نام پدر : حاجی آقا
تاریخ تولد :1328/07/15
تاریخ شهادت : 1365/02/30
محل شهادت : مهران

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید غلامعباس سالاریان*

 

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

مپندارید آنهائی که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زندگانی جاوید هستند و نزد خدا روزی می خورند (قرآن کریم)

 با سلام و درود فراوان بر حجت زمین و زمان اختر تابناک ولایت فقیه و امامت منجی انسانهای دربند جور و ظلم و ستم و عدالت گستر گیتی حضرت ولی ا... العظم امام عصر (ع)

و با سلام و درود بر نائب بر حقش بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی

و با سلام و درود فراوان بر شهدای گرانقدر اسلام از کربلای امام حسین (ع) تا کربلای ایران و با سلام فراوان بر خانواده شهدای معظم و گرانقدر اسلام و جانبازان و مفقودین و اسرای جنگ حق علیه باطل و با سلام و درود به کلیه رزمندگان کفر ستیز نور علیه ظلمت.

اینجانب عباسعلی سالاریان فرزند حاجی آقا متولد 1328 صادره از شهرستان بابل بائیکلا، هم اکنون که با صفای باطنی و عقل سلیم و کامل و آگاهی و شناخت درست از دین مقدس اسلام دارم و طبق وظیفه شرعی و عرفی واجب دانستم که عازم جبهه حق علیه باطل شوم و اگر شهادت در راه خدا نصیبم شود این وصیتنامه را می نویسم و تقدیم می دارم انشاء الله.

اول دین خدا که همان دین اسلام است یاری کنید و با تمام وجود از جان و مال و زبان و قلم گفتار و کردار خود به ندای نائب امام زمان لبیک گفته و یاری نمائید.

دوم دست از پیروی نائب امام عصر (ع) حضرت امام امت بر ندارید و همیشه گوش به فرمان او باشید تا بتوانید دین خدا و رسول خدا را یاری دهید و بیشتر به جبهه جنگ و پشت جبهه اهمیت قائل شوید امرزو روز امتحان و آزمایش است کاری کنید که فردا نزد خدا و اولیاء الله رو سفید باشید در این صورت کوشش کنیم حرکت ما فکر ما هدف و مرگ ما در جهت رضای خدا باشد.

پدر و مادر گرامی و ارزشمندم! از یکایک شما بزرگواران می خواهم مرا ببخشید و حلالم کنید اگر نتوانستم وظیفه فرزندی را عمل کنم مرا ببخشید. از برادر و خواهرانم می خواهم که از من راضی باشند و حلالم کنند از کلیه همشهریها و همسایه ها و بستگان و دوستان و برادران و همکاران می خواهم مرا ببخشند و حلالم کنند.

و اما شما همسر مهربان و بزرگوارم! سلام من و سلام تمام انسانهای پاک بر شما باد که همین راضی شدی من به وظیفه شرعی و عرفی خود عمل کنم من و خدای من از شما راضی باشد. همسرم در دوران چندین سالی که با هم زندگی کردیم با داشتی ها و نداشتیها و با شادی و غم ها با من هم فکر و همگام بودی می دانم سختیهای بزرگ زندگی را مثل کوه تحمل کردی و خم به ابرو نیاوردی هم اکنون می خواهم که همسری نمونه برای من و مادر مهربان برای فرزندانم باشی و از من راضی و خشنود باشی و بچه هایم را درست تربیت کرده و تحویل جامعه اسلامی بدهید انشاء الله.

اینجانب غلامعباس سالاریان همسرم را به عنوان وکیل پدر بزرگوارم را به عنوان وصی و فرزندم محمدرضا را به عنوان ناظر انتخاب نمودم.

انشاا... خداوند یاور و نگهدار تمام رزمندگان اسلام باشد

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی (ع) حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار آمین یا رب العالمین و اگر خداوند بزرگ منان بر من بر من منت گذارد و شهادت را نصیبم گرداند مرا در زادگاهم بائیکلا (بابل) نزد بقیه شهدا دفن کنید و من الله توفیق

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

غلام عباس  سالاریان

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

15/7/1328 ـ روستای بائیکلا ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

حاج آقا سالاریان ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

خانم کوچک ابراهیم نژاد ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

7 فرزند ـ شهید فرزند اول بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید برای فراگیری قرآن به مکتب خانه رفت .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

شهید بعد از ازدواج به تهران رفت چون محل کارش در تهران بود .

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان شهید نظامی ـ بابل

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

شهید بعد از ترک تحصیل به کارمشغول شد .

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید در مقطع اول دبیرستان به علت نداشتن امکانات ترک تحصیل کرد .

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

پریدخت حقانی ـ 1351

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

4 فرزند ـ محمد ـ رضا ـ مریم ـ زینب

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید رفتار بسیار خوب و محبت آمیزی با پدر و مادر و همسر و فرزندان داشت و آنها را بی نهایت دوست داشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

رسمی 6 سال

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

شرکت زامیاد

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

کارمند

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره )  و شهید چمران بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تظاهرات و پخش اعلامیه فعال بودند .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو فعال بسیج بودند .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1365 ـ تهران ـ تهران ـ مهران ـ کربلای 1

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

پیاده نظام

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

مهران ـ 30/2/65 ـ اصابت ترکش ـ عملیات پاتک مهران

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

2/3/65 ـ گلزار شهدای روستای شهید آباد ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید: ویژگی بارز برادرم بسیار خونگرم، باهوش، فهمیده ، زحمت کش، خوش اخلاق، بشاش، با ایمان، شجاع ، با گذشت، صبور، مرد عمل در گفتار و پر از استقامت بود . دارای حجب و حیا بود و هیچگاه دروغ نمی گفت . بسیار متواضع و فروتن بود.

فرزند شهید : حیاط خانه ما یک درخت انار داشت یک روز پدرم درخت را برید گفتم پدر چرا درخت را زدی ؟ گفت شاخ و برگ های درخت رفت منزل همسایه زدم تا مزاحم همسایه نباشد . اگر دمپایی داشتیم که صدا می داد به ما می گفت: دمپایی خود را در بیاورید  همسایه ها خوابند. پدرم حواسش به حق الناس بود . حرف نمی زد بلکه عمل می کرد.

برادر شهید : سال های قبل از انقلاب غلام عباس از سربازی آمده بود و من هم در تهران با او در یک اتاق دو متری زندگی می کردیم و من روزها سرکار می رفتم . یک شب به من گفت علیرضا فردا کجایی ؟ گفتم : سرکار  او گفت می خواهم بروم قم کار دارم به او گفتم چکار داری ؟ گفت : می خواهم بروم مالم را پاک کنم من با تعجب به او نگاه کردم و گفتم اگر یک روز سرکار نرویم شام نداریم بخوریم  و تو می خواهی مالت را پاک کنی ما که چیزی نداریم . او گفت : نه همین قدر که داریم هم باید پاک شود .

 


وصیت نامه

اسکن وصیتنامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد