نام پدر : رحمت الله
تاریخ تولد :1345/01/4
تاریخ شهادت : 1365/10/22
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

*زندگی نامه شهید علی‌اکبر روشی*

 

نام پدر: رحمت‌الله

«رحمت‌الله و فاطمه» در چهارمین روز از فروردین ماه سال 1345، در تب و تاب تولد فرزندی بودند که نامش را «علی‌اکبر» نهادند؛ نورسیده‌ای برخاسته از طبیعت زیبای «بهشهر»، در دامان پر مهر زوجی سختکوش و متدین.

با اتمام مقاطع ابتدائی و راهنمایی، تحصیلاتش را تا پایه دوم متوسطه در رشته اقتصاد دبیرستان «هشترودی» زادگاهش ادامه داد.

رحمت‌الله تقیدات دینی فرزندش را این‌گونه بیان می‌دارد: «چهار، پنج ساله بود که با شنیدن صدای اذان، دستم را می‌گرفت و می‌گفت: به مسجد برویم. موقع نماز خواندن من، همه حرکاتم را می‌دید و انجام می‌داد؛ حتی تا موقع مدرسه، در منزل، همراه مادرش نماز خواندن را تمرین می‌کرد.»

ناگفته نماند که او در انجام مستحبات، از جمله نماز شب و ترک محرمات، اهتمامی خاص داشت. علاوه بر آن، با قرآن این مصباح هدایت بشر نیز، مأنوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

مادر در تکمیل صبحت‌های همسرش می‌گوید: «وقتی خدا او را به ما هدیه داد، از امام جماعت محل، «سیدخلیل حسینی باداب‌سری» سوال کردیم که چه اسمی را برای فرزندمان انتخاب کنیم؟ وی بعد از رجوع به قرآن گفت: نام او را علی‌اکبر بگذارید. ما او را از همان کودکی به مجالس امام حسین می‌بردیم تا این عشق در وجودش زنده شود.»

حب اهل بیت(ع)، آن‌گونه در نهاد علی‌اکبر ریشه دوانده بود که همواره پای ثابت محافل دینی و مجالس عزای آنان بود و خادم عزاداران امام حسین در ایام محرم.

با تشکیل بسیج، به عضویت پایگاه مقاومت جوادالائمه بهشهر در آمد. سپس، در قالب برپایی کلاس قرآن، تبلیغ و تهییج جوانان، و جهت حضور در نهادهای انقلابی، به فعالیت پرداخت.

هم‌زمان با آغاز جنگ تحمیلی، در خرداد 1360 در کسوت تک‌تیرانداز، و در آذر همین سال(60) به عنوان کمک‌خمپاره‌انداز واحد اطلاعات‌عملیات، رهسپار مناطق نبرد شد.

در فروردین 1361 در سمت مسئول دسته خمپاره در واحد ادوات، و در اسفند 1361، در کسوت مسئول توپ 106، در واحد ادوات تیپ القارعه، در میادین عملیاتی حضور یافت. او در غائله آمل نیز، حضور به‌سزایی داشت.

در 1362/4/14، به عضویت سپاه در آمد و در واحد آموزش پادگان المهدی چالوس مشغول خدمت شد. ناگفته نماند که او دوره آموزش عمومی 45 روزه پاسداری را در منجیل، و دوره تخصصی را در پادگان شهید «تجلایی» اهواز از سر گذراند.

مسئولیت واحد موشکی، معاونت واحد ادوات سپاه قدس و جانشینی تیپ القارعه، از دیگر خدمات ارزشمند علی‌اکبر به شمار می‌رود.

«مهدی حاج‌مطلبی» از هم‌رزمش این‌گونه می‌گوید: «با توجه به این‌که در سن کم وارد سپاه شد، اما خیلی زود در پذیرش مسئولیت و انجام کار، از خودش لیاقت خوبی نشان داد. فردی خودساخته بود و دارای اعتماد به نفسی با روحیه‌ای خستگی‌ناپذیر. او در بازسازی و تعمیر جیپ‌های جنگی نیز، نقش سازنده‌ای داشت.»

ناگفته نماند که علی‌اکبر در طول دوران حضورش در سال‌های دفاع مقدس، دچار عارضه شیمیایی شد.

فاطمه در ادامه از دردانه‌اش، چنین سخن می‌راند: «وقتی از جراحت شیمیایی‌اش باخبر شدیم، خودمان را به بیمارستان شهید چمران تهران رساندیم. پس از تحقیق و جستجو، او را در یکی از اتاق‌ها پیدا کردیم؛ ولی نتوانستیم شناسائی‌اش کنیم؛ چون سر و صورتش زخمی بود. بعد از چند لحظه، با همان حالش به حیاط بیمارستان رفتیم و با هم قدم زدیم. از او خواستم که به منزل برگردد تا کاملاً خوب شود؛ ولی امتناع کرد. تا این‌که چند روز بعد، مجدد در جبهه حضور یافت.»

مادر خلق‌وخوی پسرش را این‌گونه روایت می‌کند: «هر وقت از جبهه بر می‌گشت، متواضعانه به ما می‌گفت: هر کاری دارید، بفرمایید تا من آن را انجام دهم، تا وقتی رفتم، حسرت نخورم که چرا برای پدر و مادر و خانواده‌ام قدمی بر نداشته‌ام. همیشه با علاقه، فرمان ما را اطاعت می‌کرد.»

حضور در تشییع جنازه‌های شهدا و دلجویی از بازماندگان، جهت پاس‌داشت راه شهیدان و ترویج فرهنگ شهادت، از جمله فعالیت‌های علی‌اکبر در جبهه فرهنگی به شمار می‌رود.

عاقبت، او در 1365/10/12، با حضور در عملیات کربلای 5 به مقام شامخ شهادت نائل آمد. سپس با تشییع اهالی قهرمان‌پرور بهشهر، در بوستان شهدای «بهشت فاطمه» به خاک آرمید.

و اما روایتی دیگر از رحمت‌الله، درباره فرزند شهیدش؛ «به یکی از دوستانش به نام «علی» گفته بود که من در عکاسی رنگارنگ اهواز، عکسی گرفتم. وقتی رفتم آن را بگیرم، حاضر نبود. من در این عملیات شهید می‌شوم؛ تو این عکس را بگیر و به خانواده‌ام بده و به آن‌ها بگو که روی قبرم بگذارند.»


وصیت نامه

*وصیت‌نامه شهید علی‌اکبر روشی*

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ

و آنان که در راه ما به جان و مال جهد و کوشش کردند محققاً آنها را به راه خویش هدایت می‌کنیم و خداوند همیشه یار نیکوکاران است.   (سوره عنکبوت آیه 69) 

با یاد خدا و با سلام و درود خدمت منجی عالم بشریت مهدی موعود(ع) {}

من آنم که معبودم خداوند باری تعالی است و من بنده ذلیل و حقیر اویم. آقایم امام حسین(ع) است که در روز عاشورا فریاد برآورد هیهات منه الذله و به پیمان خود پیامبرگونه عملکرد رهبرم امام خمینی روحی الفداست که سال‌های متمادی بدون لحظه‌ای درنگ مبارزه کرد و از شهادت خود و عزیزانش ذره‌ای تردید به خود راه نداد.

بارالها! چه گویم که تو از نیت و سرشت همه کس با خبری تو نیک می‌دانی که من تنها بخاطر رضای تو حرکت به سوی جبهه کرده‌ام و طالب رضای تو بوده‌ام و تمامی مصائب و مشکلات را جهت خشنودی تو تحمل کرده ام و اینکه مرا کوه ساختی تا در برابر سختی‌ها جا خالی نکنم تو را شکر می‌کنم و بر من منت گذارکه تا آخرین لحظات عمرم رزمنده راه اباعبدالله الحسین(ع) باشم و در آخرین لحظات زندگی‌ام به یاد حسین(ع) باشم.

خداوندا! تو را حمد و سپاس بیکران که نعمت امام امت را به ما دادی که ما را از منجلاب فساد و گمراهی به سوی تو هدایت کرد از ملت ایران سربازان جانباز و مدافع اسلام ساخت.

خداوندا! این امام امت خمینی کبیر را برای امت اسلام سراسر جهان نگهدارش باش.

معبودا! خود را در این عالم تنها احساس می‌کنم گم کرده‌ای دارم که پی آن هستم  از غرب تا جنوب در فراز کوههای سر به فلک کشیده کردستان  تا شنزارهای داغ جنوب در چادرها و در سنگرهای خونین جبهه‌ها اما تا به حال به وصالش نائل نشده‌ام.

بارالها! تو را می خواهم دستم ‌گیرکه دستاویزی ندارم و مرا به سوی عزت و جلالت رهنمون ساز.

پدر و مادر عزیزم! از رنج و سختیهایی که در طول رشد و نمو من متحمل شده‌اید کمال شرمندگی را دارم دوست داشتم نزدتان بودم و در مواقع احتیاج پروانه‌وار به دورتان می ‌گشتم اما چه می‌شود کرد اسلام در خطر است یزیدیان در صدد هستند ندای آزادی بخش امام حسین(ع) را ساکت نمایند دیگر چه جای تحمل است ما می‌رویم و حتی با ریخته شدن خونمان  پوزه یزیدیان را به خاک ذلت و سیاهی خواهیم نشاند و ندای اسلام را به تمامی جهان خواهیم رساند در این راه به یاری خداوندمنان کوچک‌ترین تردید نخواهیم نمود و با درس گرفتن از خون شهیدانمان راه آنها را ادامه خواهیم داد چنانچه شهدا سوختن سوزاندند کاخ ظالمان را. نور دادن و روشن نمودند راه گم کردگان را فریاد زدند و لبیک گفتند ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین(ع) را اگر ان ‌شاء الله من هم از جمله آنان شدند در مرگ من صابر باشید تا در آخرت اجر و پاداش صابران شما را دربرگیرد که پاداشی بس عظیم است  و شماها ای ملت سلحشور و مبارز ایران سخنی ندارم که به رسم یادگار در بین شما باقی بگذارم اما به پیام خون شهدا توجه کنید که تنها گوش به امر امام امت باشید به ‌طریقی که او به کتاب خدا گوش فرا داده است که در غیر این صورت به مانند نمونه‌های زیادی در صدر اسلام تاکنون رخ داده است که دنیا طلبان با خدعه و نیرنگ و با دور نگه داشتن ندای راستین پیشوایان اسلام به اذهان مردم و با تفرقه و گروه طلبی چنان که توانستند مولا علی(ع) را در محراب شهید نمایند امام حسن(ع) را در خانه‌اش مسموم کردند به امام حسین(ع) را در صحرای کربلا با لبی تشنه شهید نمایند و بعدها  هم توانستند ملل آزاده را به زیر سلطه خود ببرند بعد از این همه مصائب آیا باز هم جای تحمل است ؟ پسر فاطمه زهرا، مهدی موعود(عج) و نماینده برحقش امام امت رهبر و پیشوای ما می‌باشند و بدین طریق خداوند حجت را بر ما تمام کرده است و ما هم ملت ظلم دیده با اتکا به قدرت لایزال الهی و با وحدت و اتحاد و با شرکت در نمازهای جمعه و جماعات به رهبری امام امت ثابت خواهیم کرد که دیگر آلت دست منافقان از خدا بی‌خبر و دشمنان اسلام قرار نخواهیم گرفت و تا آخرین قطرات خونمان را به امر رهبر در راه برپایی حکومت عدل اسلامی خواهیم داد و در همه حال فریاد هیهات منا الذله امام حسین(ع) را بر خواهیم داد که همین ما را بس است و تنها راه سعادت و عاقبت به خیری همین است.

به امید پیروزی اسلام به تمامی نیروهای منکر جهانی و همگانی شدن دین مبین اسلام و ظهور هر چه سریع‌تر مهدی موعود(عج).   

65/8/30