نام پدر : نادر
تاریخ تولد :1341/06/01
تاریخ شهادت : 1363/12/21
محل شهادت : جزیره مجنون (شرق دجله)

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید خلیل سینه سپهر*

 

قال الله الحکیم فی القرآن الکریم وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ

نپندارید آنانکه در راه خدا کشته شدند مردگانند. بلکه از زندگانند در نزد خدای خویش روزی خوارند و شادند به آنچه که خدا از فضل خود به ایشان ارزانی داشته است و به آن مؤمنانی که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعد در پی آنان به اخرت خواهند شتافت مژده می‌دهند که هیچ ترسی بر آنها نیست و هیچ غم نخورند.

با نام خدا و با یاد اولیا و انبیایش و با سلام بر رهبر کبیر انقلاب ناجی امت اسلامی با سلام بر حافظان انقلابش رزمندگان دلیر اسلام و سلام و ارواح طیبه شهدا و شهیدان زنده (معلولین انقلاب) اینک که قلم در دستم روی کاغذ می‌لغزد و به یاد دارم بارها قلم را به دست گرفتم و بر روی کاغذ لغزاندم و وصیت نامه‌ام را نوشتم به این امید که دیگر زنده باز نگردم ولی چه کنم سعادتش نصیبم نگشت هم‌ اکنون امیدوارم که خداوند این بار توفیق شهادت درراهش را نصیبم ‌گرداند. ان‌شاءالله   

 البته می‌دانم که رسیدن به درجه و مقام لقاا... وزیارت خداوند مختص افراد صالح و متقی است و عاصیان را در آن جایگاه و مقام، راهی نیست. لکن در اینجا توبه و ندامت خود را با کمال سرافکندگی و خجلت به پیشگاه حضرت باریتعالی و رحمت نامتناهی او می‌برم وامیدوارم که بحق محمد و آل محمد(ص) خداوند بر حقیر تفضل و ترحم نماید و از گناهان و تقصیراتم درگذرد و ما را به شفاعت حسین(ع) و وساطت مولی ابا صالح المهدی(ع) نائل فرماید.

ای خدا! ما را ببخش به خاطر شاکر نبودنمان وما را ببخش به خاطر قدردانی نکردن از نعمت هایت و ما را ببخش به خاطر بی‌اعتنایی به احکام و دستوراتت و ما را ببخش به خاطر فراموش کردن خودمان که چه بودیم و چه شدیم و چه خواهیم شد. تذکراتی چند خدمت تمامی عزیزان  و سروران و بستگان و آشنایان و دوستان دارم که شاید خود  عامل آن نبودم و از این  موضوع بسیار متأسفم. و لکن می‌دانم این موارد انجامش خیلی خوب وموجب نجات از آتش جهنم خواهد شد. موسی (ع) می‌فرماید: طُوبَی لِمَنْ أخْلَصَ لِلَّهِ عَمَلَهُ وَعِلْمَهُ وَحُبَّهُ وَبُغْضَهُ وَأخْذَهُ وَتَرْکَهُ وَکَلامَهُ وَصَمْتَهُ

خوشا به حال کسانی که در تمام احوال اخلاص برای خدا را فراموش نکنند و تمام کارهای خود را مخلصانه برای خدا انجام دهند که این کار باعث رها شدن از بند  شیطان و نجات پیدا کردن از آتش جهنم می‌باشد. بدانید که اخلاص، محک شناخت متقی و مومن از غیرمومن وغیر متقی  است. لذا  اخلاص در امور را پیشه خود قرار دهید و اعمالتان را هر چند که قلیل باشد برای خدا خالص گردانید و آنرا همیشه خالص نگهدارید، چرا که انجام عمل آسان‌تر از نگهداشتن آن است. آگاه باشید جایی که اخلاص نباشد اختلاف است و جایی که اختلاف باشد خودپرستی و هوی و هوس است و در همانجا شیطان (ام‌الفساد) وجود دارد. نکته دیگر این است که انسان باید راحتی را یا در دنیا دنبال کند یا در آخرت. اگر در آخرت جویا شود نباید در دنیا دنبال آن بگردد و اگر در دنیا  جویا شود در آخرت به آن نمی‌رسد. مَرَارَةُ الدُّنْیَا حَلاوَةُ الآخِرَةِ وَ حَلاَوَةُ الدُّنْیا مَرَارَةُ الآخِرَةِ

در جمیع حالات به فکر و ذکر خداوند باشید، ذکر خداوند با هر شکلش همیشه بر لبتان و یادش در قلبتان باشد. در مشکلات و مصیبت‌ها از خاندان محمد(ص) و آلش  استعانت و استمداد بطلبید و خود را به امام مهدی(عج) نزدیک کنید. ذکر صلوات بر محمد(ص) را خیلی زیاد بگویید که بیمه ‌کننده سلامت روح است. در پاک کردن نفس خود جدیت به خرج  دهید که وقت تنگ است و  بانگ چاووش هر لحظه به گوش می‌رسد. همیشه با وضو باشید، نماز را به  وقت بخوانید، هیچ وقت دروغ نگویید ولو به شوخی همیشه صادق باشید، چرا که صدق مقدمه هدایت و تضمین‌کننده نجات و سعادت است.    

با خدا و خلقش همیشه با صداقت رفتار کنید همیشه متواضع باشید، با مخلوقین خدا تندی نکنید، زودتر به همه سلام کنید. خود را از همه کوچکتر بدانید و از تکبر و غرور خودداری ورزید که ابطال گر اعمالتان خواهد شد و آن از اعمال شیطان است که به واسطه‌ آن از بارگاه خدا رانده شد. یکی از بهترین عبادات و اعمال  برای خدا جهاد در راهش می باشد. شما و تمامی کسانی که مایل به داشتن آخرتی جاوید هستند باید شرکت در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل کنند، و خود را برای تحمل رنجها و مصیبتها و ناکامیها آماده بسازید و دل قوی دارید که خداوند پشتیبان  ونگهبان شماست و تنها اوست که شما را پیروز خواهد کرد.  

سخنی با پدر و مادر عزیز و مهربانم:

امیدوارم که سلام ناقابل فرزندتان را بپذیرید و از اینکه سالهاست که باعث رنج و زحمت شما شده است او را ببخشید و اینجانب اعتراف میکنم که من نتوانستم حقوق شما را ادا نمایم و امیدوارم که مرا حلال نمایید ولی به شما اطمینان می‌دهم که تحمل این امور خود یکی از بزرگترین عبادات است. و انشاءالله تلاش نماییدکه هرچه در توان دارید در راه این انقلاب و امام و اسلام هدیه نمایید که معلوم نیست این توفیق برای همیشه در نزد امت ما باشد. با جان و مال و دادن فرزند و... خود را در این اجر عظیم الهی شرکت بدهید و این توصیه را به همه بنمایید. پدر عزیزم از اینکه تربیت تو مرا به راه اسلام و قرآن کشاند و عاقبت مرا به عاقبتی خیرگرداند از شما بسیار متشکرم و امیدوارم که خداوند شما را در ثواب شهیدان راهش شریک و به بهشت اعلی یش واصل بگرداند. و تو ای مادرم که زحمات بسیار زیادی برای من از بدو تولد تا به حال متحمل شده ای که من این را در هیچ شرایطی فراموش نمی‌کنم و تو مشوق خوبی برای راه یافتن به مسجد و اسلام و قرآن برای من بودی. خداوند این زحمات را فراموش نمی‌کند وحتما تو را در ثواب جهادگران راهش شریک میداند.  لکن من هم به سهم خود از شما خیلی متشکرم. از شما می‌خواهم برای آمرزش و مغفرت همه مؤمنین من الجمله حقیر و همچنین سلامت امام و پیروزی رزمندگان دعا کنید که خیلی پرفایده است.          

سخنی با همسر عزیزم:

امیدوارم از اینکه نتوانستم دراین مدت همسر خوبی برای تو باشم مرا ببخشید. اگرسخن و یا سخنی که از من دیده و شنیده که مایه رنجش شما شده باشد مرا ببخشید و امیدوارم که خود را همانند سایر زنان ایرانی و قهرمان  همانند حنظله و حنظله های زمان ما مهیا ساخته باشید و در دوری من خود را همانند سایر همسران شهیدان بدانی و بدان که جهاد تو تربیت فرزندمان مهدی است که باید همانند حسین(ع) تربیت‌ شده و خود را آماده برای دفاع از حریم اسلام و قوانین قرآن بکند میباید او را حسینی تربیت کنید. هر چه که انجام می‌دهی و عمل می‌کنی  باید منتظر نتیجه عکس‌العمل آن باشی و برای آن پاسخ مناسبی  پیدا نمایی بدان که حساب و کتاب و قیامت، پل صراط، میزان، بهشت و دوزخ جایگاه خطرناک و سختی است مگر برای متقین.  

 


زندگی نامه

   خليل سينه­ سپهر

    نام پدر: نادر

اول شهريور 1341 روزي بود كه بر لب­هاي نادر سينه ­سپهر و همسرش نساء، گل لبخند شكفته شد. در اين روز آن­ها صاحب فرزندي شدند كه با آمدنش بهار را نزديك پاييز براي آن­ها به ارمغان آورده بود. اولين فرزندشان بود؛ نامش را مهدي گذاشتند.

پدرش كشاورز بود و با تكيه بر زميني كه داشت، با عرق جبين و كار طاقت­ فرسا مخارج زندگي­شان را تأمين مي­كرد.

خليل قبل از سنّ مدرسه قرآن را نزد عمويش كه روحاني بود، فرا گرفت. به سنّ مدرسه كه رسيد در مدرسه روستاشان محل زندگي­اش هشت تكيه پا به دنياي آگاهي نهاد. هر حرفي كه از معلم مي­شنيد، پنجره­اي مي­شد رو به دانايي و دنياي تازه. او پس از پشت­ سر گذاشتن ابتدايي و راهنمايي در رشته اقتصاد وارد دبيرستان حنيف ­نژاد گرگان شد. انقلاب در سنّ 16 سالگي­ اش رقم خورد. در اين سال او در راهپيمايي­هاي كه عليه رژيم شاه برگزار مي­شد، شركت مي­كرد. در پخش اعلاميه هم فعّال بود. پس از انقلاب جذب انجمن اسلامي و پايگاه مقاومت محل شد.

پدرش مي­گويد:

«از كودكي علاقه داشت با من در مراسمات مذهبي شركت كند. در كنار بازي به من و مادرش هم كمك مي­كرد. همه در نظر او يكسان بودند. با همه به مهرباني رفتار مي­كرد. هرگز كاري انجام نمي­داد كه ديگران را ناراحت كند. ما چند سالي تهران زندگي كرديم امّا خليل دلش مي­خواست در محل بماند. براي همين نزد پدربزرگش بود. اوقات فراغت­ش را ورزش، كوهپيمايي و مطالعه پر مي­كرد. در انجام واجبات و ترك محرمات مي­كوشيد. صادق بود و امانت­دار. او دنيا را زنداني مي­دانست. مي­گفت: زندگي دنيا ارزشي ندارد. بايد براي آخرت توشه جمع كنيم.»

با شروع جنگ خود را براي كمك به رزمندگان آماده كرد. دوره­ ي آموزشي را گذراند و رهسپار جبهه­ هاي جنوب و غرب شد. در حدود 20 ماه داوطلبانه از طرف بسيج در جبهه به سر مي­برد. در اولين اعزامش مجروح شد. چند روزي تحت درمان بود. پس از بهبودي دوباره اعزام شد.

برادرش مي­گويد:

«فروتني، صداقت، امانت­داري، خوش رفتاري با مردم از نشانه­هاي بارز ايشان بود. علاقه شديدي به اهل­بيت داشت. هميشه زيارت­نامه اهل­بيت را مي­خواند. تابع ولايت فقيه بوده و روحانيت را اصل محور زندگي خود مي­دانست و مي­گفت: اسلام و انقلاب بدون روحانيت هرگز پيشرفت نمي­كند.»

خليل در آخرين اعزامش 63/12/21 در عمليات بدر، جزيره مجنون بر اثر اصابت تركش به سمت راست قفسه سينه مجروح و به بيمارستان انتقال يافت و چند روز بعد به علت شدت جراحات به شهادت رسيد. پيكرش 64/1/5 در گلزار شهداي سفيدچاه هزارجريب پس از تشييعي باشكوه به خاك سپرده شد.