نام پدر : عبدالله
تاریخ تولد :1337/08/16
تاریخ شهادت : 1365/11/17
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

                                    *وصیتنامه شهید علیرضا رودسرابراهیمی*

                                                 بسم الله الرحمن الرحیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، قاتلوهم یعذبهم الله بایدکم و یخزهم و ینصرکم علیهم و یشف صدور قوم مومنین و یذهب غیظ قلوبهم و یتوب الله علی من یشاء و الله علیهم حکیم. توبه 14و 15

شما (ای اهل ایمان) با آن کافران به قتال و کارزار برخیزید تا خدا آنان را بدست شما عذاب کند و خوار گرداند و شما را بر آنها منصور و غالب نماید و دلهای اهل ایمان را (به فتح و ظفر بر کافران) شفا بخشد و تا خشم دلهای شما فرو نشاند و خدا را هر که خواهد به لطف و رحمت باز بگیرد[] که خداوند دانای (به صلاح خلق) و درستکار (عادل در حکم) است با حمد و ثنا بر یکتا خالق آسمان و زمین و با سپاس بیکران بر ذات اقدسش که به ما توفیق شناخت داد تا او را بشناسیم و خود را بشناسیم تا بنده ای حقیر (گرچه هر کس را توان بنده شدن نیست) در پیشگاهش شدیم و با درود بر پیامبران گرامی از حضرت آدم (ع) تا حضرت خاتم (ص) و با درود بر ائمه اطهار و معصومین که راه سعادت بشریت را به انسانهای گمراه و در ظلمت فرو رفته آموختند و با درود و سلام بر منجی انسانها که امت مسلمان در هر لحظه از حیات خود انتظار فرج وی را دارند و با درود بر تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون به خصوص شهیدان کربلای ایران اسلامی و با درود و سلام بر نایب امام مهدی (عج) حضرت امام خمینی که کشوری را بلکه تمامی ممالک اسلامی و مستضعف را با ندای ملکوتی از عالم خواب و نکتب بدر آورد تا انسانی باشیم جهت احیای اسلام که توسط دولهای شرقی و غربی را بر قلدران تاریخ می رفت بدست فراموشی سپرده شود و با درود و سلام بر تمامی مفقودین و رزمندگان، این ایثارگران و حماسه آفرینان عصر حاضر و درود و سلام بر تمامی جانبازان و معلولین که با دادن قسمتی از جودشان حاکمیت اسلام و انقلاب اسلامی را به جهانیان به اثبات رساندند[] و با درود و سلام بر تمامی پدران و مادران که اینگونه فرزندان خود را پس از سالها تحمل رنج و مشقت فرزندان خود را بدون کوچکترین منت و چشم داشتی فی سبیل الله تقدیم اسلام و انقلاب اسلامی می کنند و با درود و سلام بر امت اسلامی و انقلابی و مردم شهید پرور ایران که تمام وجود و زندگانی خود را وقف اسلام و انقلاب اسلامی و جبهه حق علیه باطل جهت خوشنودی رضای خدا نمودند. اما بعد، برادران پاسدار باید اذعان داشت که تمامی هدف و ایده فردی که در این راه قدم بر می دارد یعنی پاسداری از جهت حراست از اسلام و انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی می باشد و باید با تمام وجود در این مهم که با شناخت در آن قدم بر داشته ایم کوشا شد و فقط برای جلب و خوشنودی رضای خداوند متعال کارها را انجام داد و لهذا با پاسداران باید نهایت سعی و کوشش خود را در این ایده و هدف فقط در سایه خداوند بزرگ و پیروی از قرآن به رهبری قائد اعظم امام خمینی در عصر حاضر نموده و به همه ثابت نمائیم. امروز ایران اسلامی درگیر با یک کشور به اسم عراق نیست بلکه ایران یا به طور واضح تر اسلام با تمامی کشورهای شرقی و غربی و دنیای کفر و استعمارگر حتی کشورهائی که خود را حامی اسلام می دانند ولی در نهایت خواسته یا نخواسته در دام ابرقلدران تاریخ می باشند درگیر می باشیم و اگر تمام کشورهای دنیا هم که هر روز خون هزاران نفر از پاکترین امت مسلمان و مستضعف جهان را می مکند با هم متحد شوند مطمئن باشید که در مقابل قدرت خداوند و نیروهای اسلام هیچ است و خداوند هر آن اراده کند همه آنها را نابود خواهد نمود و این میسر نیست مگر اینکه ما هم منسجم باشیم و کار را برای خدا انجام دهیم و از اختلافات پرهیز نمائیم و از حزب و گروه گرایی جداً دوری کنیم اگر این شد دشمن با هر حیله و تدبیری که بخواهد وارد شوند چیزی جز رسوائی و بی آبروئی و بی حیثیتی گرچه ندارند خواهند شد و هر چند دست و پا بزنند خود را در این منجلاب فرو می برند و در نهایت با ذلت و خواری نابود می گردند و تنها چیزی که پایدار و ماندنی است دین اسلام است و بس این را هم می دانیم که این انقلاب خدائی است و خداوند خودش این انقلاب را رهبری می نماید و ما وسیله ای بیش نیستیم و هر کاری که انجام میدهیم آزمایش الهی است و خداوند در قرآن مجید می فرماید: که آیا شما فکر می کنید که فقط با گفتن به اینکه ایمان آورده ایم شما را رها می کنیم البته که شما امتحان و آزمایش خواهید شد پس چه بهتر که این دو روز دنیا که در این جهان فانی هستیم از آن نهایت استفاده را نمائیم و اگر تا دیروز کار خلاف و یا توجه ای به خداوند نداشتیم جداً رو به سوی خدا بیاوریم و از درگاهش با توبه و انابه درخواست عفو نمائیم که البته خداوند بخشنده و مهربان و توبه پذیر است. بهرحال از شما عزیزان می خواهم که نگذارید دشمن در بین ما ایجاد اختلاف و تفرقه نماید بلکه وحدت و انسجام کلیه اقشار طوری شود که روز به روز قوی و محکم گردد تا خاری باشد بر چشم دشمنان اسلام و به قول شهید فرامرز کاظمی که می گفت تا یک پاسدار زنده است پیروزی دشمنان اسلام در این مرز و بوم غیرممکن است که براستی چنین است و به تمام مقدسات سوگند که تا آخرین قطره قره خون خود مبارزه خواهم کرد و تن بر ذلت و خواری نخواهم داد که مرگ با شرافت به از تن به ذلت دادن است.

و دیگراینکه امام ما این رهبر عظیم و عزیز این منجی انسانها در عصر حاضر این نجات دهنده مردم محروم و مستضعف جهان این فرزند پیامبران نایب بر حق امام زمان عج را همیشه یار و یاور و حافظ و پشتیبان ولایت فقیه و روحانیت معظم در خط اسلام باشیم زیرا به فرمایش امام امت شکست روحانیت شکست اسلام است. دیگر اینکه پاسدار واقعی خون شهدا باشیم که شهیدان بر گردن ما حق عظیمی دارند دیگر اینکه امت قهرمان از دست دادن یاوران امام امت که به گونه توسط مزدوران داخلی و خارجی به شهادت می رسند ناراحت و غمگین و یا خدای نکرده منزوی و دلسرد باشیم که به فرمایش امام امت که شخص پرست نیستیم که بگوئیم که اسلام شکست خورده است اسلام خیلی از اینها را فدا کرده و خواهد نمود و تا مادامی که ما به یاد خدا باشیم و خدا با ما باشد اسلام شکست نخواهد خورد و تا مادامی که مرد در صحنه باشند و این رزمندگان عزیز چه ارتشی و ژاندارمری و شهربانی و عشایر و سپاه و بسیج و ... باشند اسلام پیروز است و شکست مفهومی ندارد.

اما سخنی با اهل خانواده ام، مادرم، با ارسال بهترین درودها و سلام بر تو که با زحمات و رنج طاقت فرسا و تحمل مشکلات هم بر ایمان پدر خوب و هم مادر فداکاری بودید و در تمام دوران زندگی آنی از یاد خدا غافل نبودید و با این احوال[]دارید از طرف خداوند متعال مورد آزمایش و امتحان قرار می گیرید که انشاءالله سرفراز بیرون می آئید و اگر این فرزند حقیر در گذشته باعث ناراحتی و یا نگرانی شما را فراهم نمودم پوزش و درخواست عفو دارم و اگر سعادتی داشتم و به شهادت رسیدم از شما درخواست دارم که به یاد شهدای کربلا باشید و همچون زینب (س) پیام رسان خون شهدا باید و صبر را پیشه خود قرار دهی و این را هم باید از آزمایشات الهی بدانید آزمایش خداوند برای شما، شمائی که دائماً شب و روز به ذکر خدا مشغول هستی و خداوند می خواهد با گرفتن فرزندانت آزمایشت نماید که چقدر به گفتارت پایبند و پایداری آیا با گرفتن اولادت ناسپاسی می کنید آیا وقتی به فقر رسیدید ناسپاسی می کنید آیا ثروتمند شدید خدا را فراموش می کنید و یا خیر و بدانید که همه اینها امتحانی از برای شما و من و غیره می باشد امید است که همانطوری که بارها در سفره یا روضه ها از جریان کربلا صحبت و ذکری نمودید و بهتر از من از شهدای کربلا و اولاد پیامبر و جوانهای شهید کربلا خبر دارید و اگر یاد ما را نمودید ذکر آنها را بگوئید و برای آنها گریه کنید و به خاطر من اشک نریزید که من خودم را در مقابل عظمت و ایثارگری شهدای کربلا هیچ بلکه خوار و ذلیل و حقیر و مسکین می دانم. مادرم حقیقت دیگری را نیز باید برایت بازگو نمایم و آن اینکه در مورد شهادت غلامرضا می باشد و طبق خبر اسیر جنت امامی وی در عملیات بیت المقدس در تاریخ 10/2/61 مجروح و سپس به اسارت گرفته می شود و در بیمارستان بصره بر اثر شدت جراحت به شهادت می رسد و در شهر بصره و یا جای دیگر مدفون می گردد لذا از شما درخواست صبر و استقامت و شجاعت را دارم و خواستار رساندن پیام خون تمام شهدا به افراد جامعه []و با صحبت نمودن و راهنمائی های لازم افراد را نسبت به اسلام و قرآن و اهداف آن ارشاد نمائید. خواهرانم، شما باید زینب وار در جامعه حاضر باشید و پیام رسان خون شهدا و همچون زنان صدر اسلام با دشمن به مبارزه بر خیزید و همانطور که تاکنون ثابت نمودید دیگر بار آنرا رساتر به گوش انسانهای در خواب غفلت فرو رفته برسانید و آنها را به حقایق اسلام و قرآن آگاه نمائید و از افراد فاسق و فرصت طلب دوری نمائید و حجاب را کاملاً رعایت نمائید و عفت و پاکدامنی را نصب العین قرار دهید و با این عمل مشت محکمی بر دهان یاوه گویان چپ و راست و مزدوران داخلی زده باشید.

برادرانم: دیگر امروز حقایق بر همه کس روشن و آشکار است که تنها اسلام نجات دهنده انسانهاست و به وسیله تمسک بدان می توان خود را از بی قید و بندباری نجات داد و تنها راه سعادت و نیکبختی نیز در راه خدا رفتن می باشد و برای خدا کار کردن است ولیکن در خودمان می بینیم که هنوز آنطوری که باید انتظار می رفت پیاده نشده است و دلیل آن نیز دوری گزیدن از دستورات الهی و احکام اسلامی می باشد و علت دیگر آن خود را مشغول نمودن به بازیچه های دنیوی از قبیل تفریحها، رفیق بازیها، دنبال یکسری کارهای بیخودی رفتن و امثال اینها می باشد که اگر بررسی شود روی این مسائل به خوبی آشکار می شود که عمر ما بیخود به فنا رفته است و روزی بیاید که پشیمانی دیگر سودی ندارد چه بهتر که از حالا جلوی ضرر را بگیریم که منفعت می باشد و برای اینکار باید نماز فراموش نشود که نماز ستون دین است دیگر اینکه قرآن را خوانده و روی آن تعفل و عمل نمائیم و با توکل نمودن به خدا انشاءالله پیشرفت حاصل می گردد. ضمناً شما باید پیام رسان خون شهیدان باشید و این مسئولیتی است بس عظیم که هر کس از عهده آن بر نمی آید پس چه بهتر که خود آماده این مهم نمائید که در فردای قیامت روسفید باشیم و با عمل به آن توشه آخرت را نیز برده باشیم از کلیه خویشاوندان و فامیلها و نزدیکان و دوستانم می خواهم که تنها به یاد خدا باشند که با یاد خدا می توانید آسوده و سعادتمند باشید و حرف را با عمل انجام دهید و اینکه فرائض و واجبات را انجام دهید و از امام امت پیروی نمائید که هر کلمه و هر حرکتی از سوی امام عزیز درسی جهت خودسازی و خویشتن شناسی و در نهایت شناخت اسلام و قرآن که با انجام بدان و پشتیبانی نمودن از ولایت فقیه رسیدن به مطلوب می باشد و در آخرت سعادتمند و سرفراز خواهیم بود.

همسرم: شما همان طوری که در طول این چند سال ثابت نمودید که هدفت کار برای رضای خدا و قرآن و مردم مسلمان می باشد و در جهت احیای اسلام و قرآن کوشش فراوان نمودید انشاالله که مورد قبول خداوند قرار گیرد از شما درخواست دارم که اگر شهادت نصیبم شد همچنان مانند زنان صدر اسلام الگوی صبر و استقامت باشید و پیام رسان خون شهیدان و در صورت ناراحتی و نگرانی بیاد خدا و مشغول تلاوت قرآن مجید شوید و شهیدان کربلا و استقامت و صبر زینب (س) با بیاد آورید و برای آنها اشک بریزید همسرم من جز خوبی و مهربانی و به موقع راهنمائی سازنده از شما چیزی ندیدم و از شما کاملاً راضی هستم و انشاءالله خدا هم از شما راضی باشد در رابطه با وسایل زندگی با مشورت مادرم و مادرت هر طور که صلاح می دانید استفاده نمائید همچنین در رابطه با پول نیز گرچه زیاد ندارم در راه اسلام و جبهه های جنگ مصرف نمائید. در رابطه با زندگی آینده اگر شهادت نصیب من شد هر طوری که صلاح می دانید زندگی نمائید بهتر است که فرمایشات رهبر عزیز و قائم مقام رهبری را در مدنظر داشته باشید همسرم فرزندم را وقف اسلام و قرآن نمودم لذا باید کاملاً تربیت اسلامی شود و در سایه خداوند متعال و روحانیت در خط اسلام و با کوشش شما و مادرم تربیت شود و وی را با قرآن آشنا نمائید و در خدمت اسلام قرار دهید.

مادرم و همسرم: حتماً بعد از شهادتم افراد ناآگاه و بی طرف کسانی که فقط به فکر دنیا و تجملات زندگی هستند آنهائی که از اسلام و قرآن بوئی نبردند آنهائی که در فکر جبهه و جنگ نیستند و فقط اسمش را شنیده اند و ... پیش شما خواهند آمد و می گویند که چرا گذاشتید پسرت به جبهه برود، چرا سپاه وی را فرستاد، چرا کسی دیگر نرفت، اونکه تازه از جبهه آمده بود، حق او نبود که برود و شما را تنها بگذارد، یک عده اینها هستند []و می خواهند یک عده باید همیشه به جبهه بروند و از این حرفها مادرم و همسرم و خانواده ام وظیفه شماست که با آنها برخورد قاطع و جدی داشته باشید و به آنها بگوئید که این راهی بوده که خود انتخاب نمودم و بدان راه رفتم و اجباری هم در کار نبوده است و همه وظیفه دارند که در هر شرایطی به ندای امام امت لبیک گویند و نیز به آنها بگوئید که ما برای دلسوزی نابجا مردم زندگی نمی کنیم و یا برای به به گفتن این و آن دلخوش نیستیم بلکه ما برای رضای خدا قدم بر می داریم و به سوی او که تکامل انسان است طی طریقت می نمائیم اگر قانع شدند که چه خوب و اگر نشدند با آنها باید همانند ضد انقلاب برخورد کرد و من حاضر نیستم یک لحظه آنها در حضور شما باشند و یا در خانه ما باشند که آنها یا کافرند و یا به خداوند متعال مشرک حتی آنها از فرزندانت یا بستگان و خویشاوندانمان باشند باید اینگونه برخورد شود و باید همه دانسته باشیم که مرگ و زندگی فقط دست خداوند بزرگ است چه در جبهه حضور داشته باشیم و چه حضور نداشته باشیم لذا باید کارها روی حساب و حق باشد که اگر مرگ ناگهانی به سوی ما آمد غافلگیر نباشیم.

والسلام علیکم – علیرضا رودسری ابراهیمی 4/10/65

رضیت بالله ربا و بالاسلام و دینا و بالقرآن کتاباً و بمحمد صلی الله علیه و آله نبیا و بصلی اماما و بالحسن و الحسن و علی و محمد و حعفر و موسی و علی و محمد و علی و الحسن و الخلف الصالح علیهم السلام ائمه و ساده و قاده بهم اتولی و من اعدالهم اتبرء.

خدایا بزودی زود ترا به حق خون شهیدان و رزمندگان اسلام صاحب الزمان ما را برسان.

خدایا ما را از یاران و سربازان و منتظران آقا امام زمان (عج) تعالی قرار بده.

خدایا این انقلاب را به انقلاب آقا امام زمان متصل بگردان.

خدایا یک لحظه ما را به خودمان وا مگذار.

خدایا مرگ ما را شهادت در راهت قرار بده.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار.

از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزای


زندگی نامه

شهید علی رضا رودسر ابراهیمی  

فرزند: عبدالله             

در آبان ماه سال 1337 علی رضا رودسر ابراهیمی در تنکابن به دنیا آمد. پدرش، عبدا... فردی کشاورز و زحمت کش بود. نام علی رضا را هم به خاطر ارادتی که به حضرت رضا داشت، بروی نهاد. پدرش چند سالی با آنها نبود. بعداز فوت پدر، امید مادرش، به پسرها بود. علی رضا به سن مدرسه رسید و دوره ی دبستان، راهنمایی و دبیرستان را در تنکابن گذراند. قبل از انقلاب موفق به دریافت مدرک دیپلم علوم طبیعی اش شد. با شروع تظاهرات انقلابی و رسیدن آهنگ آن به تنکابن، احساس می کرد در حال حاضر وظیفه ای جز دفاع از اسلام و یاری امام ندارد؛ لذا وقتش را کاملاً وقف فرامین حضرت امام کرده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، درسال 58 به خدمت سربازی رفت.

در زمان فرصت اش، در پایگاه بسیح منطقه ی خود به کارهای فرهنگی می پرداخت. با مسجد و قرآن انس گرفته بود و به واسطه ی همین پیوند خیلی از راه ها برایش باز می شد. در سال 1360 رسمأ به عضویت سپاه درآمد.

سال های اول خدمتش در سپاه متقارن بود با غائله ی کردستان و آمل. شناسایی گروهک ها و منافقین منطقه به عهده او بود. وقتی پای علاقه اش به میان می آمد، علی رضا خیلی بیشتراز حد وظیفه، به معنی واقعی با همه ی توانش کار می کرد. فوق العاده با ذکاوت بود. هنوز جای پایش در سپاه محکم نشده بود که جانشینی و فرماندهی عملیات و محور در کردستان و نوسود را به او محول کرده بودند. اوهم با دقتی قابل وصف این مأموریت را انجام می داد. عاشق مردم کردستان بود. در پاوه که بود، اهالی محل که نزدیک سپاه بودند، در مدت خدمتش آنچنان با او صمیمی شده بودند که هر وقت به مرخصی می آمد، از دوستانش سراغش را می گرفتند. رئوف بود وخیلی زود در دل همه جا خوش می کرد. با این تفاسیر فرصتی برای آمدن به شهر نداشت.

خانم برادرش، مدیر مدرسه بود و یکی از دبیران پرورشی اش را به علی رضا معرفی کرد ودر نیمه شعبان سال 1363 به عقد هم درآمدند. ثمره ی این ازدواج، دخترش، محدثه بود.

مدام جبهه بود. فرق نمی کرد جنوب باشد یا غرب. مأموریت های پشت هم داشت. از سال 60 تا پایان سال 65  که عمر مبارکش به پایان رسید، به عنوان فرمانده عملیات، فرمانده تیپ، فرمانده سپاه یاوه، جانشین و فرمانده گردان امام حسین ...خدمت صادقانه داشت. و در عملیات های چون بدر، خیبر، والفجر 8 و.. هنرمایی کرد.

هر چه به سال 65 نزدیک تر می شد، خواب هایش کم تر می شد و فعالیت هایش بیشتر. بچه های تنکابن با هم گردان  انصارالخمین  را تشکیل داده بودند و او به عنوان فرمانده این گردان انتخاب نشده بود.

جراحت های عمیقی هم داشت، ولی هیچ وقت دوست نداشت مادروهمسرش از این قضایا مطلع شوند. در عملیات والفجر 8 بخاطر اصابت خمپاره شصت به قایق اش، پشت اش پر از ترکش شده بود. با این حال می خواست که بماند ولی به دستور فرماندهی لشکر مجبور شد به عقبه برگردد.

امام را یک شخصیتی والا با کلامی نافذ می دید. اطاعت از ایشان را اطاعت از امام زمان و به مراتب اطاعت از رسول ا...میدانست و می گفت: (( خشنودی خدا هم دراین است. )) برای دیدگاه حضرت امام (ره) نسبت به جوانان که می فرمودند: (( آینده جنگ و انقلاب در دستان جوانان است))، اهمیت ویژه ای قائل بودو می گفت: (( باید مراقب آنها بود تا از این نیرو سوء استفاده نشود. ))

حادثه ی شهادتش را هم رزم اش، سید جلال ریاضی این گونه بیان می کند:

((گردان انصارالخمین در شروع عملیات کربلای 5 تشکیل شد. ما به منطقه اعزام شدیم و وظیفه مان حفظ کانال ماهی بود. بچه های گردان در کانال های رو بازی که عراقی ها حفر کرده بودند، مستقر شدند و آتش گلوله های دشمن روی سرشان می ریخت. در این شرایط علی رضا مدام به بچه ها سرکشی می کرد و می دید که در چه وضعیتی هستند.

شب دوم عملیات بود. تانک های عراقی، آرایش مثلثی به خودشان گرفته بودند. سرم آرام و با احتیاط از بالای کانال بیرون آوردم. آقای پزشکی سریع به من گفت: (( سید بیا پایین خطرناک است. )) هنوز درست ننشسته بودم که دیدم        به سرعت از بالای سرمان عبور کرد. گلوله باران عراق شروع شده بود. در جنگ برای یک تانک، یک گلوله آرپی جی یا روشکا در نظر نمی گیرند، ولی آنها برای یک نفر، تانکی را در نظر می گرفتند.

آتش دشمن خیلی زیاد شد. آنجا بخاطر شرایط خاص،نمی توانستیم برای تجدید قوا به عقب برگردیم. پشت سر ما سه راهی مرگ بود. شب سوم یا چهارم استقرارمان، دشمن ازغفلت تیپ سمت راست ما استفاده کرد وبه صورت نعل اسبی جلوآمد تا ما را اسیر کند. قبل از نفوذ به داخل کانال آنقدر آتش دشمن زیاد بود که در بین گردو غبار و دود چیزی نمی دیدیم. باید با لمس دست تشخیص می دادیم چه چیزهایی دور و برمان هستن.شهید پا لیزیان به خاطر انفجاری که کنار ما شده بود، زخمی شد. علی رضا برگشت واو را به سمت پست امداد که صد متری ما بود، منتقل کرد. آن شب علی رضا با رشادت تمام با آرپی جی، تیربارو ... خط را نگه داشت. فردا صبح با بی سیم به شهید نوبخت اطلاع داد که باید خط را تخلیه کنیم و به عقب برگردیم. سپس اعلام کرد کارتهای شناسایی و پلاک هایمان راجایی زیر خاک دفن کنیم تا اگر اسیر شدیم، هویتمان مشخص نشود. شهید نوبخت خود را به خط رساند و به علی رضا گفت: (( سریع نیرویت را جمع کن وبرو به منطقه ای که اشاره کرده بود. )) این در حالی بود که عراق نفوذ کرده بود وما کاملأ تانک هایشان را می دیدیم؛ حتی نفرات پیاده شان را. علی رضا به شهید نوبخت گفت: (( من نیرو ندارم همه یا مجروح اند یا شهید. اگر می خواهید شما بروید ولی من برمی گردم. )) اصلا نمی توانستیم قبول کنیم در آن شرایط جلو برویم تا اینکه شهید نوبخت گفت: (( من به عنوان فرمانده به شما دستور میدهم، برگردیدو به مکانی که گفتم بروید. )) در کمال ناراحتی برگشتیم. یادم نمی رود، علیرضا بادگیری به تن داشت و پوتین هایش را هم درآورده بود. به دستور شهید نوبخت به سمت دشمن حرکت کرد. یک سری کمک هم برایش رسیده بود. دیگر از او خبری نداشتیم تا اینکه خبر شهادتش را در آن منطقه به ما دادند. ))

فراق وشهادت علی رضا، غمی بزرگ به جان گردان تازه نفس انصار الخمین و لشکر بود. به ویژه که مفقود هم شده بود. بعد از 13 سال انتظار، در سال 1378 پیکر پاکش را در گلزار شهدای تنکابن به خاک سپردند.

شهید بزرگوار در فرازی از وصیتنامه اش به دوستانش می گوید:

(( از نارسایی ها، ایجاد ناراحتی ننمائیم و همیشه طرفدار حق باشیم تا ان شا ا... به سر منزل مقصود برسیم. سعی کنیم در این عصر وحدت مسلمین و اخوت وبرادری و برابری را حفظ کنیم و بدانیم که شیعه و سنی در این زمان یکی است.

همسرم! شما همانطوری که در طول این چند سال ثابت کردید که هدف کار، برای رضای خدا و قرآن و مردم مسلمان می باشد، در جهت احیای اسلام وقرآن کوشش فراوان بخورید، ان شاا...که مورد قبول خدا قرارگیرد و بدان که من از شما راضی هستم . ))