نام پدر : یحیی
تاریخ تولد :1337/01/05
تاریخ شهادت : 1365/10/21
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید محمد شعبانیان*

 

 

بسمه تعالی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم و بسم الله القاسم الجبارین

« و مالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین ربنا من هذا القریه العالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل من لدنک نصیرا . »

« چرا در راه خدا جهاد نمی کنید در صورتی که جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک در شهرها اسیر کفارند آنها دائم می گویند بارخدایا ما را از این شهر و دیاری که مردمش ستمکارند بیرون آور و از جانب خود برای ما بیچارگان نگهدار و یاری فرست . آیه 20 از سوره نساء . »

درود بر پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص) و سرور شهیدان حضرت امام حسین (ع) که معلم شهادت است و جنگیدن با هر چه کفر و متجاوز و سلطه گر را از او آموختم . و درود بر شهیدان تاریخ از صدر اسلام تاکننون که برای استقرار مکتب توحید و تشیع سرخ علوی و تمامی راضی خود جهاد کردند و با شربت شهادت نوشیدند  و درود بر رهبر کبیر انقلاب ، امام خمینی که ناجی ملکه ایران از دست استکبار جهانی که این ابرمرد تاریخ باعث شد تا مسلمان ایران به خویشتن خویش بازگردند و بر علیه طاغوت دو هزار و پانصد ساله بشورند و او را از تاج و تخته فرعونی خویش به زیر آورند و مملکت ایران را از لوث وجوه ناپاکش پاک کنند . اینجا است که مسلمان و مومن باید بر ناتوانی و درماندگی و اسارت برادرانش که مورد تجاوز بعضی از کفار و شرار بعثی قرار گیرند و سخت در فشار و تاخت و تاز ستمکارانند به خود آید و لحظه ای درنگ نکند و برای آزاد کردن مردم ستم دیده و مورد تجاوز قرار گرفته شده راه جهاد و مبارزه با تجاوزگران از شهر خود بیرون رود و از جانب خدا و حول و قوه الهی نگهدار و یاور بیچارگان گردد. به دیاری رود که بعثیان عراق با نیرنگ و حیله شیطان بزرگ که به سرزمین اسلامی ما حمله ور شده و مردان و زنان و کودکان بی گناه ما را به خاتک و خون کشیدند .

خدایا یک بار ، که به جبهه غرب اعزام شدم ، شهادت که یک سعادت است برا مسلمان ، نصیب من نکردی ، اکنون که در شهر خود مشغول خدمت هستم خدایا مرا از این سعادت پر افتخار بی نصیب نگردان ، برای روحم ، ای جانم ، ای برترین انسانها ، گوش به فرمان تو بوده و لباس رزم را که سال است به تن کرده و راتهت را با خون سرخم نشانه گذاری کرده و صدائی رسا را شنیدم که فرمودی ما از جنگ نمی هراسیم ف چون ما مرد جنگیم و از محاصره اقتصادی نمی هراسیم چون مرد رمضانیم . ای مسلمان در خواب لمیده و ای مسلمان شناسنامه ای بیدار و آگاه شوید تا مورد خطاب مولایتان علی (ع) قرار نگیرید که می فرماید ای نامردهایی که آثار مردانگی در شما نیست و ای کسانی که عقل شما مانند عقل بچه ها و زنهای تازه به حجله است ، ای کاش من شما را نمی دیدم و نمی شناختم که سوختن به خد نتیجه شما ، پشیمانی و غم و اندوه است .

امروز پا به صحنه انقلاب گذاشتم و به سپاه آمده ام که تا فردا مورد خطاب مولایم قرار نگیرم . امروز روز انتخاب مرگ با افتخار و با زیستن با ذلت است ، امروز باید تداوم بخش راه شهیدان بود ، زیرا شهادت برعه ای است که شهید وقتی به آن درجه رسید گناهش در آتش که جرقه ای تولید کرد می سوزد ، یعنی انسان مرده که این همه گاهان ر بدو می کشد با شهید شدنش پاک می شود و به قول دیگر شهید شمع تاریخ است ، همچنان که از خون شهدا به ما پیام می رسد راهشان را ادامه دهیم و نباید بگذاریم که خون مقدسشان پایمال شود و ما هر کسی به نوبه خود مسئولیتی سنگین داریم و احساس مسئولیت باید بکنیم و نباید جایشان را خالی بگذاریم و همیشه مکانشان و سنگرشان را پرکنیم . زیرا آمریکا و خود فروختگان داخلی اش ناقلین کوردل باید بدانند که ما با شعار ا... اکبر خمینی رهبر هر روز صبح بیرون می رویم و غروب هم با همین شعار برمی گردیم و شعارمان در باطن و ظاهر یکی سات و نه مثل شما منافقان که موقع شعار دم از خلق می زنید ولی موقع عمل آنها را به رگبار گلوله های آمریکایی می بندید ، وای به حالتان ای منافقین ، ای خود فروختگان و ای ضد خلق و ای ضد قرآن که همیشه از تاریکی شب استفاده می کنید مانند گرازها که چگونه از میان بوت هزارها حمله ور می شوند شماها همانند آنها ، برادران پاسدارمان را که باید به صهیونیستها بجنگند تا قدس عزیز را آزاد کنند و مردم ستمدیده فلسطین را نجات دهند و ناجوانمردانه سرور می کنید ، زیرا نامرد هستید و نامردها هیچ وقت جرات جنگیدن و رویارو شدن با فرزندان دلیر اسلام را ندارند . وای به حالتان اگر روزی امام امت دستور پاکسازی دهند و ملت حرکت کند کسی جرات ایستادن در برابرشان را ندارد ، بیایید به دامن اسلام و به درگاه خدا توبه کنید . اعمال رهبرانتان باید برای شما درس عبرت باشد ، آنهائی که به شما خیانت کردند ، آنهائی که گفتند رژیم شما را با اتوی داغ شکنجه می کند ، آنهائی که می گفتند تسلیم نشوید و تا می توانید فرار کنید و یا به وسیله قرص سیانور خودکشی کنید ،زیرا آنها وحشت از این داشتند که شماها حقانیت رژیم را دریابید و اسرار آنها را فاش کنید و آنهایی که می خواستند اسلام راستین یعنی همان اسلام آمریکایی را برای شما بپا کنند ، همان اسلامی را که امروز استعمارگران می خواستند ترسیم کنند و پدیده ای به نام انقلاب را با تکیه بر مفاهیم اسلام آمریکایی خارج از چارچوب اسلام قلمداد نمایند .

برادران و خواهران حزب ا... بیدار باشید . در حال حاضر بیش از 90% دستگاههای تبلیغاتی جهان اعم از رادیوها ، تلویزیونها ، روزنامه ها ، مجلت و خبرگزاریها در اختیار و یا لااقل در جهت اهداف صهیونیسم جهانی قرار دارند و همگی در حد مهمی از برنامه های خود را به سمپاشی علیه انقلاب اسلامی اختصاص نمی دهند ای عزیزان بیایید بیشتر تشکیلاتی باشین و با هم اتحاد داشته باشید و دشمن از این اتحاد شما می ترسد ، زیرا اسلام خود مسلمین را به اتحاد دهوت می کند و این اتحاد شما باعث شد که همه توطئه ها خشن شود و پوزه تمام ابرقدرتها به خاک مالیده شود . برادران و خواهران حزب ا... باید بدانید که امام خمینی تنها رهبرم و قرآن تنها کتابم و اسلام راستین محمد (ص) تنها مکتبم و مبارزه و شهادت در راه حق تنها آرزویم می کنند .

و در خاتمه چند کلامی با خشنود همسرم . ای همسر عزیزم ، هیچ گاه نتوانسته بودم برایت همسری ایده آل باشم و نتوانستم برای شما و فرزندانم خدمتگزاری لایق باشم ، می دانم که تنهایت می گذارم ولی بدان که تنها نیستی ، خداوند پشت و پناه شماست ، هیچ گاه دست نوازش را از سر فرزندانم برندار و آنها را همانند کمیل و زینب تربیت کن و بعد از من راه اسلام و امام را پی گیر و خود را از خطاها و لغزشها محفوظ بدار . می دانی که در این دنیا باید با ظلم جنگید ، حتی به قیمت جان هم که شده و به اسلام عزیز خدمت کرد . هر روز دامنه ظلم به دست مستکبران جهان گسترده تر می شود . این مائیم که با الهام از اسلام باید بساط آنها بساط آنها را از روی زمین برداریم . عرض دیگری ندارم و درباره خودت و فرزندانم مجددا سفارش می نمایم .

پدر و مادر عزیزم می دانم که چقدر سختیها را تحمل کردید و مرا بزرگ نمودید و با آن همه فقارت مرا به مدرسه فرستادید که تا علم بیاموزم ولی هیچ گاه نتوانستم خدمتی به شماها بکنم و همیشه مزاحم و سربار شما بودم . ولی بعد از مرگ سرخ من ناراحت نباشید که فرزند خود را در راه اسلام عزیز دادید ، چون راه ما راه حسین آن سرور شهیدان است . پدر و مادر عزیزم ، همیشه به یاد خدا باشید و ذکر خدا بگوئید و راه امام خمینی را دنبال کنید و در خط چینها و منافقین نباشید و آنها را از خود دور کنید و شما را به نماز سفارش می کنم و دوری از گناهان . نماز را هیچ وقت فراموش نکنید و برایم گریه نکنید که من دوست ندارم وقتی با پیکر خونین ، خدایم را ملاقات می کنم برایم اشک بریزید . و توصیه ای که از عموم ملت و همشهریهای عزیز دارم این است که امام را تنها نگذارید و تنها او را رهبر دانسته و از فرمایشات و اطاعت کنید و دولت و مسئولیت مملکتی را تضعیف نکنید و جهاد و مبارزه با کفار و منافقین را تا پیروزی نهائی ادامه دهید . انشاء الله که پیروزی با شماست .

خدایا خدای تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار . از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزای .

و در پایان باید بگویم اگر شهادت نصیب من شد مرا در بهشت زینبیه دفن نمائید تا در کنار شهدا آرامش خود را بازیابم .

خداحافظ . « محمد شعبانیان »


زندگی نامه

 شهید محمد شعبانیان

فرزند: یحیی

در پنجمین روز از فصل زیبای بهار که طبیعت در حال زنده شدن و روئیدن است، در  سال 1337 در روستای استخرکناراز توابع شهرستان رامسر اولین فرزند (( یحیی و محترم)) پا به عرصه ی هستی گذاشت که پدر به خاطر علاقه اش به حضرت رسول اکرم (ص) نام اورا ((محمد)) انتخاب کرد.

محمد شعبانیان با آموزش، گرما و مهربانی خاصی را برای خانواده به ارمغان آورد. وی در کنار خانواده وبا مهربانی و محبت پدرومادر رشد کرد تا اینکه به سن مدرسه رسید. او در دوران  ابتدایی را در مدرسه ی خواجه نصیر طوسی خواند و راهنمایی را در روستای آخوند محله با موفقیت پشت سر گذاشت و مقطع متوسطه را در رشته ی طبیعی در مدرسه ی امام خمینی (ره) فعلی سپری کرد.

او قبل از مدرسه به مکتب خانه رفت و قرآن را به طور کامل آموخت به طوری که در سن هفت سالگی توانست قرآن را ختم کند.

وی به درس اهمیت می داد وبا توجه به کمبود امکانات رفاهی و وضع مالی خوب، پیاده رفت وآمد می کرد، ولی هرگز دست ازتحصیل نکشید. محمد به محض ورود به منزل پس ازخواندن نماز، تکالیف اش را انجام می داد.

او ازکودکی شروع به خواندن نماز،قرآن و روزه گرفتن کرد.

وی در کار کشاورزی به خانواده کمک و در فعالیت های مذهبی و عزاداری ائمه در مسجد شرکت می کرد.

محمد شعبانیان بسیارخوش برخورد، بشاش، مهربان، دلسوز، صادق و بسیار منظم و منضبط بود وبه مستضعفان و محرومان کمک می کرد.

او در فعالیت های انقلابی و آگاه شدن مردم منطقه حضور داشت و پس از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج، عضو پایگاه بسیج محل شد وپس ازآن با تشکیل نهاد مقدس سپاه به امر حضرت امام (ره)، به عضویت سپاه درآمد ودر واحدهای حفاظت، تدارکات، بسیج، مسوول ستاد ناحیه و ... انجام وظیفه کرد.

رحمت ا...، برادر شهید می گوید: (( محمد، بسیار خوش اخلاق و دارای سعه ی صدر بود. با توجه به اینکه از همه بزرگ تر بود امّا به کوچک تراز خودش هم احترام  می گذاشت. به پدرو مادر علاقه ی  زیادی داشت و احترام ویژه ای برای بزرگتر بویژه پدرو مادر قائل می شد. همیشه به ما می گفت: (( سعی کنید بسیجی باشید و گوش به فرمان امام. ))

وی با انجام برنامه هایی در پایگاه بسیج محل، جوانان را دور هم جمع و با آن ها صحبت می کرد. اشتباها تشان را با ملایمت تذکر می داد و آن ها را به مسیر تعا لیم اسلام و دوری از منافقان هدایت می کرد. همیشه می گفت: (( دوستانی انتخاب کنید که اهل ایمان و خدا و پیغمبر و اهل نمازو روزه باشند. ))

 محمد هرروز صبح هنگام اذان به مدت یک ساعت قرآن می خواند و سپس به نماز می ایستاد.

وی به خانواده و دوستانش توصیه می کرد : (( سعی کنید امام را تنها نگذارید. اسلام پیروز شد، چون امام خمینی دست فقرا را گرفت وبه آنها عزت بخشید و دست ظالمین را از مملکت کوتاه کرد. ))

هما، خواهر شهید می گوید: (( برادرم محمد، به ما خواهران و برادران سفارش می کرد که در نماز جماعت شرکت کنیم. درس مان را بخوانیم تا در آینده برای مملکت مفید باشیم. همیشه تذکر می داد که قرآن بخوانیم و هر وقت در کار با مشکل مواجه شدیم ، به قرآن و ائمه اطهار متوسل شویم. ))

سردار شعبانیان در سال 1361 با دختری مومن و متدین که او نیز از خانواده ی شهداست ، ازدواج کرد و ثمره ی ازدواجش دو فرزند می باشد که نام پسرش به خاطر علاقه ی خاص اش به دعای کمیل، ((کمیل )) انتخاب کرد.

 او با شروع جنگ به تشکیل گروه مقاومت در محلات مشغول شد واز این طریق جوانان را جذب بسیج کرد و مردم را برای حضور در میادین جنگ تشویق می کرد.

او ابتدای عزیمت به جبهه، 3 ماه در غرب کشور بود. پس از آن به جنوب رفت و مسوول تدارکات در منطقه شد.

وی در مورد جبهه و جنگ و امام می گفت: (( هیچ وقت از خدمت کردن به اسلام و مسلمین دست بر ندارید. پشتیبان امام باشید وبه حرف های رهبر خود توجه کنید تا پیروز شوید. صحنه را ترک نکنید تا دشمن خوشحال شود. ))

اوحضورش در مناطق جنگی را بر ماندن در پشت جبهه ترجیح می داد و در مرخصی های هر چند ماه یکبارش به جمع آوری کمک های مردمی، دیدار با خانواده های شهدا، کمک به پدرو مادر در امر کشاورزی وحل مشکلات دیگران مشغول می شد.

این سردار رشید رامسری به تمییزی بسیار اهمیت می داد و می گفت: (( چون اسلام تمییزی و نظافت را دوست دارد، باید تمییز و مرتب باشیم. لذا خودش در عین ساده زیستی، همیشه تمییز و مرتب بود. ))

شهادت دوستانش، غم بزرگی برایش بود، لذا در دعاهایش از خدا می خواست که شهادت را هر چه زودتر نصیب او گرداند.

وی به روحانیون اصیل و پا ی بند به اسلام احترام می گذاشت و اگر اشتباهی از یک روحانی می دید، بسیار محترمانه و با دقت در رفتار، به او تذکر می داد. با منافقین تا آنجا که نیاز بود با صحبت کردن و راهنمایی و ارشاد ودرغیر آن با جنگ مسلحانه برخورد می کرد.

شعبانیان در زمانی که جبهه نیاز به کمک مالی داشت، مینی بوسی خرید ودرآمد کار با آن را به جبهه ارسال می کرد. دوستانش با دیدن کار کردن او روی مینی بوس، فکر کردند محمد از سپاه استعفاء داده است، ولی با گذشت زمان متوجه شدند او عصرها با ماشن کار می کند تا هزینه اش را به جبهه ارسال نماید.

وی مدتی را به عنوان مسوول واحد تدارکات، مسوول ستاد و پشتیبانی، جانشین گردان درتیپ 45جواد الائمه، گردان فلق  و .. فعالیت های شایسته ای از خود به نمایش گذاشت.

 سرانجام این مرد فعال و پرتلاش بعد از سال ها مجاهدت، در عملیات کربلای 5 در 21/10/65 در شلمچه هدیه ی سرخ الهی را پذیرا شد.و به آرزوی دیرینه اش، یعنی شهادت نائل آمد.