نام پدر : احمدعلی
تاریخ تولد :1336/01/02
تاریخ شهادت : 1365/11/10
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

*زندگی نامه شهید جواد زاهدپاشا*

 

نام پدر: احمدعلي

«جواد» پنجمين فرزند خانواده «احمدعلی و نسا» بود كه در دوم فروردين 1339، در روستای «پاشا امیر» بابل چشم به جهان گشود.

پدرشاز راه كشاورزي امرار معاش مي­كرد و مادرش، کمک‌حال همسر.

پدر هر چند از لحاظ اقتصادي در وضعيت خوبي قرار نداشت، امّا تمام سعي­اش را مي­كرد تا بچه­هايش را به مدرسه بفرستد و در كنار آن، با اهل بيت(ع) و قرآن آشنا كند. از این‌رو تحصیلات جواد، به دیپلم بازرگانی در بابل ختم می‌شود.

او که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد.با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، همواره سعی در کسب کمال معنوی و فضیلت انسانی داشت.

در بیان خلق‌وخوی وی باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در اطاعت‌پذیری از آنان، پیشتاز.با دیگران نیز، در نهایت گشاده‌رویی و ملاطفت رفتار می‌کرد و نزدشان از محبوبیتی خاص بهره‌مند بود.

در گرماگرم انقلاب،هجده سال از سن­ جواد مي­گذشت. با این‌حال، اوبا توجه به آشنايي و ارتباط با انقلابيون سطح شهر، از فعاليت­هاي انقلابي غافل نماند. از این‌رو،در راهپيمائي­ها و جلسات عليه رژيم شاه شركت فعّال داشت.

با تشکیل بسیج، جواد به عضویت در این نهاد درآمد و فعالیت‌هایش را در راستای حراست از دستاوردهای نهضت اسلامی مردم ایران از سر گرفت.

با آغاز جنگ تحمیلی، او در سال 1360 در عملیات مطلع‌الفجر در گیلان غرب حضور یافت و در کنار دیگر رزمندگان اسلام به نبرد با دشمن پرداخت. یک سال بعد نیز، خود را به مجاهدان عملیات محرم در موسیان رساند. در پیکار پیروزمندانه بیت‌المقدس نیز، در کسوت آرپی‌جی‌زن، خدمات ارزنده‌ای از خود ارائه نمود.

«ابوالقاسم اسکیان» از هم­رزمش این‌گونه مي­گويد:

‌«استقامت، صبر و بردباري، و خستگي­ناپذيري از خصوصيات بارز اخلاقي­اش بود. در گيلان­غرب بوديم كه نيروهاي تازه‌نفس براي كمك به ما ملحق شدند، امّا جواد با همه خستگي­اش استراحت نمي­‌ردو مُصر بود كه همچنان در خط مقدم جبهه بماند.»

جواد در 8 آذر 1362 جامه پاسداری از میهن را زینت تن خود کرد. در بهمن 1363 با حضور در منطقه عملیاتی دهلران دچار جراحت شد.

او برای مدتی، در واحد ارزیابی قرارگاه خاتم در لشکر 25 کربلا مشغول خدمت بود.

و سرانجام، جواد در بهمن 1365 طی عملیات کربلای 5 در شلمچه، در حالی که در کسوت فرماندهی گروهان میثم در گردان مسلم انجام وظیفه می‌کرد، به جمع یاران شهیدش پیوست. پیکر پاکش نیز ده سال بعد، با وداع همسرش «معصومه قلي­زاده»، در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

«قربان فلاح» به نقل از یکی از نیروهای جواد، از شهادت هم‌رزم آن روزهایش چنین می‌گوید:

«صبح روز عملیات، علاوه بر سازماندهی نیروها، خودش هم به نبرد با دشمنان می‌پرداخت.او برای تقویت بچه‌ها، ذکر «یا فاطمه» و «یا حسین» را با صدای بلند ادا می‌کرد. در همان حال،خمپاره‌ای پایش را قطع کرد؛ ولی او همچنان با ذکر ائمه، دردش را تحمل می‌کرد. من یک پتو رویش انداختم تا سردش نشود.بعد با نزدیک شدن نیروهای عراقی، مجبور شدیم که به عقب برگردیم؛ اما شهید جواد در همان منطقه ماند.» 


وصیت نامه

*وصیتنامه شهید جواد زاهدپاشا*

بسم الله الرحمن الرحیم

« ان الله لایغیرها بقوه حتی یغیر ها بانفسهم»

بدرستی که خداوند وضعیت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه قوم وضعیت خودش را تغییر دهد.

«ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون»

«همانا خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده و آنها را در راه خود به جهاد دعوت می کند که دشمنان دین را به قتل برساند و یا خود کشته شوند».

درود بر روح خدا، فرمانده کل قوا امام خمینی این حقیر جواد زاهدپاشا فرزند احمد علی دارنده شماره شناسنامه 637 متولد 1339 بار دیگر رخت سفر بستم و کوله بار گناهم را به دوشم گذاشتم و با احساس مسئولیتی که شهدا بر دوشمان نهادند عزم سفر کردم تا سلاح گرم و آتشین یاوران امام حسین (ع).

را در کربلای خونبار این سرزمین مقدس اسلامی در دست گیرم و راهشان را که همان تداوم بخشیدن خط سرخ انبیاءاست تداوم بخشم.

امرزوه تمام الحاد و شرک در برابر تمامی اسلام صف کشیده اند و مادیون کور دل در صددند تا نهال انقلاب اسلامی را از ریشه بر کنند چرا که خطر عظیم صدر اسلام به پشت مرزهای ایران را دقیقاً درک کرده از این امواج سهمگین و شکننده اسلام و پیامهای پیامبر گونه روح خدا فرمانده کل قوا سدهای محکم و آهنین بعثیان و استکبار را در می نوردد و همچون پتکی بر سر کاخ نشینان و ابرقدرتها فرود می آورد.

آنها که جنگ را بر ما تحمیل کردند نخواهند توانست صلح را بر ما تحمیل کنند ما از پیروان حسین زمانیم و در محاصره اقتصادی فرزند رمضانیم و در محاصره نظامی فرزند محرم، « هیهات من الذله»

ای امام ما! در سنگر شهیدان و در میعادگاهای عشق و ایمان با حسین مظلوم تا سر حد جانمان پیمان بسته ایم تا کربلا را نگیریم، از جبهه بر نگردیم.

امروزه مظلومین جهان چشم به انقلاب اسلامی ایران دوخته اند و انتظار می کشند تا متجاوز که تجاوز کرد هر چه زودتر پیروز آید و به یاری آنها بشتابد زیرا فهمیدند که تنها مکتب و انقلاب که مخالف آنها است مکتب اسلامی و انقلاب اسلامی است.

تکلیف فرد فرد ما هست که صدای مظلومین جهان را بشنویم و به کمک آنها برخیزیم. وای بر حال ما اگر در خانه بنشینیم و به ظلم ظالمین ساکت باشیم ای یاران امام ای بسیج، ای امت شهیدپرور، سنگر شهیدان را لحظه ای خالی نگذارید و به ندای مظلومانه حسین زمان همواره لبیک بگویید.

و شما پدرم و مادرم ثابت قدم بمانید و در شهادتم صبر کنید گر چه تحمل دو شهید از یک خانواده برایتان مشکل است باز خدا را شکرکنید که در راه اسلام از دست داده اید و بدانید امانتی که خداوند به شما داده است از شما می گیرید. « و الله مع الصابرین»

و شما خواهران من! زینب گونه پیام خونم را به مردم برسانید و حجاب را خوب حفظ کنید که حجاب تو رنگین تر از خون شهیدی است که در میان میدان نبرد بر زمین می ریزد. و شما برادرانم راهمان را تداوم بخشید.

« ربنا افرغ علینا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین»

بار خدایا! رهبر کبیر انقلاب را از شر اجانب محفوظ و مصون بدار.

به خانواده معظم شهدا صبر عظیم عنایت بفرما.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار