نام پدر : رحیم
تاریخ تولد :1341/10/23
تاریخ شهادت : 1366/09/16
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

*** بسم الله الرحمن الرحیم ***

                                                اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون

یا اَیَّتُها النَفسُ المُطمَئِنَّه اِرجِعی اِلی رَبّک راضِیهً مَرضیَهً فَادخُلی فی عِبادی وَ اَدخُلی جَنَّتی.

سلام بر روان پاک مطهر شهدای انقلاب اسلامی، سلام بر مهدی موعود(عج) فرمادنه رزمندگان غیور اسلام در جبهه های نبرد، و سلام و درود خدا بر امام عزیز و رزمندگان خالص راه خدا.

شکر خدای را که در دورانی از تاریخ واقع شدیم که سایه حکومت جمهوری اسلامی بر سرمان می باشد و نائب امام، خمینی بت شکن آقا و سرورمان می باشد و خود نیز رابطه با امام زمان(عج) دارد. امروز روزی است که اسلام عزیز به خون و بازوی جوانان پاک باز نیاز دارد و فریاد (هل من ناصر ینصرنی) حسین(ع) از اعماق تاریخ و از گلوی عطرآگین خمینی عزیز طنین افکن است و به قول امام عزیز مان تکلیف ما را سیدالشهدا معین کرده است. و دعوا بر سر اسلام است.

خدایا! ما را در راه خودت ثابت قدم بگردان و گامها و مجاهدت هایمان را خاص بگردان. خدایا، به من آن توفیق را بفرما تا با شناخت صحیح به راه تو (سبیل الله) و انجام اعمال مورد رضای تو به درجه رفیع شهادت نائل آمدیم و احساسی که در دل دارم غیر از یک احساس نشاط و شعف و خوشحالی چیزی نیست و باید سوال کنیم که ما در مقابل مدتی که جبهه نبودیم چه احساسی داریم.

سخنی با شما بازماندگان که ادامه دهندگان طریق شهدا هستید دارم، این سفارش شهدا است که امام را تنها نگذارید، خط ولایت را ول نکنید که تنها مایه پیروزی ما در تمام برهه ها، در حراست از خط ولایت است، خط ولایت را که سایه روحانیت است خوب حفظ کنید، و در این خط حرکت کنید، وحدت را کاملاً حفظ کنید و شیطان بزرگ را هم یاد نکنید که ما هر چه گرفتاری داریم از دست آمریکاست، البته به فرموده امام امت: شوروی هم از آمریکا بدتر است. اصلاً شیطان را یاد نکنید و در قبال مشکلات و مسائل جمهوری اسلامی ایران که چشم امام زمان(عج) و محرومین به آن دوخته شده است ساکت و بی تفاوت ننشینید، قیام کنید که مهدی(عج) امروز چشم امید به شما دوخته است و اگر خدا ما را قابل بداند و در مسیر هدایت و خدمت به اسلام و مسلمین بتوانیم ثابت قدم و استوار باشیم و به دشمنان اسلام ضربه ای بزنیم که مایه آن شود که اسلام در میان دنیای کفر کمر بلند ننماید. یادتان باشد که امروز در رأس همه امورمان جنگ می باشد و سرنوشت این انقلاب با یاری خدا به این جنگ بسته است.

آینده جنگ چیز مشخصی است، ما در این جنگ یک تکلیف به گردن داریم، تکلیف ما این است که تا آخر بایستیم، استقامت کنیم و از اسلام حراست کنیم و آینده جنگ را ما می سازیم و به یاری خدا، اینقدر باید در جبهه ها ماند و پایداری کرد تا به پیروزی نهایی برسیم و خدا را هم به یاد داشته باشیم. در تمام کارها از خدا کمک بخواهیم که این پیروزی ها و رسیدن به قله های ظفر تنها با نیروی پرتوان رزمندگان اسلام، پشتیبانی امت حزب الله و حمایت خدا و ملائکه الله است.

اِنَّ الجِهادُ بابٌ مِن اَبوابٌ الجَنَّهَ فَتَحُ اللهَ لِخاصَّهٍ الَولیائِه: جداً باید خوشحال باشیم که دری از درهای بهشت یه رویمان باز شده و این وعده ای است که از جانب خدا از طریق ائمه(ع) به ما رسیده و ما در امتداد همین کلام و همین حرف است که با روحی باز و خاطری آسوده عازم جبهه ها می شویم که انشاءالله خدا سختیها و راحتیها و هر چه که در جبهه هست را ذخیره آخرت ما قرار بدهد و حد پایداری را قرآن برایمان مشخص کرده که در آیه شریفه می فرماید: وَ قاتَلُوهُم حَتّی لا تَکُونُ فِتنَتهَ. این فرمایش قرآن است و ما هم چون تابع قزآن هستیم تا آخرین قطره خونمان تا آنجائی که جان در تن داریم و توان و رمق در جسممان هست برای پاسداری و پایداری در سنگرهای اسلام و حفاظت از حدود و شعور اسلام تلاش می کنیم. و امت حزب الله هم وظیفه شان همین است که همچنان جبهه های نبرد و صحنه های مختلف انقلاب را در تمام ابعاد گرم نگهدارند و آنچنان در صحنه باشند و برخورد با ضد انقلاب داخلی و خارجی بکنند که دشمن اصلی به فکر مخیله اش نرسد که یک روزی می تواند اسلام را نابود بکند و این مسئله را باید دشمن اسلام به گور ببرد. موقعیکه امام عزیز به ایران آمدند برای اولین بار فرمودند: می بینم ملت الهی شده و در تمام ابعاد خدایی و خداگونه برخورد می کنند و تا حضور این ملت و احساسات و عواطف پاک این ملت که در مسیر اسلام و برای اعتلای اسلام دارند، حرکت می کنند و از جان و مالشان ایثار می کنند. نباشد، این انقلاب به پیروزی نخواهد رسید و حضور ملت است که این انقلاب را به صاحب اصلی او آقا امام زمان(عج) تحویل خواهد داد انشاءالله.

ما هر چه داریم از شهیدان است، تمام عزت و آبرویمان و عزت و آبرویی که در این برهه برای اسلام ثبت شده، ماحصل خون شهیدان استو ارزش و احترامی که در جامعه است از همین حزب الهی ها بوده، از شهید بابائی ها، خنکدارها و دیگر افراد بسیار شریف و محبوب درگاه خدا که جهت اعتلای اسلام و مسلمین جانشان را به درگاه خدا تقدیم کردند، نکند روزی بیاید و ما نتوانیم حرمت لباس سپاه را حفظ کنیم و شهدای روز قیامت یقه ما را بگیرند. از همه عزیزان می خواهم اگر جسارتی از بنده دیده اند حلالم نمایند که اگر ما واقعاً شهید راه خدا شدیم، در آن دنیا دستمان باز می باشد تا در نزد خدا شفاعت کنیم. از خدا طلب مغفرت میکنم و از خدا می خواهم تا مرا نیامرزیده و خالص نگردانیده از این دنیا نبرد. انشاءالله که با پیروزی نهایی رزمندگان اسلام راه بسته کربلا باز شود و خانواده های معظم شهدا همگام با رزمندگان اسلام به زیارت حضرت سیدالشهدا(عج) نائل بشوند. به امید آنکه پرچم لااله الاالله در سراسر جهان برافراشته گردد و طول عمر امید مستضعفان جهان خمینی کبیر تا ظهور مهدی (عج) درازتر بگردان.

***برادرتان زمان روشن بخش***

********************************************

 


زندگی نامه

شهيد زمان روشن­بخش

فرزند: رحيم

زمستان سال 1341 به بيست­وسوّمين برگ تقويم رسيده بود كه چونان آفتاب در تقدير «رحيم و هائره» درخشيد. نو رسيده­اي با نام «زمان»، برخاسته از دامان پدر و مادري متديّن در قائم­شهر. تحصيلاتش به پايه سوم متوسطه در رشته علوم تجربي در دبيرستان «سپهر» زادگاهش ختم مي­شود.

زمزمه­هاي انقلاب كه در شهر پيچيد، او نيز پابه­پاي مردم كوچه و خيابان فرياد دادخواهي سرداد و با توزيع اعلاميه­هاي امام خميني به فعاليت پرداخت.

زمان با ورود به سپاه در 22/6/1361، در واحد تبليغات سپاه قائم­شهر مشغول به خدمت شد. سپس در 25 فروردين ماه سال 1363 با سِمت مسووليت تبليغات گردان به جبهه عزيمت كرد. وي از 15 آبان سال 1364 الي 18 مرداد ماه سال 1365 نيز مسووليت تبليغات گردان­هاي امام محمد باقر (ع) و حمزه را به عهده داشت.

آوردگاه عمليات­هاي والفجر 8 و كربلاي يك از ديگر ميادين حضور اين پاسدار ارزشمند مازندراني محسوب مي­شود. ناگفته نماند كه وي در حادثه ساختمان بسيج قائم­شهر و درگيري با منافقين، با اصابت گلوله به دست راست و تركش نارنجك به پهلوي چپ دچار مجروحيت شده بود.

در نهايت، مدتي در بيمارستان اميرالمؤمنين تهران و رازي قائم­شهر به سر بُرد. سرانجام در 16/9//1366 در منطقه فاو و با سِمت مسوول تبليغات گردان انصارالحسين (ع) به مقام شامخ شهادت دست يافت. سپس در 23 آذر ماه همين سال با وداع همسرش، «ام­البنين نوروزيان» و تنها يادگار خود، «علي»، در گلزار «سيّد نظام­الدين» قائم­شهر به خاك سپرده شد.

خانم نوروزيان  از همسر شهيدش، اين­طور روايت مي­كند:

«از همه كارهايي كه شرع، آن را منع مي­كرد به دور بود؛ مثل غيبت كردن. مستحباتي چون نماز شب، روزه و دعاهاي يوميه را نيز انجام مي­داد و اداي نماز اول وقت را خيلي به ديگران توصيه مي­كرد. علاوه بر آن از اخلاق اسلامي برخوردار بود و همواره مرا به خلق نيك سفارش مي­كرد. نسبت به پدر و مادرش هم احترام خاصي قائل بود و هر روز براي ده دقيقه هم كه مي­شد، به آن­ها سر مي­زد.»

و امّا حكايت «كاظم­علي فلاح» از همرزم ديرين­اش:

«خمپاره سوّم دشمن، درست خورد به ميان بچه­هايي كه بيرون سنگر بودند. وقتي كه آن لحظه فرياد «يا زهرا و يا حسين» بلند شد، همه به سوي آن­ها رفتيم. يكي از آن­ها شهيد زمان بود. او هميشه در مناجات و توسل­هاي خود از كربلا مي­گفت و خيلي دوست داشت كه مرقد امام حسين (ع) را زيارت كند. ديدم دست­هايش را كنار سَر خود گرفت و به سمت كربلا به زمين افتاد.»