نام پدر : قربان
تاریخ تولد :1350/03/03
تاریخ شهادت : 1365/09/07
محل شهادت : اسلام آباد غرب

وصیت نامه

*وصيت­ نامه شهيد حسين شعبان­زاده*

 

 فرزند قربان

وَالَّذينَ اِذا اَصابَتهُم مُصيبَهً قالوا وَ اِنّالله وَ اِنّا عِليه راجعون (قرآن كريم/ سوره بقره/ آيه 156)

با درود و سلام به پيشگاه امام زمان و نائب برحق­اش امام امت و بزرگوار و قهرمان و خستگي­ناپذير ايران و با درود و سلام به كليه رزم­آوران و پيكارگران جبهه حق عليه باطل به عنوان يك رزمنده حقير و برادر كوچك، چند پند و اندرزي يا به عبارت ساده­تر چند كلامي با به شما خانواده محترم و بستگان گرامي و دوستان باارزشم. پدر عزيزم، پدر مهربان­ام كه واقعاً براي من زحمات طاقت فرسائي را متحمل شدي تا مرا به اين­جا رساندي تا باري از پشت شما برگيرم و كمك شما باشم ولي متأسفانه من وظايف­ام را نسبت به شما انجام نداده­ام، اميدوارم مرا به بزرگي­تان ببخشيد و شما مادر پر استقامت­ام، مادري كه به راستي اسوه صبر و شكيبايي هستي از تو مي­خواهم و انتظار دارم كه بعد از شهادت من همچون زينب­وار راه شهدا را با توانایي خود ادامه داده و ذره­اي براي من ناراحتي به خود راه ندهي. همانا با ناراحتي شما دشمنان اسلام خوشحال مي­شوند.

و اما شما برادران مسلمان و خدمت­گذار به نظام مقدس جمهوري اسلامي از شما تقاضا دارم كه در مجالس و محافل بيش از پيش شركت كرده و لحظه­اي غفلت ننمایيد و هميشه امام عزيز و اين قلب تپنده جهان اسلام يعني پير جماران را دعا كنيد و شما خواهران زينب­گونه­ام، خواهران دل­سوز و باوقارم از شما تقاضا دارم عفت و پاك­دامني را حفظ كنيد كه حفظ كردن حجاب شما از جنگيدن ما بالاتر است و شما دوستان باوفايم مي­دانم از من ناراحتي زيادي ديديد خيلي از من دلگير شديد از شما تقاضاي بزرگي دارم و آن اين است كه به بزرگي­تان مرا عفو و مورد رحمت خود قرار دهيد چون دوستي خوب براي شما نبودم و از اين رو بايست شديداً از شما عذر خواهم. در پايان براي همه شما آرزوي سلامتي دارم و اميدوارم كه در تمامي كارهاي­تان موفقيت لازم كسب كنيد و اين را بهترين تحفه عرض كنم و بالاترين موفقيت مرگ در راه خداست كه پيامبر فرمود: اشرف الموت الشاهد.

والسلام.


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

حسین شعبان زاده

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

3/1350 شهرستان آمل

3- نام و شغل پدر :

قربان ـ کارگر

4- نام و شغل مادر:

کلثوم عباسی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

9فرزند ـ فرزند هشتم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شدندو در کنار پدر و مادر مسائل دینی و مذهبی را آموخت .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ـــــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

شاگرد مکانیک بود.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردند و سرکار رفتند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت. با همه ی افراد خانواده بسیار صمیمی و مهربان بودند و همیشه و در همه جا به همه احترام می گذاشت و به همه کمک می کردند .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

راننده

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

اداره جهاد سازندگی

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

 راننده

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در دوران کودکی همراه مادر خود به راهپیمایی می رفتند .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در مسجد فعالیت های قرآنی  و پایگاه محل فعال بود .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

دوره اموزشی گهرباران ساری ـ اسلام آباد غرب

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

7/9/65 اسلام آباد غرب ـ سوختگی

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

سال 15/9/65 گلزار شهدای امامزاده ابراهیم ـ آمل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

محترم- خواهر شهید : من با برادرم ارتباط خیلی صمیمی داشتم و او همیشه نزد من می آمد . هر وقت به خانه ی ما می آمد می گفت برایم ماکارونی درست کن  خیلی ماکارونی دوست داشت بعد از شهادت او من تا یکسال ماکارونی درست نکردم و بعد از یکسال که درست کردم به نیت او خیرات کردم .

آخرین باری که می خواست به جبهه برود  با مادرم خداحافظی کرد و به خانه ما آمد و از من هم خداحافظی کرد و گفت دعا کنید این بار شهید شوم گفتم حسین جان اگر مصلحت باشد شهید می شوی  گفت به هر حال شما دعا کنید من دوست دارم شهید شوم وقتی از درب خانه رفت بیرون رویش را برگرداند و برایم دست تکان داد و خداحافظی کرد و گفت:« این آخرین خداحافظی من با شماست . »

زهرا علی نژاد- زن داداش شهید : ایشان آن وقت ها یک موتور داشت و با آن به بسیج و جاهای دیگر می رفت در حین بر گشت اگر می دید کسی و یا همسایه ای وسیله ای سنگین حمل می کند آن را برای شان به منزل می برد و کمک شان می کرد . ما خبر نداشتیم این ها را بعد از شهادتش همسایه ها از کمک او برای ما می گفتند . بعد از شهادت حسین فرمانده ایشان به خانه ما آمد و از روز شهادتش برای ما گفت : حسین قبل از غروب آفتاب وضو گرفت  و رفت داخل چادر ، گفتم هنوز اذان نشده حسین چرا وضو گرفت . آن شب ایشان پیشنماز ما شد و نماز خواندیم و شب جمعه بود دعای کمیل خواندیم و هر کس رفت در چادر خود استراحت کند که نیمه شب سر و صدا شنیدیم و با خبر شدیم چادر حسن  آتش گرفت و ایشان و دوست شان جواد با هم به شهادت رسیدند . ایشان می گفتند رزمنده های زیادی در جبهه شهید شدند و من ناراحت می شدم اما حسین در میان رزمنده ها تک بود .