نام پدر : سید محمد
تاریخ تولد :1347/08/13
تاریخ شهادت : 1365/12/13
محل شهادت : شلمچه

خاطرات

خواهر شهید : زمانی که کاروان سپاهیان محمد(ص) می خواستند عازم جبهه شودند  شهید دلش می خواست با آن ها برود از آن جا که پدرم به همراه آن کاروان عازم جبهه بود و مادرم کسالت داشت به او گفتند باید تا برگشتن پدرت صبر کنی او نیز برای جلب رضایت والدین صبر کرد هنگامی که کاروان حضرت مهدی (عج) عازم جبهه بود با والدینش رفتنش را مطرح کرد پدر گفتند : من تازه از جبهه آمدم شما برای چه می خواهی به جبهه بروی ؟  ایشان ناراحت شد و به رختخواب رفتند و از چشمانش اشک سرازیر شد تا این که پدر با اشاره مادر به طرفش رفت  به او گفت بلند شو پسرم  ما باید دشمن را ذلیل و خار کنیم  امروز جبهه به شما جوانان نیاز دارد ایشان با شنیدم این حرف از رختخواب بلند شدند و پیشانی و صورت پدر را بوسید و به این طریق رضایت پدرو مادر را برای رفتن جلب کرد .

خواهر شهید : نماز اول وقت را بر هر چیزی ترجیح می داد و با قرآن مأنوس بود .

خواهر شهید : ایشان علاوه براین که چندین بار به جبهه رفته بود از نظر اقتصادی و تبلیغی نیز در جبهه کمک می کرد مختصر شهریه و در آمدی  که داشت را برای کمک به جبهه ها می فرستاد و دیگران را نیز به جبهه رفتن و کمک به جبهه ترغیب می کرد .

ـ یک خاطره از شهید دارم  از زبان سرایدار حوزه که می گفت : همیشه شهید آخر شب می آمد و به من می گفت که برای نماز شب او را از خواب بیدار کنم و هر نیمه شب ایشان را از خواب بیدار می کردم تا برای انجام فرائض دینی خود را محیا کند.