نام پدر : محمدعلی
تاریخ تولد :1346/06/16
تاریخ شهادت : 1366/12/28
محل شهادت : دوجیله(عراق)

وصیت نامه

1 – این را بدانید ای سرمایه داران ! این راه که شما می روید به ترکستان است و عاقبت خوبی ندارد . کاری انجام ندهید که در دنیا نام نیک برای شما بماند , مانند حسین (ع) .
2 - .. و اما ای عابدان گوشه نشین ! این را بدانید که نماز خواندن خالی و دور از اجتماع بودن نشانه مسلمانی نیست . قرآن امر می کند به جهاد , جهاد در راه اسلام و برای نابودی کفر . اگر بپا نخیزید یقین بدانید که نماز خود را از دست خواهید داد .
3 – ای خانواده عزیزم ! .. اسلام و قرآن را بیشتر از شما دوست دارم .
4 - ... ای خواهران من ! عفت و پاکدامنی را چون زینب (س) حفظ کنید و بگذارید با این دختر های بی عقل و سیاه دل فرق داشته باشید .
5 – و ای ملت ایران اسلامی ! من خود به اینجا نیامده ام که به میل خود از این دنیا بروم . همه از خدا هستیم  و به سوی او باز می گردیم .
6 – ای برادران و خواهران ! سخن بزرگان اهل علم و دانش را گوش دهید و کتاب های آنان را بخوانید .

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمد سیدی ـ بهرام

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

16/6/1346 ـ سیاورز ـ تنکابن

3- نام و شغل پدر :

محمدعلی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

سیده کلثوم معافی مدنی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

4فرزند ـ اولین

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

مذهبی ـ از لحاظ اقتصادی در سطح متوسط داشتند.   

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

شهید سید احمد معافی مدنی ـ سیاورز ـ تنکابن

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

شهید کاظمی ـ تنکابن

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان سنایی ـ خرم آباد ت تنکابن ـ فرهنگ و ادب (مدرسه جلال آل احمد)

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

به گفته پدر و مادر شهید دیپلم را گرفته بود و در دانشگاه شرکت کرد و بعد از شهادتش خبر قبولی رشته ی حقوق در دانشگاه چالوس را آن ها فهمیدند .

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

تمام مسئولیت های کشاورزی پدر بر عهده ی شهید بود ، چون پدر و مادر و دو فرزند در تهران زندگی می کردند و شهید و خواهرش در تنکابن .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

کشاورزی و باغداری

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو فعال و نگهبانی

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

16/10/66 ـ 21/10/66 ـ جنوب

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

بسیج

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

دوجیله عراق ـ 28/12/66

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

6/1/67 ـ گلزار شهدای سیاورز ـ تنکابن

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

خصوصیات اخلاقی شهید:منظم ـ شاداب ـ اهل معاشرت ـ صداقت ـ پر جنب و جوش ـ اهل کار و تلاش ـ مسئولیت پذیر

پدر شهید می گوید : بسیار دقیق و با برنامه ریزی بود ، خاطره ای که به یاد دارم دفعه آخری که می خواست به جبهه برود من از تهران به شمال آمده بودم و مبلغ 12000 تومان به او دادم و گفتم این مبلغ را بگیر  و برای چیدن پرتغال ها کارگر بگیر و خودم به تهران بازگشتم وقتی که می خواست به جبهه برود برایم زنگ زد و گفت : بابا پولی را که داده بودی  کارگر گرفتم و پرتقال را چیدم مقداری برنج برای خانه خریدم مبلغ 2000 تومان هم خودم برداشتم .

برادر شهید ـ احمد ـ می گوید : در کودکی بچه ی  بازیگوش و پر سر و صدایی بودم . در سیاورز کنار خانه ما رودخانه ای رد می شد که آبش به خاطر این که  حیوانات هم از آن آب استفاده می کردند  و داخلش می رفتند تمیز نبود این رودخانه بین خانه ما  و جاده بود و ما از سمت خانه خود حصار حلبی زده بودیم  یک روز برای شنا می خواستیم برویم رودخانه برادر شهیدم اجازه نمی داد می گفت نرو ! منتظر شدم او از خانه برود وقتی که رفت به داخل رودخانه رفتم ولی برادرم در جاده آن سمت رودخانه داشت مرا نگاه می کرد من که داخل رودخانه بودم از ترس این که ما را بگیرد و بزند با عجله در حال  دویدن بدون این که به حلب توجه کنم فرار می کردم که حلب پشتم را پاره کرد و خونریزی کرد . بهرام من را به دکتر برد و پشتم بخیه خورد ایشان هر روز پشتم را تمیز می کرد و ضد عفونی می کرد و پانسمان را عوض می کرد و هنوز هم جای آن بر پشتم هست و این خاطره  ای است که از برادرم دارم .

 


وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد