام زیادی در تلاوت قرآن، این امانت خداوند به انسان داشت؛ تا جایی که به وقت فراغت از کار، آیههای الهی را تلاوت میکرد.
سپس با بانوی مؤمنهای چون «محترم قنبری» پیمان ازدواج بست؛ و «حمیدرضا، اعظم، نرجس، عبدالکریم، وحیده و فرشته» ثمرههای این زندگی مشترک هستند.
به گفته خانم قنبری، «بعد از ازدواج با او زندگی سرشار از معنویت و زیبایی پیدا کردم. فرد آرام و مهربانی بود و زندگیاش را خیلی دوست داشت. همیشه پایبند به قرآن بود و به نماز اول وقت خیلی اهمیت میداد. فرزندانش را نیز همواره نسبت به این موضوع سفارش میکرد. از من میخواست که با آموزش مسائل عبادی و رعایت حجاب، آنها را خوب تربیت کنم. علاوه بر آن با [مهیا کردن شرایط تحصیل،] آنها را به درس خواندن تشویق کنم، تا به دانشگاه راه یابند و از نظر علمی و سیاسی رشد پیدا کنند.»
رجبعلی هرگز از کار و تلاش برای تحصیل مال حلال باز نایستاد. از اینرو، به مدت پانزده سال، سابقه کار در معدن را در کارنامه زندگی خود ثبت کرد.
با فراگیر شدن جنگ، میل نبرد با دشمن دون و متجاوز، در رجبعلی شدت گرفت. لذا، با گام نهادن در جبهههای غرب و جنوب، و عهدهدارشدن مسئولیت تسلیحات گردان، خدمات ارزندهای به کشورش کرد.
او در سال 1360، جامه پاسداری از میهن را زینت جسم خود کرد و همواره بر این عقیده، پایدار بود که به محض شدت یافتن هجمه نیروهای بعثی، شایسته است مردم نیز بسیج شده، بر دشمن زیادهخواه بتازند.
این پاسدار مبارز، در روزهای حضور در عقبه میدانهای جنگ، فعالیت در پایگاه بسیج شهر و روستای خود، و همچنین پشتیبانی از جبهه را، از اولویت اساسی کار خود برمیشمرد.
رجبعلی در یکی از مراحلی که در جبهه حضور داشت، از ناحیه پا مجروح شد. لذا، برای انجام عمل جراحی، به بیمارستانی در تهران انتقال یافت که به دلیل وخامت اوضاع جسمانی، منجر به قطع پایش شد. اما پس از پایان دوره درمان، شعف زیادش برای حضور در جبهه، او را با پای بریده به مناطق نبرد سوق داد. لذا، مقدّر شد که در 4/4/67، طی درگیری بیامان در تک دشمن در جزیره مجنون به شهادت برسد.
پیکر پاک این شهید بزرگوار، بعد از شش ماه مفقود بودن، به کانون خانواده برگشت و در گلزار شهدای «قلعهسر» آرمید.