نام پدر : علی اصغر
تاریخ تولد :1340/09/28
تاریخ شهادت : 1367/03/11
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

 

 

*توصیه نامه شهید غلامعلی سقائی*

 

ابرقدرتهای جهان بدانند ما از سلاحهای شما هیچ ترسی نداریم، این سلاحی که شما دارید از بین رفتنی است، سلاح ما ایمان است و هیچ وقت از بین نخواهد رفت، آمریکا، شوروی و منافقین بدانند این رزمندگان اسلام از شاگردان امام حسین (ع) هستند و از او درس ایثارگری و شهامت آموختند وتن به ذلت نخواهند داد و سرسختانه با کفار مبارزه خواهند کرد و آخر هم حق پیروز است.

 

 


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید غلام­علي سقايي*

 

نام پدر: علي­اصغر

در 28 آذر 1340 در «بهشهر» به دنيا آمد. به خاطر تقارن تولدش با ایام میلاد حضرت علي(ع)، او را «غلام­علي» نامیدند.

پدرش «علي­اصغر»، كشاورز بود و مادرش «نرگس»، خانه­دار و کمک‌حال همسر در امور زندگی. آن‌ها داراي هشت فرزند بودند كه غلام­علي، آخری آن‌ها بود.

غلام‌علی دوران ابتدائي و راهنمايي خود را در مدرسه «نظامی» و «آیت‌الله کوهستانی» زادگاهش با موفقيت پشت سر گذاشت. سپس تحصيلاتش را تا دیپلم رشته مكانيك در هنرستان فني «الفتح» بهشهر ادامه داد.

به جهت تربیت دینی خانواده، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد. با قرآن نیز، مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

مادرش مي­گويد:‌ «از دوران كودكي عاشق قصه­هاي قرآن بود. من هر وقت از رشادت­هاي حضرت علي و امام حسين برايش تعريف مي‌كردم، گوش مي­داد و مي­گفت: اي كاش من هم در صحراي كربلا بودم و با دشمن مي­جنگيدم.»

مادر در ادامه می‌گوید: «نسبت به حجاب خيلي اهمیت می‌داد. خواهرش مي­خواست ماشين بافندگي بخرد، پول كم داشت. به او گفت: به من كمك مي­كني؟ گفت: دو شرط دارد؛ يكي اين­كه توربافي نباشد كه اندام آدم معلوم باشد، و دوّم اين­كه آستين كوتاه نبافي.»

در بیان خلق‌وخوی غلام‌علی باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه حال مطیع‌شان. با دیگران نیز با ملاطفت و گشاده‌روئی رفتار می‌کرد و نزد آنان از محبوبیتی خاص برخوردار بود.

حضور در راهپيمائي­هاي ضدّ رژيم و توزیع اعلاميه­هاي امام در سطح شهر، از جمله اقدامات او در روزهای پرشکوه انقلاب به شمار می‌رود.

غلام‌علی در 12 آبان 1362 به عنوان تک‌تیرانداز، راهی مریوان شد.

در 11/5/62 به عضويت سپاه درآمد و در واحد انتظامات مشغول خدمت شد.

در فروردین 1363 با همراهی گروهان عمار از گردان امام حسین و همچنین، با حضور در واحد ادوات لشکر 25 کربلا، به مناطق نبرد عزیمت کرد.

در دی همین سال (63) نیز، به سمت فرماندهی واحد توپ 106 در تیپ ادوات لشکر انتصاب یافت.

«صفر نوري» از خاطرات هم‌رزمش مي­گويد: «يك شب در  واحد ادوات هفت­تپه بوديم. از طرف فرماندهي به مسئولين واحدها ابلاغ كردند كه بچه­ها را براي يك عمليات آماده كنند. يكي از مسئولين توپ 106، غلام‌علی بود. او همان شب به نیروها اعلام كرده بود كه شاه‌دامادها از بچه­ها جدا شوند. منظورش شهداي آينده بود. غروب همان روز، يكي از بچه­ها براي خريد حنا به هفت‌تپه رفت. ما هم بعد از نماز مغرب و عشا، به پیشنهاد غلام‌علی جشن حنابندان راه انداختيم. اين خبر به گوش فرماندهي رسيد و فرماندهان ستاد جهت شوخي، همان شب آماده‌باش ايذايي زدند. بچه­ها هم با دست و پاي حنا بسته، وسط ميدان صبحگاه جمع شدند.»

غلام‌علی در عملیا ت‌های کربلای 4، 5، 6، 8  و 10 نیز حضور موثر داشت.

او در 28/12/66 طی عمليات والفجر 10 در منطقه خرمال، شيميائي شد و برای مدت كوتاهي در بيمارستان­هاي سنندج و اصفهان بستری گشت. یک بار هم در جنوب کشور آسیب دید و به بیمارستان اهواز انتقال یافت.

و سرانجام، غلام‌علی در 67/3/11 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به فيض شهادت نائل آمد. پيكر پاكش نیز با  تشييع باشكوه اهالی بهشهر در «بهشت فاطمه» آرام گرفت.

«حسن محسن­زاده» درباره شهادت هم‌رزمش، این‌گونه اذعان می‌دارد: «او در عمليات والفجر 10 شيميائي شد و به عقب برگشت. بعد از مدتي كوتاه که متوجه شد دشمن فاو را پس‌گرفت، با همان حال شيميائي به منطقه رفت. مسئوليت يك قسمت از محور كه به صورت نعل اسبي بود، تحويلش داده شد. با توجه به اين‌كه محور بسیار خطرناك بود، اما براي او عادي بود. به نظر مي­رسيد به طرف دشمن، چندين بار شليك كرد. تا اين‌كه يك خمپاره 120 ميلي­متري به آن محور اصابت كرد و او به شهادت رسيد. جنگيدنش هم مثل عبادتش بي­نظير بود.»