*وصيتنامه شهيد يحيي اسلامي*
بسمه تعالی
يَا ايُّهَا النَّفسُ المُطمَئنَه اِرجِعي اِلي رَبّك راضية المرضيه
اي كسي كه توانستي نفس را كنترل كني و جنبه حيواني را بكشي و نفس مطمئنه پيدا كني، بيا، بيا، به سوي من آي. بنده از تو راضيام. دوستت دارم. از تو راضيام.
بارالها! پروردگارا! به بزرگي و كرمت مرا ببخش و شهادت در راهت را كه آرزوي ديرينه من است، نصيب من بگردان. آمين ربالعالمين.
اينجانب يحيي اسلامي، فرزند علي، تاريخ تولد 1344، بنابر امر شرعي، اسلامي و ديني خود وصيتنامهاي را تعيين مينمايم. با سپاس و تشكر بيكران خدايي را كه به ما هستي داد و راه صراط مستقيم را به ما نشان داد و بر ما منّت نهاد كه از ياران امام امت قرار داده و مرگ در راه خودش را نصيب ما گردانيد و سپاس گرم و سلام بيپايان حضور پيامبران الهي، از حضرت آدم تا ختم پيامبران محمد مصطفي (ص) و با سلام خالصانه حضور امامان معصوم، خصوصاً امام حسينبنعلي (ع) كه درس شهادت و جوانمردي و رسم جنگيدن در راه اسلام را به ما نشان داد و ما هم امروز به عشق و علاقه او در ميدانهاي جنگ به مقاومت دليرانه خودمان ادامه ميدهيم. سلام بر شهيدان و مفقودين، جانبازان، اُسرا، از صدر اسلام تا به حال كه دين مبين اسلام را حفظ و حال به دست يكايك ما سپردند و بر تكتك ما واجب است از آن حفاظت و پاسداري كنيم وگرنه يزيدي هستيم و امّا باز هم در پشت جبهه تصميم بر اين گرفتهام وصيتنامهاي تعيين كنم و با رفتن به جبهه يك وصيتنامهاي نوشتم.
يكي از شبها در چادر خوابيده بودم. نزديكهاي اذان صبح بود كه شهيد [ ] را براي اولين بار بعد از شهادتش خواب ديدم و [ ] از باغهاي [ ] و گفتم چرا پيشاني شما [ ] شهيد، دوباره پرسيدم، رو به من كرد و گفت: پيشاني شما هم نوشته است. از اين جهت [ ] نزديكتر شدهام و يكي از شبها باز شهيد محمّد و عباس محمّدي را در خواب ديدم و عبّاس [ ] ديرينهام يعني شهادت را به من داد. تصميم گرفتم يك وصيتنامهاي كه ممكن است آخر عمر من باشد بنويسم و بر اين [ ] من كوچكتر از آنم كه به شماها سفارش كنم اينكه عزيزان ما در غرب و جنوب كشور به مقاومت دليرانه و به حق خودشان ادامه ميدهيم. اينجانب به لطف خداي بزرگ بار ديگر اين لياقت و سعادت را پيدا نمودهام كه در جبههها حضور پيدا كنم و مثل يك رزمنده كوچك اسلام بجنگم و اگر خدا خواست و [ ] كنم كه اميدوارم اين بار نصيب من خواهد شد. إنشاءالله.
به شما سفارش ميكنم تقوا را پيشه خود كنيد و به نماز و روزه [ ] و از غيبت و تهمت و قضاوتهاي زود و بيمورد كنارهگيري كنيد، وحدت كلمه را حفظ كنيد. امام را تنها نگذاريد و سعي كنيد در جبههها حضور پيدا كنيد و فقط و فقط در خط امام امت و روحانيت عزيز حركت كنيد كه غير از اينها منحرف خواهيد شد و با بسيج و سپاه حتماً همكاري كنيد و به آنها كمك كنيد. آنها شما را به مسير حسين (ع) دعوت ميكنند. غير از اين نيست و اگر به بسيج و سپاه كمك نكنيد، اين بسيجيان شهيد در روز قيامت از دست شما پيش خداي خودشان شكايت خواهند كرد و آن روز ديگر جاي حسرت و پشيماني نيست. و اي كساني كه جنازه من را به قبرستان حمل ميكنيد، رفتيد به خانههايتان مقداري فكر كنيد، جاي همهتان در اين قبرستان است ولي عجله كنيد و مرگ باعزت را انتخاب كنيد و امام و اسلام و قرآن را كه در خطر است، حفظ كنيد، مبادا مال و منال و زندگي و جمال دو روز دنيا شما را گول بزند و مشغول باشيد تا روزي كه مرگ به سراغ شما بيايد، فكري به حال خودتان كنيد.
به مردم حزبالله و شهيدپرور و دوستانم: من تكتك شما را مثل اعضاء خانوادهام دوست داشتم ولي اينكه از ميان شما رفتم و يا بدي نسبت به شما كردهام، بايد مرا ببخشيد و حداكثر سعي كنيد در مراسم دعاي كميل و توسل و هيئت تشكيل شد، شركت كنيد كه خير دنيا و آخرت در همينهاست. و خصوصاً تقاضامندم از تهمتها و قضاوتهاي زود كه آتش جهنم در آن است، دوري كنيد و آنچه تهمتها در ايام شهادت شهيد [ ] به من زدند، همه آنها را خواهم بخشيد و اميدوارم خداوند همه ما را ببخشد و اميدوارم مرا حلال كنيد زيرا گذشت خصلت مردان است. (علي عليهالسلام)
به آبرو و حيثيت افراد احترام بگذاريد و تنها خدا را درنظر بگيريد. موفق و پيروز خواهيد شد.
پدر و مادر عزيزم! هرچند علاقه زيادي نسبت به شما داشتم، ولي فعلاً اسلام عزيز برتر از همه اينهاست و بايد همه ما فداي اسلام شويم و از اين رو [ ] شما برايم خيلي زحمت كشيديد كه نتوانستم جبران زحمات شما را بنمايم. اين جاي شرمندگي است و زحمتهاي شما قابل ابراز تشكر است، ولي زبان از گفتن و قلم از نوشتن آن قاصر است و نميشود روي يك تكه كاغذ جاي داد ولي اميدوارم مرا حلال كنيد و در روز قيامت از خدا تقاضامندم تا بتوانم در روز حساب شما را شفاعت كنم. شما خيلي پدر و مادر خوبي برايم من بودید.
به ياد حسين (ع) و عاشورا و زينب (س) باشيد و ما به سوي حسين (ع) رفتيم و هيچ ناراحت نباشيد. سعي كنيد برايم گريه نكنيد، اگر شهيد شدم، راه و مسير خوبي را رفتم و هر وقت ناراحت شديد، خدا را، اسلام را در نظر بگيريد تا خدا به شما اجر عنايت فرمايد.
برادرانم، آقا شيخ غلامحسين و محمد آقا، اميدوارم براي خدا صبر كنيد كه خواهيد كرد و خصوصاً آقا شيخ كه استادم – راهنمايم است، احتياج به سفارش من نيست.