نام پدر : حسین
تاریخ تولد :1346/10/15
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید علی اصغر سعادتی*

 

بسم رب الشهدا والصدیقین

«فل یُقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما.» (سوره نسا/ آیه74)

«مومنان باید در راه خدا با آنان که حیوه مادی دنیا را بر آخرت برگزیدندجهد کنند وهرکس در جهاد در راه خدا کشته شد یا فاتح گردید زود باشد که او را در بهشت ابدی اجری عظیم دهیم.»

ما همه باید فدای اسلام شویم پیامبر اسلام هم فدای اسلام شد سیدالشهدا هم فدای اسلام شد.

با درود وسلام بر منجی عالم بشریت مهدی (عج) سلام الله علیه و با درود بر نائب بر حقش حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام امت خمینی کبیر وبا درود بر تمامی خانواده‌های شهدا واسراء و مفقودین وبا درود بر امت شریف و مقاوم ایران که با ایثار گری‌های خویش اسلام را پایدار نگاه داشته اند. در ابتدا وصیت نامه خود را با نام الله یاری دهنده‌ی مستضعفان و محرومان جهان آغاز می‌کنم. هدف من از آمدن به جبهه یاری دین خدا و لبیک گفتن به ندای هل من ناصر امام برحق زمانمان می‌باشد و طبق تکلیف شرعی به عهده‌ی خود وهر فرد مسلمان می‌بینم که باید با کفرو ستم که در این زمان از آستین صدام کافر بیرون آمده به نبرد درآییم و یاری دین خدا نماییم تا حکومت الله بر سرتاسر جهان حکم فرما شود و ریشه ظلم وستم نابود شود.

ای خدایی که لطف تو بود که من را در زمره‌ی مسلمانان قرار دادی مرا نیز جزو مومنان قرار ده ودرجه ایمانم را بحدی برسان که رضای تو رضایم گردد-خدایا گرچه نامم مسلمان بود ولی آنگونه که باید از روی دستورات حیات بخش اسلام پیروی نکردم. خدایا گرچه مرا در زمانی که امامی بزرگوار همچون خمینی و انقلابی عظیم چون انقلاب اسلامی قرار دادی آن‌طور که باید شکر رهبر و انقلاب را نگفتم و برای انقلاب کاری نکردم وباز ای خدا لباس مقدس پاسداری را که اقرار می‌کنم لیاقتش را نداشتم نصیب من کردی باز بخود نیامدم و باز ای خدا به من نعمت مجروح شدن را دادی ولی باز من همان حرکات سابق را ادامه دادم ای خدا-ای امام-ای امت من در زندگیم کار مفیدی انجام نداده ام امیدوارم خونم باعث خدمتی گردد-ای خدای من امید به رحمت وبخشش تو دارم و از تو میخواهم که مرا عفو کنی وای امام از تو میخواهم که مرا ببخشی گرچه من ؟؟؟؟ هستم اما تو مرا ببخش و دعا کن ـ این بنده حقیر نکاتی چند را لازم به تذکر می‌دانم ـ برادران وخواهران هرگز از امام عزیز و بزرگواردوری نگزینید و بدانید که یقینا او نائب آقا امام زمان می‌باشد و راهنمایی‌های او را گوش فرا دهید وشکر این نعمت را بکنید کارهای شما فقط برای رضای خدا باشد و برای غیر خدا نباشد که هرگز موفق نخواهید شد تذکری دیگر اینکه هرگز از روحانیت جدا نشوید وهمیشه با روحانیت باشید وهیچ‌گاه از روحانیت دست برندارید و‌ نگذارید که دشمنان شما را از روحانیت مبارز جداکنند و خودتان از این اجراکنندگان حکومت عدل الهی حفاظت نمایید. امت مسلمان وخانواده ام اگر جنازه ام را آورده‌اند نگذارید در تشییع‌جنازه‌ام کسانی را که مخالف انقلاب بودند و آنه‌ایی را که مرفه بودن را بر هر چیز دیگر ترجیح میدادند و خون شهدا را هدر می‌دادند شرکت کنند. امت مسلمان و انقلابی هم اکنون من از شهدا هم رکاب شده ام و به آرزویم رسیدم وپیش شهدا رفتم پیش شهدای صدر اسلام بهشتی‌ها و باهنر‌ها و رجایی‌ها و دیگر شهدای اسلام و راهی که در آن قرار گرفته ام بسوی سعادت است-ملت شهیدپرور نکند که بعد از شهادتم اشک بریزید که دشمنان اسلام خوشحال می‌شوند سعی کنید که در تشییع وبعد از شهادتم بجای گریه برای من برای انصار اباعبدالله گریه کنید به یاد اسیر شدن حضرت زینب سلام الله علیه گریه کنید همانند این گریه‌ها ارزش دارد نهبرای من حقیر- پدران و مادران جوانان خود را با افتخار برای جهاد در راه خدا گسیل کنید و مستضعفان را در هر کجای جهان یاری کنید وجبهه‌ها را گرم نگه دارید. مادرم: بدان که فرزندت را برای رضای خدا از دست دادی همانند مادر‌های شهدای دیگر مادرم مانند مادری که 5فرزند خود را فدای اسلام و انقلاب کرد و آنطور صبر و استقامت داشت تو هم همانند او سعی کن صبور باشی که در آن دنیا خداوند به شما مادران شهدا اجر جلیلی خواهد داد مادرم در زندگی فکر دنیا نباشید که دنیا یکی دو روز است و آخرت ارزش دارد مادر جان شما در زندگی مانند مربی و معلم برای من بودید وهرچند که من به هیچ عنوان زحمات شما را جبران کنم آن بیداری‌هایی که شما کشیدید و مرا به زحمت بزرگ کردید اما چون رضای خدا در میان است باید خوشحال باشید مادر جان فرزند از دست دادن مشکل است اما این را بدان که فرزندت را برای رضای خداوند و برای حفظ دین و قرآن از دست دادی مادرم اگر آزار یا اذیتی از من دیدی مرا حلال کنید مادرم ممکن است جنازه‌ی من را بیاورند یا نیاورند هرطور شده صبر و استقامت را فراموش نکن مادرم می‌دانم که وقتی خبر شهادتم را شنیدی زینب وار صبر داری هر موقع خبر شهادتم را شنیدی نماز شکرانه بخوان که فرزند خود را همانند علی اکبر حسین از دست دادی و از درگاه خداوند بخواه که مرا جزو شهدای صدر اسلام محسوب کند.پدرم:می دانم که چقدر برایم زحمت کشیدی خسته‌ات کردم. پدر جان هم اکنون توفیق شهادت نصیبم شد و از زندان دنیا آزاد شده ام و به بهشت آخرت رسیدم پدرم نکند ناراحت شوی فرزند خود را جهت پیاده شدن نظام جمهوری اسلامی از دست دادی شما در آن دنیا اجر فراوانی دارید که فرزندان خود را فدای اسلام کردید.پدر عزیزم بعد از شهادتم با صبر و شکیبایی از انقلاب اسلامی دفاع کن پدرم اگر بعد از شهادتم از من چیزی باقی ماند مقداری را که لازم داری خود بگیر و بقیه را به نفع انقلاب اسلامی و جنگ زدگان خرج کن و سعی کنید در منزل جلسات مذهبی و دعاهای توسل و کمیل برگزار گردد و دیگر اینکه از شما می‌خواهم مرا حلال کنید ـ خواهرانم سعی کنید که همانند حضرت زینب امام حسین (ع) در صحنه‌ها حضور یابید. وحجاب که سنگر وعفت هر زن مسلمان است حفظ نمایید و به دیگران توصیه کنید که حجاب را رعایت نمایند و خون شهدا را هدر ندهند و شما خود از این بی‌حرمتی‌ها و بی‌عفتی‌ها جلوگیری نمایید خواهرانم فرزندان خود را صحیح تربیت کنید که انشاالله در آینده برای امام مفید باشند و خدمت به انقلاب اسلامی کنند. برادرم مهدی: من شهادت را قبول نمودم تا پیروزی اسلام را با خون خود رنگین کنم.سعی کن در سنگر پاسداریت بیشتر کوشش کنی و چشم دشمنان اسلام را کور نمایی و از تو میخواهم که بعد از شهادتم برایم قرآن بخوانی و روزه بگیری و یادت نرود برایم نماز و نماز شب بخوانی برادرم حمید من مطمئن هستم که با الهام گیری از قرآن حق پیروز است. و ای حمید سعی کن که مسائل شرعیه را عمل کنی و نماز و روزه و خمس و دیگر مسائل دینی را از یاد نبری و سعی کن که فکر انقلاب باشی و از این انقلاب اسلامی دفاع کنی که این انقلاب را حضرت مهدی حمایت می‌کند و پشتیبان این انقلاب خداوند متعال می‌باشد. و شما ای فامیل هایم به خدا قسم که مال دنیا هیچ ارزشی ندارد و برای مال دنیا اسلام و انقلاب خود را هدر ندهید و توهین نکنید که در آن دنیا خداوند جلوی شما را می‌گیرد وبه عذاب سختی شما را مبتلا می‌سازد و من در آن دنیا از عده‌ای از شما شکوه‌ها دارم و شما ای برادران پاسدارو برادران بسیجی وبرادران انجمن اسلامی و دوستانم یادتان باشد که برای رضای خدا کار کنید و خدا را فراموش نکنید و این حدیث را همیشه به یاد داشته باشید که علی(ع) می‌فرماید: جهاد النفس افضل الجهاد، بالاترین جهاد در راه خدا جهاد با نفس است و تذکری دیگر آنکه کتاب‌های علما را زیاد مطالعه کنید مخصوصاٌ کتاب‌های شهید محراب دستغیب شیرازی را که وفاداری شما به اهل بیت زیادتر م‌یشود و برای وفاداری به اهل بیت بیشتر زحمت بکشید و یادتان باشد که وصیت‌نامه‌های شهدا را عمل کنید و در آخر از تمامی شما امت اسلامی حلالیت می‌طلبم و از شما میخواهم که اگر هر کس قرضی بر گردنم دارد از خانواده ام طلب نماید که در آن دنیا در پیش خداوند روسفید باشم.و تذکری در آخر اینکه به قول چهارمین شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی اطاعت از امام خمینی مانند نماز واجب عینی می‌باشد را فراموش نکنید در دعاهای خودتان سلامتی امام امت ابراهیم زمان یادتان نرود وباز هم می‌گویم امام را تنها نگذارید.

ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم ظالمین.

علی‌اصغر(مجید) سعادتی.


زندگی نامه

«زندگينامه پاسدار شهيد مفقود الجسد برادر «علي‌اصغر» مجيد سعادتي»
بسم‌ا. . .الرحمن الرحيم
مختصري از زندگينامه پاسدار شهيد اسلام شهيد مجيد سعادتي
شهيد سعادتي در سال 1345 در خانواده‌ايمذهبي چشم به جهان گشود او بعد از دوران كودكي يا به دبستان و بعد از آن به راهنمايي رفت مجيد در سال اول راهنمايي بود كه انقلاب شروع شد مجيد با تمام كوچكيش اما با انديشه‌اي بزرگ همانند ديگران در راهپيمايي‌ها و مراسم‌هاي مذهبي همراه با پدر مرحوم و برادر بزرگوارش شركت مي‌كرد و اين مبارزه را تا به ثمر رسيدن انقلاب و تشكيل نهادهاي انقلابي ادامه داد و او هم عضو بسيج كاظم‌بيك شد. او ضمن تحصيل دست از مبارزه و فعاليت‌هاي سياسي ـ مذهبي نمي‌كشيد حتي در درگيري‌هاي منافقين شركت داشت و با اينكه چندين بار مورد تهاجم اين گروه از خدا بي‌خبر قرار گرفت باز دست از مبارزه نمي‌كشيد و شبها و روزها به همراه دوستان به فعاليت عليه منافقان ادامه مي‌داد. مجيد بعد از شروع شدن جنگ در سال 1359 و به علت كمي سن، مسئولين مانع رفتن او به جبهه مي‌شدند ولي مجيد با مراجعه به پايگاه و مركز اعزام نيرو و با تلاش زياد در سال 1360 وارد صحنه جنگ شد و اولين بار در عملياتي كه در منطقه عملياتي دشت عباس بود شركت كرد و با اتمام عمليات به شهر خود بازگشت و بعد از مدت كوتاهي تصميم گرفت درس را رها كند و به عضويت سپاه درآيد. مجيد همينطور كه در سپاه بود مسئوليت انجمن اسلامي كاظم‌بيك را به عهده داشت و بعد از ورودش به سپاه و با اصرار زياد او در سال 1362 وارد جبهه‌هاي نبرد شد و در عمليات والفجر 4 شركت نمود و در اين عمليات جزء مهره‌هاي اصلي آن بود و در ادامه عمليات والفجر 8 هم شركت نمود و چندين بار مورد اصابت تركش قرار گرفت و مجروح شد. و بالاخره در عمليات كربلاي 4 در بامداد روز 3/10/65 به درجه رفيع شهادت كه آرزوي ديرينه‌اش بود نائل آمد و جنازه مطهرش در همان منطقه مفقود شد و تاكنون هم به دست خانواده‌اش نرسيده است.