نام پدر : عباس
تاریخ تولد :1345/01/05
تاریخ شهادت : 1365/11/11
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید محمداسماعیل سالخورده*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ما هم از خدا هستیم و به سوی او بر می گردیم.

انالله و انا الیه راجعون

سلام به یگانه منجی عالم بشریت مهدی و سلام به این آخرین ستاره درخشان و آخرین امام زمان مهدی موعود که همۀ عالم در انتظار چنین خورشید عالم هستیم و سلام به نایب بر حقش امام خمینی این پیرجماران و عارف بزرگ این منجی بزرگ ایران سلام می گویم و سلام به شهیدانی که خون خود را که برای دین اسلام، مکتب خود ایثار کرده اند و سلام به خانوادۀ محترم

پس ازعرض سلام سلامتی شما را از درگاه خداوند خواهان و خواستارم و امیدوارم در پناه ایزدیکتا خوشبخت و سعادتمند باشید.

پدر و مادر عزیزم! الان که دارم برایتان وصیت نامه می نویسم در گوشۀ سنگر نشسته ام بار خدایا الان چندمین وصیت نامۀ خود را می نویسم و از خدای بزرگ می خواهم که این آخرین وصیت نامۀ من باشد وصیت نامۀ خود را چنین آغاز می کنم پدر جان من در خودم یک وظیفۀ شرعی دیده ام که در این راه پیروزی و شهادت هر دو که موجب رستگاری و سعادت ماست و خدا را شکر می کنم که به من لیاقت جنگیدن را در راهش اعطا فرمود خدایا! تو خود می دانی که فقط برای [] شدن می خواهم در این راه قدم نهادم پس از خدای بخشنده قسم به بزرگیت شهادت را نصیب ما گردان شهیدانی که به اوج کمال خود رسیده اند چه چیز و[] دوست داشتنی است که تنها در راه خدا خالصانه قدم برداشتم و به درجۀ والای انسانیت رسیده ام و زشت ناپسند است در بهتر مردن که همیشه من از چنین سنگری هراس دارم زیرا که دنیا محل آزمایش است پس چه بهتر است که فرزندان[] باشیم.

 و شما ای پدر و مادر مهربانم! امیدوارم که اگر لیاقت شهادت نصیبم گشت و با شنیدن چنین خبری افتخار ورزید و به این که یکی از فرزندان خود را در راه خدا داده اید من می روم ولی شما ای برادران و خواهرانم و پدر و مادرم! عموماً تاکید می کنم اگر که می خواهید رستگار باشی فقط در راه خط ولایت فقیه قدم بردارید.

 پدر و مادر عزیزم! می دانم که از رفتنم ناراحت هستید و ناراحت نباشید اگر گریه می خواهید بکنید در خانه گریه کنید و خوب ای برادران و خواهران! بعد از مرگ من دوست دارم مثل حسین (ع) و زینب باشید و راه مرا ادامه دهید از خواهرزاده ها و برادرزاده ها می خواهم مرا ببخشید و همسایگان از من بدی دیده اند مرا ببخشند از دوستان که از من پول می خواهند خجالت نکشند و بیایند پول را از پدرم بگیرند و به تمام برادران که در جبهه پشت سر آنها غیبت شده است مرا ببخشند و خدای متعال را شکر می کنم که به من شهامت و سعادت جنگیدن در راه او رابه من داده است.

 

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

محمداسماعیل سالخورده

شهید قلب تاریخ است.


زندگی نامه

شهید محمد اسماعیل سالخورده

فرزند: عباس

شهید محمد اسماعیل سالخورده در پنجم فروردین سال 1345 در شهرستان ساری دیده به جهان گشود و کاشانه سلیمه و عباس را روشنایی بخشید.

پس از طی دوران ابتدایی، در مقطع راهنمایی به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده و کمک به پدر، ترک تحصیل کرد.

تولد و پرورش در یک خانواده‌ی متدین، از او فردی کاملا مذهبی و ارادتمند به ائمه اطهار ساخته بود؛ به طوری که هنگامی که کودکی بیش نبود، در ماه محرم به همراه چند تن از همسالانش در گوشه‌ای از خیابان خیمه ای کوچک درست کرده بودند و در آن جا به عزاداری می‌پرداختند. از آن جمع، 2 نفر دیگر نیز به نام های محمدرضا حبیبی و ناصر محمدی به شهادت رسیدند.

دوم راهنمایی بود که برای رفتن به جبهه اقدام کرد اما به خاطر شرایط سنی‌اش با اعزامش موافقت نشد. از همین رو شناسنامه‌اش را دستکاری کرد و بلاخره موفق شد در سال 61 برای اولین بار به منطقه کردستان اعزام شود.

چهار ماه در آن جا ماند و سپس به جنوب عزیمت کرد.

از این پس، شاهد حضور مداوم محمداسماعیل در خاک تفتیده جنوب هستیم. تا جایی که به سمت جانشینی گردان ادوات لشکر 25 کربلا درآمد.

او همچنین چند بار مجروحیت و آسیب دیدگی را در کارنامه خود دارد. اما نه تنها دست از مبارزه نکشید، بلکه پس از هر مأموریت غمگین تر از قبل می شد و در خود فرو می رفت. می گفت: عملیاتی دیگر تمام شد و من لیاقت شهادت نیافتم.

سرانجام در تاریخ 11/11/65 در ادامه عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه در اثر اصابت ترکش خمپاره به آرزوی دیرینه‌اش رسید.

پیکر پاکش را در گلزار شهدای ملامجدالدین ساری به خاک سپردند.