نام پدر : شریف
تاریخ تولد :1345/02/01
تاریخ شهادت : 1365/02/31
محل شهادت : موسیان

خاطرات

روزی که عباس می خواست برود از ما خداحافظی کرد و رفت. ما دنبال او رفتیم و او سوار اتوبوس شد. موقعی که من به داخل اتوبوس رفتم او از روی صندلی بلند شد و اشک در چشمانش حلقه زده بود و دست بر گردن من انداخت و گریه کرد و خداحافظی کرد و گفت: پدر! من باید بروم، تو ناراحت نباشی و از مادر و بچه ها مواظبت کن و توکلت به خدا باشد.

آن هایی که رفتند جبهه، برادرهای من هستند. من نباید آن ها را تنها بگذارم، شما خیالت راحت باشد. او رفت و دیگر نیامد. یک روزی که من در خواب بودم به خواب من آمد و گفت: پدر چرا این قدر ناراحتی مگر از دست من راضی نیستی؟

گفتم: عباس این چه حرفی است که تو می زنی من از دست تو راضی هستم ان شاءالله خدا نیز از دستت راضی باشد.