نام پدر : علی
تاریخ تولد :1344/03/02
تاریخ شهادت : 1367/02/03
محل شهادت : محور غرب (خاک عراق)

زندگی نامه

شهيد «قاسم‌علي ستوكش»

نام پدر: علي

در یکی از روزهای خرداد 1344، در روستاي «آكرد» از توابع شهرستان نكا، سومين فرزند «علي و بتول» پا به عرصه هستي نهاد.

«قاسم‌علي» در سن دو سالگي آغوش گرم و صميمي پدر را از دست داد و در دامان پر عطوفت مادر رشد كرد.

كودكي بيش نبود كه به فراگيري مفاهيم و تعاليم قرآني روي آورد. او كه پرورش‌يافته يك تربيت ديني و اسلامي بود، همواره در اداي فرائض واجبات و اجتناب از محرمات، اهتمام ويژه‌اي داشت.

دوران تحصيلي قاسم‌علي، به مقطع راهنمائي در نكا ختم شد. وی در آن ايام، علاوه بر درس خواندن، كمك‌حال مادر در امور كشاورزي و خانه بود، تا باري از دوش او بردارد؛ چراكه در نبود پدر، تأمين معاش زندگي به عهده مادر بود.

با شكل‌گيري قيام ملت ايران در سال 1357، این نوجوان آگاه  نيز، به مردم كوچه و خيابان پيوست و با شركت در تظاهرات ضد رژيم، فرياد تظلّم سر داد.

از جمله اتفاقات خوب دوران جواني او، ازدواجش با «اُمّهان شفيع­پور» در سال 1362 بود، كه ماحصل اين پيوند مبارك، دختري به نام «عاطفه» است.

قاسم‌علي، در همين سال (1362)، به عضويت سپاه پاسدران انقلاب اسلامي در آمد و لباس سبز پاسداري از اسلام و ناموسش را به تن خویش مزین كرد.

او مدتي در کسوت راننده آمبولانس در واحد بهداری مشغول به خدمت شد؛ تا این‌که در سال 1364 به سمت مسئول پرسنلي واحد بسيج نكا انتصاب یافت. یک سال بعد نیز، معاونت گروهان گردان انصار را در جبهه­هاي نبرد به عهده گرفت.

اين رزمنده دلاور، در پشت جبهه نيز، مشوق ديگران، جهت ياري رساندن به مبارزان ميدان حق ـ از لحاظ مادي و معنوي ـ بود و با اظهار مودّت و ارادت نسبت به خانواده‌هاي شهدا، از آن‌ها دل‌جويي مي‌كرد.

و سرانجام، قاسم‌علی در 3/2/67 در منطقه «بياره»، به درجه والاي شهادت نائل آمد و در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد.


وصیت نامه

                           *وصیت نامه شهید قاسمعلی ستوکش آکردی*

 

                                                         بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله وانا الیه راجعون

با سلام به پیام آوران، و چهارده معصوم، و سلام به آقا امام زمان (عج)، و نائب بر حقش امام خمینی و سلام و درود به امت حزب الله و همیشه در صحنه، و سلام و درود به شهیدان که با رزم بی امانشان درخت انقلاب را آبیاری کردند، و سلام و درود به خانواده شهدا که فرزندان عزیزشان را فدای انقلاب و جمهوری اسلامی کردند، به نام او به نام خدا که از اویم برای اویم، هستی ام برای اوست، رفتنم برای اوست، بازگشتم به سوی اوست.

شهادت هدیه ای است گران بها از جانب خداوند تبارک و تعالی برای بندگان خالص خود که نصیب هر کس نمی شود، مگر در پیمودن خط خونین ابا عبدالله الحسین (ع) که راه تمامی شهدا انقلاب اسلامی است پس برخیزیم، و به فکر خویش باشیم، در عین وصیتم سلام مرا به امام امت برسانید به او بگوئید که من آخرین قطره خون خودم را در سنگر اسلام می ریزم، و هیچ وقت جبهه ها را ترک نمی کنم. و در تمامی کربلاها با حسین (ع) همراه می باشم و سنگر او را خالی نمی کنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم امام زمان (عج) به اجرا درآید.

چند پیامی به برادران و جوانان عزیز، هر چند کوچکتر از آنم که بتوانم پیامی بدهم.

ای جوانان عزیز! نکند در رختخواب ذلت بمیرید که امام حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. و حضرت علی (ع) در محراب شهادت و علی اکبر در راه حسین با هدف شهید شده است. ما باید از علی اکبر سرمش بگیریم. تا آخرین قطره خون خودمان را برای اسلام و قرآن بریزیم ای برادران جبهه ها را ترک نکنید هدف همه الله است.

مثل معلم عزیزمان امام حسین (ع) جان خودمان را نثار اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی بکنیم و راه امام

حسین (ع) را ادامه بدهیم، و دین مقدس اسلام را یاری نمائیم و زنده کنیم و اگر همه کشته بشویم این دین اسلام زنده می ماند چرا چون خودمان می بینیم که بعد از چندین سال از شهادت امام حسین (ع) می گذرد، که هنوز راه او ادامه و نام او در تمام دنیا پا برجاست.

ای مادران فداکار، مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خداوند نتوانید جواب زینب (س) را بدهید، که تحمل 72 تن شهید را نمود.

و اما ای مادر عزیزم! سلام مادر جان، سلام خودم را از کربلای ایران از جنوب تا غرب نثار تو می کنم مادر عزیزم که چهره رئوف و مهربانت هرگز از دیدگانم نارفتنی است، و امیدوارم که شهادت من هیچگونه خللی در اراده آهنین تو وارد نکند. مادر جان تو همواره اش مادر نمونه بودی که توانسته ای فرزندان تعلیم و تربیت بکنی و تحویل جامعه اسلامی بدهید. مادر جان تو خیلی زحمت ها برای بنده کشیدی که از یادم نارفتنی است. تو با زحمت و گرافتاریهای زیاد در آن زمان که چیزی پیدل نمی شد ما را بزرگ کردی تا به حال نتوانستم زحمت های تو را جبران کنم و نکردم و اگر انشاالله به شهادت رسیدم مرا ببخشید، تا بتوانم در روز قیامت شفاعت تو را پیش فاطمه زهرا (س) بکنم و بگویم که چنین مادرهائی بودند که جوانان عزیزمان را فدای اسلام و قرآن و کشور کردند.

و اما برادران عزیز! سلام امیدوارم که سلام مرا بپذیرید، امیدوارم که از شهادت من هیچگونه ناراحت نشوید، چون انسان یک روز به دنیا می آید و یک روز هم از دنیا می رود. و هیچکس نباید منکر مرگ باشد، مرگ هم هر وقت باشد به سراغ انسان می آید. چه بسا انسان دنبال هدفی برود تا بمیرد، برادرانم! امیدوارم پرچم خونین مرا به زمین نگذارید و راه مرا ادامه بدهید، تا آنجای که در توان شما هست سنگر مرا خالی نگذارید و اگر نمی توانستید به جبهه بروید در پشت جبهه هم شده کمک به این انقلاب و امام امت کنید و در ضمن از شما می خواهم که هر بدی از من دیده اید مرا ببخشید.

 و اما ای خواهران عزیزم! از شما می خواهم هر چند از من بدی دیده اید مرا ببخشید و می دانید که پیام شهید چه است، شهدا می گویند ای خواهر حجاب را حفظ کن و حجاب تو کوبنده تر از خون من است از شما می خواهم بعد از شهادت من هیچگونه ناراحتی و گریه نکنید، تا دشمنان از گریه شما خوشحال شوند و هیچ وقت امام عزیز را رها نکنید، و همیشه امام را دعا کنید و همیشه از خداوند سلامتی رزمندگان و پیروزی آن ها را بخواهید.

و اما ای همسرم! امیدوارم که شهادت من هیچگونه خللی در اراده آهنین تو وارد نیاورد. تو در حین زندگیم یک همسر نمونه بودی، می دانم که تو با آرزوئی و به امید خداوند با من ازدواج کردی هیچوقت خداوند تو را ناامید نمی کند، می دانم که در این مدت از زندگی با مشکلات روبرو شده اید، و برخت نیاورید. و انشاالله هر چه از من در این دوران زندگی بدی دیده اید مرا ببخشید.

مادر و برادرانم و خواهرانم و همسرم و تمامی فامیلان، آشنایان و هم محلیها! مبادا شهادت من باعث شود که از انقلاب و امام و ولایت فقیه دست بردارید. امیدوارم شهادت این سرباز کوچک امام زمان باعث شود که شما هر چه توفنده تر کشتی طوفان زده انقلاب را به رهبری امام امت یاری نمائید.

 و از تمامی فامیلان و آشنایان و خانواده ام می خواهم اولاً از من هر چه بدی دیده اند، مرا ببخشند بعداً از شما می خواهم که امام امت را تنها نگذارید، و پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام عزیز و رزمندگان را دعا کنید و نماز جمعه و دعای کمیل و توسل را هرگز فراموش نکنید.

اگر شهید شده ام جسد مرا نیاوردند ناراحت نشوید و همیشه با خدا باشید. و اگر جسد مرا آورده اند مرا به اکرد ببرند، و نمازم را آقای بیانی امام جمعه نکا بخواند، و در کنار جسد پدرم مرا دفن کنید و یک سال نماز و روزه هم برای من بگیرید.

به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی.

                                                                                                                                           والسلام