شهید «علیاکبر سلیمی خورشیدی»
نام پدر: مرادعلی
در سال 1342 قدم به کاشانه «مرادعلی و بیبیزهرا» نهاد. مرادعلی، از سر علاقه به برادر خویش، نام نورسیدهاش را «علیاکبر» گذاشت.
کودکی علیاکبر در کانون گرم و باصفای خانواده و همهمه بازیهای کودکانه خواهران و برادرانش، در روستای «خورشیدکلا» گذشت.
پیشه پدر، کشاورزی بود و از این طریق، امرار معاش میکرد.
علیاکبر، تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی ادامه داد. در طی این مدت، با توجه به کمبود امکانات رفاهی و عدم وضع مالی مناسب، هرگز در درسش خللی رخ نداد.
مادرش بیبی، در اینباره میگوید: «وضع مالیمان زیاد خوب نبود. من میبایست برای چند فرزند، رخت و لباس و لوازم مدرسه میخریدم. برای تهیه کفش آنها به مشکل برخورده بودم. از کسی مبلغ صد تومان گرفتم تا دل بچههای کوچکم را شاد کنم و بتوانند لااقل سواد خواندن و نوشتن را بیاموزند.»
علیاکبر علاوه بر درس خواندن، به پدر و مادرش در کار کشاورزی و امور خانه کمک میکرد. در اوقات فراغتش نیز، با دوستان به ورزش میپرداخت.
تواضع و خوشخلقی، از جمله خصیصههای رفتاری علیاکبر بود. از اینرو، نزد همگان جایگاه خاصی داشت. رفتارش با والدین نیز، در نهایت ادب و احترام بود و همواره گوش به فرمان آنان.
در بیان تقیدات دینی او، همین بس که در ادای فرائض واجب، اهتمامی خاص داشت و در عمل به فرامین الهی، کوشا بود. علاوه بر آن، با تدبر در آیات قرآن و الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، سعی در کسب کمال معنوی و انسانی داشت.
نوجوانی بیش نبود که به شوق بهرهمندی از معارف انسانساز اخلاقی، همراه پدر، پای منبر خطیبان مینشست و در مراسم مذهبی و عزاداری سیدالشهدا حضور پیدا میکرد. او همچنین در محافل انس با قرآن و آموزش تعالیم و مفاهیم قرآنی نیز، فعالیت داشت.
با صدای ناقوس انقلاب در سال 1357 و شکلگیری مبارزات انقلابی بهوسیله نیروهای حزباللهی، او نیز به صفوف انقلابیون در تظاهرات و حرکتهای مردمی پیوست. از اینرو، از روستا به گرگان میرفت و در راهپیمائیهای علیه رژیم شرکت میکرد.
آشنایی او با اهداف و افکار انقلابی امامخمینی سبب شد که همگام با آغازین روزهای جنگ تحمیلی، به ندای پیر جماران لبیک بگوید و جهت حفظ وطن، راهی میدان نبرد با دشمن شود.
او که معتقد بود، جبهه بهترین فرصت برای ادای دین به انقلاب است، در کسوت تکتیرانداز، در عملیات رمضان حضور یافت. سپس، با پوشیدن جامه پاسداری در سال 1362، در سمت سکاندار، راهی عملیات بدر شد و بیش از پیش، به حراست از کیان کشور پرداخت.
مدتی بعد، با «توران سلیمی خورشیدی» پیمان ازدواج بست؛ که ثمرهاش «زینب و کوثر» شد.
علیاکبر در مدت حضورش در جبهه، خدمات شایانی از خود ارائه کرد؛ از جمله: مسئولیت یگان دریائی لشکر 5 نصر قرارگاه خاتم، از سال 63 تا 64 که از طرف پایگاه بسیج بندرگز بوده است.
و سرانجام، او در تاریخ 21 دی 1365 در دل عملیات کربلای 5 و در خاک پاک «شلمچه»، به خیل یاران شهیدش پیوست و پیکر پاکش بعد از تشییع باشکوهی، در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.