شهید «صمد شعبانی»
نام پدر: غلامعلی
در 15 اسفند 1344، در روستای «خشتسر» محمودآباد، کودکی به دنیا آمد که بعدها چشم و چراغ خانواده «غلامعلی و سیدهصغری»، و اهالی روستا شد. نام این کودک نورسیده را «صمد» گذاشتند.
پیشه پدر و مادر کشاورزی بود.
صمد وقتی هفت ساله شد، به دبستان روستا راه یافت. سپس با ادامه تحصیل در پایه دوم راهنمایی در مدرسه «شهید صفازاده»، به خاطر حضور در جبهه، از ادامه تحصیل باز ماند.
صمد فردی گشادهرو و فروتن بود و همیشه در معاشرت با دیگران، نهایت ادب و احترام را رعایت میکرد.
او هر روز، قسمتی از وقت خود را برای قرائت قرآن اختصاص میداد. او حتی بعد از هر نماز، به مناجات میپرداخت. شرکت در نماز جمعه، از برنامههای همیشگی صمد بود.
در مرداد 1359، عضو سپاه شد و همزمان با آغازین روزهای جنگ تحمیلی، راهی جبهه گشت.
در سال 1362 نیز، در کسوت تکتیرانداز، به مناطق نبرد عزیمت کرد. علاوه بر آن، در پشت جبهه نیز فعالیتهای زیادی داشت.
بنا بر استناد گفته خانواده، «صمد خود را موظف به ارشاد مردم، جهت حضور در جبهه و دفاع از وطن میدانست. از اینرو، تبلیغ در این زمینه، جزء برنامههایش بود. او موفق شد تعدادی از دوستانش را به جبهه بکشاند که چند نفر از آنها به شهادت رسیدند.»
صمد در طول حضورش در دوران دفاع مقدس، چند بار مجروح شد؛ اما هر دفعه، با انگیزهتر از قبل، به میدان نبرد برمیگشت.
«علیرضا مقدس» از همرزمش چنین میگوید: «قبل از عملیات کربلای 5 بود که به مرخصی آمدیم و پس از اتمام مرخصی، با هم به منطقه برگشتیم. او در طی مسیر، به من اجازه نمیداد که کرایه ماشین را بدهم. اعتراض میکرد و میگفت: این پولها دیگر به کار من نمیآید. همینطور هم شد.»
صمد ارادت ویژهای به حضرت زهرا(س) داشت. لذا، معتقد بود که در عملیات، باید بدون پلاک حاضر شود تا مثل حضرت فاطمه(س) گمنام باشد.
و سرانجام، صمد در 19 دی 1365، با حضور در عملیات کربلای 5، پلاک را از گردنش برداشت و پابرهنه، به میدان نبرد رفت و به شهادت رسید؛ شهادتی در بستر گمنامی؛ آنگونه که آرزویش بود.
پیکر پاک این شهید سرافراز، بعد از نه سال دوری، عاقبت به آغوش خانواده بازگشت و در «امامزاده فضل» خشتسر به خاک سپرده شد.