نام پدر : گت آقا
تاریخ تولد :1345/12/10
تاریخ شهادت : 1366/02/08
محل شهادت : بانه

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید سیدنور علی سیدی اندی*

 

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

اعوذ با... من الشیطان الرجیم

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلو تبدیلا.

برخی از مومنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند و برخی به انتظار مقاومت کرده و هیچ عهد و خود را تغییر نداده اند.

به سلام و درود به منجیان عالم بشریت انبیاء الهی وعلی الخصوص حضرت محمد بن عبدالله(ص) وبا درود به جانشین بحق او که در دامان پرمهر پیامبر گرامی اسلام تربیت می شود و درس استقامت و شهامت و شهادت طلبی را در دانشگاه او می آموزد و در آخر به شهادت می رسد او که در کعبه خانه خدا متولد می شود در مسجد خانه خدا به شهادت می رسد که تاریخ جز این سراغ ندارد و با درود بر امام بزرگوار مهدی موعود امام زمان (عج) او که جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و درود بر نائب بحق او امام امت . . .

ای مردم بدانید که سعادتمند آن کسی است که ترک گناه می کند و از همه امیال دنیوی و مادی با رضایت خداوند بزرگ می گذرد آنان که در دنیا همیشه طالب این بودند که خداوند از آنها راضی باشد امروز وقت آنست که به سوی خدا بشتابند آنهائیکه یک عمر با افسوس به امام حسین(ع) می گفتند یالیتنا کنا معک ای کاش در صحرای کربلا با تو بودیم درنگ نکنند که دیر است در کربلای ایران پا در رکاب حسین زمان شرکت جوئید.

دنیا برای آن انسانهائی که طالب لقاء دوست و رفیق هستند همانند زندان است و فقط می توان با تقوا میله های فولادین و ضخیم او را شکست آنان که دنبال گناه می روند و او امر الهی را زیر پا می گذارند و از دستورات الهی و پیامبران و ائمه معصومین علیهماالسلام اجمعین مخالفت می کنند اگر توبه نکنند هیچوقت به رستگاری نخواهند رسید نماز نخواندن روزه نگرفتن انقلاب و اسلام را حمایت نکردن و از هر طرف به این انقلاب الهی ضربه زدن افتخار و رشادت نیست بلکه حمایت کامله از مقام رهبری و ولایت فقیه کردن جزء رستگاری است آنانکه مخالف ولایت فقیه و رهبر عظیم الشان هستند کافرند و کافران جایشان در قعر جهنم است.

راهی را که من انتخاب کردم آگاهانه بود و هیچگونه قید و بندی مرا نمی تواند از این راه به بیراهه بکشاند از خداوند متعال خواستارم مرا همچنان در این راه استوار بدارد و شهادت در راه خود را نصیبم کند منافقین کوردل بدانند که اگر بخواهند به این آتش بازی ادامه دهند در اصل گامهای نابودی خودشان را برمی دارند به دامان اسلام و ولایت فقیه برگردید که سعادت دنیا و آخرت را خریدید و لطف خداوند شامل حال شما شد و شما ای مردم توطئه های همه کسانیکه می خواهند به این انقلاب ضربه بزنند از هر قشر و گروهی که باشند استوار و محکم بایستید و نقشه شان را نقش بر آب سازید پیروزی انقلاب در اصل جداکردن خط شیطان از خط خدا بود آنان که توانسته اند انقلاب و مصیبتش را تحمل کنند جز یاران خدایند و آنان که هنوز هم که هنوز است از انقلاب حمایت نمی کنند بلکه جاهلانه و عالمانه به این انقلاب ضربه می زنند شیطان هستند....

انقلاب مانند رودی خروشان به پیش می رود و خار و خاشاک را کنار می زند و تفاله هایش را دور می ریزد دیگر وقت سالاری کردن بر مردم گذشت دیگر طاغوت رفت وفرشته آمد مردم از شیطان جدا شوید و بخدا برگردید سعادت در وحدت شماست سعادت در اطاعت او امر الهی می باشد. ای مردم فرزندانتان را طوری تربیت کنید که وقتی بزرگ شدند سربار جامعه و یک فرد انگلی و لاابالی و مهره هرز شده اجتماع نباشند وقتی بزرگ شدند بر شما داد نکشند و سیلی به صورت شما نزنند قمار نکنند خیانت نکنند یعنی هیچ عمل حرامی را حلال و هیچ حلالی را حرام جلوه ندهند انسان باشند طاعت بجای آرند نماز بخوانند و خدا را در همه حال یاد کنند جهاد را فراموش نکنند که الجهاد عزت الاسلام عزت اسلام در سایه جهاد است....

در لباسهای غربی رفتن و مدهای غربی را مخلوط با شخصیت الهی کردن افتخار نیست بی شرمی است بی حجابی است و یا بدحجابی کردن و با یک حالت زشت و ننگین در اجتماع ظاهر شدن افتخار نیست ملعبه و بازیچه نامحرمان و مورد چشم چرانیهای آنان قرارگرفتن افتخار نیست بلکه فاطمه وار زندگی کردن و فاطمه وار اطاعت کردن افتخار است و تو ای مادر وظیفه ای بس خطیر داری که از دامان تو انسان به معراج می شود و از دامان تو انسان جنایت کار و به اسفل السافلین واصل می شود پس فرزندانتان را طوری تربیت کنید که معراجی شوند و وقتی که از دنیا رفتید بگویند خدا رحمتشان کند فرزندان خوبی تربیت و تحویل اجتماع داده اند.

اگر می خواهید آیندگان بر شما درود فرستند تقوی الهی پیشه کنید و دستورات اسلام را سهل نگیرید...

مواظب توطئه های منافقین و مستکبرین باشید آنان می خواهند فرزندان ما را به اسم تمدن و تجدد و به اسم اینکه او جوان است و دارای اعتقادات و شور و احساسات جوانی به بیراهه بکشانند...

از هرکس که مخالف می کنند چه با زبان و چه با عمل چه جاهلانه و چه عالمانه در مقابل او بایستید و به آنها بفهمانید که انقلاب ما الهی است و رهبر ما خمینی است...

افتخار امروز و فرداهای جوانان در راز و نیاز با خداوند و ناله های شبانه روزی و نمازهای واجب و مستحبی را بجاآوردن و مخلصانه اطاعت کردن از او امر و ولایت فقیه و جهادکردن است به ریسمان الهی چنگ زنید و هرگز متفرق نشوید واعتصموا به حبل الله جمیعا و لاتفرقوا که پیروزی در وحدت واتحاد شماست.

ای امت شهیدپرور ای امت مقاوم ایران همچنان در راه خداوند پایدار باشید و آنچه که دارید در راه خدا انفاق کنید اگر چنین نمائید خداوند همیشه شما را یاری می دهد از خدا بترسید و همچنان و در همه حال به یاد او باشید خدای ناکرده کاری را برای هوای نفس انجام ندهید در اعمالتان ریا نباشد و فقط خدا را درنظر بگیرید و اگر این چنین نکنید مورد خشم و غضب خداوند قرار خواهید گفت و فردای قیامت باید جوابگوی خون شهیدان باشید...

آنان که در راه خدا جهاد می کنند چه با اموال چه با جانها همانا آنان آری آنان رستگاران دو عالم هستند و آنها فردای قیامت پیش خداوند و ائمه روسفید نامه اعمالشان بدست راستشان داد می شود در همه حال مواظب توطئه منافقین باشید که زبانشان با قلبشان توفیر دارد فریب شعارهای آنان را نخورید آنها نمی فهمند مواظب باشید که جوانتان را گمراه نکنند فکر و مغز جوانان شما را ندزدند و با هم متحد باشید در کارها کارشکنی نکنید وحدت کلمه داشته باشید که یدالله مع الجماعه (دست خدا با جماعت است) و از همه بالاتر مواظب اعمال و رفتار کسانی که خودشان را از مقام معظم رهبری بالاتر می دانند و به اصطلاح نهروانیان و قاسطین و مارقین و ناکثین هستند باشید که ضربه آنها از ضربه دشمن روبر و سخت تر است باز تکرار می کنم که به یاد خدا باشد و خدا را در کارهایتان ناظر بدانید نه تمایلات نفسانی و شیطان و مخلوفات را.

امروز هرکس به جبهه می رود برای نفع مادی نمی رود و من با آگاهی این راه را انتخاب نمودم با آنکه می دانستم خطرهای زیاد دارد اما توکل بخدا کردم و راهی دیار عاشقان شدم و اگر هرکس از شما خواستار رستگاری می باشد باید در قید و بند مادی نباشد که هر چه انسان به مادیات و دنیا بیشتر دل ببندد از خدا بیشتر فاصله می گیرد و بالعکس هر کس بیشتر متنفر باشد به خدا نزدیکتر است...

بترسید از زدن حرفهائی که گناه دارد و ناچار باید در قیامت جوابگو باشید به فکر خانواده های شهدا و اسرا و مفقودین و دیگر مصیبت دیدگان جنگ تحمیلی باشید غیبت همدیگر نکنید به یکدیگر پرخاش نکنید تهمت نزنید خوشرفتار باشید امر به معروف و نهی از منکر در رفع فساد اخلاقی و اصلاح جامعه یادتان نرود که اگر چنین نکنید روح شهدا را آزرده کردید و قلب آقا امام زمان (عج) را ناراحت کردید و همیشه متوسل به قرآن و ائمه هدی (ع) باشید که چنین اعمالی ذخیره های قیامت ما هستند ای امت شهیدپرور همچنان ادامه دهنده راه عزیزانی باشید که در راه خدا به شهادت می رسند کمکهای بی دریغ شما را ما نمی توانیم ارزش آنرا توصیف کنیم خدا خودش در قیامت به شما اجر می دهد ناامید نباشید مقاوم باشید که پیروزی در همه حال با شماست به یاد قیامت باشید و یاد خدا را فراموش نکنید که در غیر اینصورت به یاد شیطان هستید اگر می خواهید شهدا از شما راضی باشند راه آنها را ادامه دهید.

پدر و مادر عزیزم اگر به شرف شهادت نائل آمدم دیگر در کنار شما نیستم مادرم هر موقع که سر سفره می نشینی می دانم که یاد من می کنی به اطاق خوابم می روی و از جدائی من و خود گریه می کنی، اما مادرم و پدرم بدانید که سعادت فرزندتان در شهادت او بود آنان که مصیبتی بر آنها وارد می شود می گویند همانا ما از خدائیم و به سوی او باز می گردیم، اگر قرار است که از این دنیا برویم چه بهتر که با مگر سرخ برویم و جان، این امانت الهی را به صاحب آن یعنی خداوند خالق برگردانیم پدر و مادر عزیزم همچنان به یاد خدا باشید و خدا را شکر کنید که چنین فرزندی را تحویل دین او داده اید ناراحت نباشید که فردای قیامت روسفید هستید هرگاه دلتان گرفت در گوشه ای خلوت گریه کنید و عقده های دل را به خاطر جدائی من خالی نکنید بلکه برای آن خانواده ای ناله بزنید که مفقودالاثر دارد که شما از این امر مستثنی نیستید یعنی شما خودتان مفقودالاثر دارید به یاد شهید حمید امیری اندی آفرین بر شما که مقاوم و استوار هستید به رحمتهای بیکران خداوند امیدوار باشید که بسیار کریم و لطف کننده است بیا اباعبدالله الحسین و کلیه یارانش ناله کنید که ما هر چه داریم از نهضت کربلا داریم ما درس شهادت را از حسین(ع) سرور شهیدان آموخته ایم و باید مثل او به شهادت برسیم. انشاالله که خداوند این لیاقت را همراه با عشق بخودش به من عنایت فرماید. انشاالله.

پدر و مادر مهربانم امیدوارم که همچنان در راه خداوند پایدار و محکم باشید تا آنکه لطف خداوند همچنان سایه اش بر سر مسلمین مستدام باشد خداوند کسانی را که در راه او قدم برمی دارند دوست دارد و الطاف و بخشایش کریمه اش را بر چنین بنده ای نازل می کند و در راه خدا گام برداشتن شیرینی و لذتی است که هر کسی نمی تواند او را درک کند مگر کسانی که پاک باشند و خود اهل دیار عشق و دوستی خداوند و ائمه(ع) باشند پدر و مادر نمی دانم سرنوشت با ما چه خواهد کرد اما اینقدر می دانم که در این راه اگر به شرف شهادت نائل آیم عاقبت باسعادتی خواهم داشت، اینقدر می دانم راه همان راهی است که رسول خدا(ص) با انجام آن ربانیت را می پذیرد و جان و مایه وجودی خویش را در این راه فدا می کند، پدر و مادر عزیزم می دانم که فرزند عزیز است، آن روز که داشتم می رفتم، گریه می کردی، از گریه تو من نیز گریستم از گریه تو دلم اگر زیاده نگفته باشم درد گرفت، آنقدر ناراحت بود که هر وقت به یادش می افتادم بغض گلویم را می گرفت اما نتوانسته ام گریه کنم، پدر و مادر عزیزم امروز و فرداها و در هر زمانها گام برداشتن در راه خدا افتخار است دوست داشته باشید کسانی را که در این خدا افتخار است دوست داشته باشید کسانی را که در این راه قدم برمی دارند، این طائفه انسانها با آن طائفه ای که او امر و دستورات و احکام خداوند را زیر پا می گذارند کلی فرق دارد، آنها در راه خدا کارکردن را افتخار و شرف می دانند دسته ای دیگر در راه شیطان و طاغوت فعالیت کردن را عزت می دانند، آنهائیکه خدا را پذیرفته اند باید سختیها را تحمل کنند، انسانهای مومن دنیا را زندان می دانند اگر در این دنیا خوشی نمی بینند در آن دنیا جاویدانند، اگر در این دنیا مصیبت داشته باشند در آن دنیا سربلند هستند، اما آنان که همیشه مشغول گناه کردن هستند اطاعت شیطان می کردند دل به دنیای چند روزه خوش کردند و فکر می کنند در راه خدا گام برمی دارند، تن به جهاد نمی دهند، روزه نمی گیرند، نماز نمی خوانند، رفتار و اخلاق اسلامی ندارند، به انقلاب اسلامی و به کلیه شئونات پشت پا می زنند، تهمت می زنند باشد که در آخرت به عذاب بسیار دردناک الهی معذب شوند، هر لحظه از خداوند بخواهیم که ما را از آنها قرار ندهند، پدر و مادرم عزیزم من نمی توانیم شاهد شهادت دوستان و آشنایان باشم و خود زنده باشم، شهادت همه دوستان غم و دردی عمیق در دلم گذاشت، تحمل جدائی سخت است، تحمل از دست دادن دوست سخت است، اما از طرفی مایه افتخار است اما آنچه که مرا بیشتر متاثر کرد و هر غروب دلم گرفته می شود. شهادت برادرم رعیتی بود شاید درک این مشکل برای همه ممکن نباشد که چقدر به او علاقه داشتم، او یک انسان دیگر بود عاشق بود گرچه خودم از عاشقان نبودم اما او را دریافته بودم دوست دارم حقیقتی را برای شما ذکر کنم، حقیقتی از مهران شهر مظلوم آن روز که او مجروح شد، چون تا حدودی او را درک کرده بودم خیلی ناراحت بودم اما بروز نمی دادم تا دوستان دیگر ناراحت شوند، دو شب را به ائمه معصومین علیهم السلام اجمعین جهت شفایش متوسل شدم و مبلغی به مقدار 300 تومان جهت صدقه او درنظرگرفتم و وقتی خبر این عمل من بگوشش رسید گریه کرد امروز و فرداها و همه زمانها باید برای چنین انسانهایی درد کشید، آنان ذخیره ها و الطاف خداوند در روی زمین هستند، قلبشان را نباید آزرد باید آنان را گرامی داشت.

پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم شما را به بندهای زیر توصیه می کنم:

1- در روز شهادت من گریه نکنید و اگر دلتان تنگ شد در خلوت گریه کنید در جلو ورود انظار عموم گریه نکنید، نکند که دشمنان شاد شوند.

2- مواظب باشید که اکیداً در تشییع جنازه من و تشکیل مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالگردها از احکام اسلام تخلف نشود، حجاب را حفظ کنید، دوست دارم در تشکیل مراسم من گناه نباشد.

3- سلام مرا به دوستانم برسانید و بگوئید که راه مرا ادامه دهند، دعای کمیل یادتان نرود.

4- اعلام کنید از همه کسانی که بر گردن من حقی داشتند مرا ببخشند  و برای من طلب مغفرت و رضایت خداوند کنند و اگر بداخلاقی کردم مرا که انشاالله می بخشند.

5- سلام مرا به کلیه افراد بسیج محل برسانید و بگوئید که اگر می خواهند که من ا زآنها راضی باشم و اگر خداوند رضایت فرمودند شفاعتشان کنم راه مرا ادامه دهند.

6- اگر مفقودالاثر شدم، هیچگونه ناراحت نباشید و دل را بیاد خدا استوار دارید و درد را با دوای تحمل و مقاومت درمان کنید، گرچه می دانم که مفقودالاثر دارید و خدا صبرتان دهد انشاالله.

7- مدت 30 روز برای بنده روزه و نماز قضا اعم از یومیه و آیات بخوانید جمعا نماز 30 روز و نماز آیات پنج بار برای خورشید گرفتگی و پنج بار برای ماه گرفتگی اقامه کنید.

8- مزار مرا خیلی ساده تزئین کنید و مرا در کنار شهدای محل دفن کنید هر جمعه بر سر مزارم بیائید و برای من فاتحه ای بخوانید.

9- از شما پدر و مادرم و کلیه افراد خانواده معذرت می خواهم که نتوانستم فرزند و برادر خوبی برای شما باشم به راستی که پدر و مادرم دلم می خواست عصای دست پیری تان شوم و زحمات شما را جبران کنم.

10- جلسات و مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالگردها را پرخرج نگیرید که جدا من راضی نیستم.

والسلام علی من التبع الهدی

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار.

رزمندگان اسلام پیروزشان بفرما.

سیدنورعلی سیدی به تاریخ فروردین ماه سال شصت وشش


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سید نورعلی سیدی اندی ـ میرعلی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1345 ـ روستای اندیکله ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

سید گت آقا ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

سیده کلثوم معتمدی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

7 فرزند

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ـــــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

آموزش و پرورش (دیپلم افتخاری ) ـ رشته فرهنگ و ادب ـ بابل

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید در مقطع دوم دبیرستان عازم جبهه شدند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید به پدر و مادر و اعضای خانواده بسیار  احترام می گذاشتند .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شهید در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج محل بودند .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

23/3/63  الی 3/4/63 ـ بابل ـ سپاه ـ چالوس

3/4/63 الی 30/4/63 ـ بابل ـ سپاه ـ مریوان

30/4/64 الی 31/8/64 ـ بابل ـ سپاه ـ ل 25

15/6/65 الی 24/12/65 ـ بابل ـ سپاه ـ مریوان

25/12/65 الی 7/2/66 ـ بابل ـ سپاه ـ کردستان (بانه)

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

جنوب (بانه ) ـ 7/2/66 ـ کربلای 10 ـ مفقودالاثر

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

گلزار شهدای روستای اندیکله ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید : وقتی شهید را باردار شدم شوهرم گفت چون ما زیاد بچه داریم این بچه را سقط کن و من گفتم این کار را نمی کنم و شوهرم گفت : موقع زایمان اگر اتفاقی برایت بیافتد من تو را جایی نمی برم و من گفتم اشکالی ندارد و من بچه را به دنیا آوردم و شکر خدا مشکلی هم پیش نیامد شوهرم را صدا زدم  و آمد داخل اتاق  بچه صورتش مثل گل شکفته بود و از همه فرزندانم زیباتر بود اصلاً نفهمیدم شهید کی بزرگ شد و 18 ساله شد انگار نوری رفت و آمد می کرد.

خواهر شهید : برادرم بسیار خوب و مهربان بود وقتی کوچک بود خیلی به ما توجه می کرد و در جمع ما بود اما بزرگتر که شد تمام فکر و ذکرش کارهای معنوی و رفتن به دیدار خانواده شهدا بود و همیشه غذای ساده می خورد و از ما جدا می خوابید تا نیمه های شب بیدار شود و نماز شب بخواند و گریه می کرد . مادرم بلند می شد و می رفت پایین و می گفت چرا این کارها را می کنی مگر چیزی کم داری که این گونه بیقراری می کنی  و برادرم می گفت : مادر برو بالا و به من کاری نداشته باش تا من در حال خودم باشم .