نام پدر : محمد اسماعیل
تاریخ تولد :1340/01/05
تاریخ شهادت : 1367/04/22
محل شهادت : فکه

وصیت نامه

به نام الله و یاد او كه روح بخش انسان است و رحمتش بر همه انسان ها جاری و رحمانیتش بر بندگان خاصی جریان دارد. او را سپاسگزاریم كه بر ما منت نهاد كه امت مستضعف را وارث زمین گرداند و انقلاب اسلامی ایران را به رهبری جان جانان، مراد مریدان، امید مستضعفان امام خمینی پیروز گرداند...

ای كاش هزار جان می داشتم و آن را فدای مكتب و رهبری می کردم...

و شما ای پدر و مادر عزیزم! كه مرا از بدو تولد با خدا آشنا كردید. زحمت زیادی برایم كشیدید، آن طور مرا تربیت كردید كه خدا می خواست و از وجود پر بركت شما بود كه جرقه ای از ایمان در دلم زد و عشق و علاقه ام به خدا زیاد شد و با نصیحت های خدایی تان مرا از انحراف اخلاقی نجات دادید و امیدوارم كه ان شاءالله از تقصیرم در گذرید و مرا ببخشید...

همگان را به دو نكته توجه می دهم: اول آنكه در این برهه از زمان كه انقلاب اسلامی عزیز با خطرهای گوناگونی مواجه است، بزرگ ترین و مهم ترین وظیفه، انجام یک انقلاب اخلاقی است در جامعه و این مهم را اگر انجام رساندید، پیروزید و در این راه امام را سر مشق خود قرار دهید. دوم اینكه به جان امام دعا كنید و از حق تعالی بخواهید تا بر عمر پر بركتش تا ظهور حضرت مهدی ارواح العالمین له الفداء بیفزاید، انشاءالله...

زندگی نامه

به قلم حاج علي اكبر روحي
به نام خداوندي كه پروردگار شهيدان و راست پيشگان بوده و خود خونبهاي شهيدان مي باشد.
سپس درود فراوان بر پيغمبران و امامانش كه هدايت خلق را وجه همت خود ساخته و ما را به زندگي آرماني و اخلاقي اشاره كردند . درود ما بر حسين شهيد و يارانش كه اسوه اخلاق وپاكي بوده و زندگي سرخ ، ولي با عقيده و هدف عالي را انتخاب كردند و به هيچ وجه عافيت طلبي و عزلت گزيني را با تحمل ننگ وخفت پذيرا نشدند و تعريف زندگي را عقيده و جهاد اعلام كردند ( ان الحيات عقيده و جهاد ).
درود و سلام ما بر كل شهيدان اسلام و ايران مخصوصا شهيدان عرصه انقلاب و به ويژه امير سرلشگر شهيد محمد باقر روحي كه حساب روايت همرزمانش افتخار آفرين جبهه هاي غرب و جنوب ايران بود . اين امير نامدار در پنجم فروردين 1340 در روستاي كاشي كلاي بندپي شرقي بابل ديده به جهان گشود . او دوران كودكي خود را در زادگاهش در خانواده اي روحاني و مكتبي سپري كرد و به اندازه كافي از تربيت و اخلاق عملي فرهنگ اسلامي بهره داشت . آموزش خود را با تعليم روخواني قرآن مجيد آغاز نمود . تحصيلات دوره ابتدايي و راهنمايي را در همين روستا و روستاهاي اطراف گذراند . نظر به عدم بضاعت مالي خانواده و عدم توسعه فرهنگي محيط مجبور شد تحصيلات دبيرستاني را به همراه اينجانب كه در يزد خدمت مي كردم به آن ديار آمده و ادامه دهد. ديپلم رياضي را با معدل بالا اخذ كرد . با توجه به استعداد درخشاني كه داشت و با عنايت به اين كه جوان هاي يزدي و همكلاسي هايش ، دانشگاه هاي كشور هندوستان را براي تحصيل انتخاب مي كردند  به او پيشنهاد شد كه به خاطر تعطيلي دانشگاه هاي كشور با همكلاسي هايش به هندوستان عزيمت نمايد و تحصيلات عاليه خود را با كيفيت علمي بالا و با هزينه اي ارزانتر بگذراند . او بنا به دلايلي نپذيرفت و به تنها دانشكده فعال آن زمان يعني دانشكده افسري نيروي زميني وارد شد و با جديت ادامه تحصيل داد . متاسفانه در زمان دانشجويي ايشان جنگ خانمان برانداز كفر و دين آغاز شد . او براي ياري جوانان رزمنده مسلمان كه سرود خوان فوج فوج عازم جبهه ها مي شدند اقدام مي كرد . در عين عدم الزام از هر فرصتي استفاده كرده وبه جبهه ها مي رفت . چون براي او نظاره گر بودن ويراني مملكت و ريشه كني اسلام و مكتب به دست دشمنان قهار شرق و غرب قابل تحمل نبود. دو بار از ناحيه دست و پا زخمي شده بود . ولي از بيمارستان قبل از معالجه كامل راهي جبهه ها مي شد . عقيده داشت آموزش رزمندگان و بسيجيان مؤمن و مكتبي براي او از هر فريضه اي واجب تر است . وقت اقتضا نمي كند تا از همه جوانمردي و اعتقاد عملي و رزمندگي اين عزيز از دست رفته سخن بگوييم چون نمي توانيم حق مطلب را اداء نماييم .
ساير ويژگي هاي شهيد والامقام
او به حكايت پرونده نظامي متشكله در تيپ 40 سراب بدون هيچ چشم داشتي در جهت حفظ دين و قرآن و مكتب حتي از بذل جان دريغ نمي كرد و براي پيروزي انقلاب و دفاع از آن براي خود تكليفي سنگين احساس مي كرد . در سال 62 با درجه ستوان دومي از دانشكده افسري فارغ التحصيل شد . شهيد روحي از اولين فارغ التحصيلان بعد از انقلاب و در گردان 22 بهمن ( عاشقان شهادت) تحت فرماندهي شهيد نامجو فعاليت مي كرد . پير جماران حضرت امام قدس سره از نظر امنيتي و حفظ جان همه شلن ادامه اين گردان را اصلاح ندانست . از اين رو اعضاي فدايي و متعهد اين گردان در مناطق مختلف جنگي به انجام وظيفه مشغول شدند . در 8/9/63 با دختر عمويش كه بانويي متعهد و مقاوم است ازدواج كرد. در 13/6/64 به خاطر رشادت و كئششهايي كه در جبهه داشت از طرف امير سپهبد شهيد علي صياد شيرازي و سپس از سوي ميرحسين موسوي ، نخست وزير وقت ، مورد تشويق كتبي قرار گرفت . از طرف ساير مسئولين هم بابت خدمات صادقانه نظامي گري چند بار موفق به 18 ماه ارشديت شد .  در عمليات ظفر 4 ، نصر 2 ،نصر 6 دو شادوش ديگر دلاوران شركت داشت . در تاريخ 26/3/67 كه در مرخصي به سر مي برد با اين كه خانمش درد وضع حمل داشت با همه اصراري كه خانواده داشتند تحمل نكرده و حتي يك روز اضافه تر نماند تا هم فراغت خانمش و هم با تنها يادگارش (حميد روحي)ديدار داشته باشد بلافاصله به جبهه ها شتافت كه تقريبا بعد از يك ماه در تك دشمن مجروح شده ، گرفتار دژخيمان گرديد اندك زماني از اسارت او نگذشته بود كه در اثر جراحات بسيار به درجه شهادت نائل شد (22/4/67) متاسفانهبا همه شاخصيت و شناختگي كه اين فرد در ماموريت خود در لشگر 21 حمزه سيدالشهدا داشت و به آساني شهادت او قابل احراز بود . مسئولين وقت اورا مفقودالاثر اعلام كرده و با پرونده اسارت در مراحل عديده از عراق مطالبه مي نمودنددر صورتي كه او را به عنوان شهيد گمنام در بهشت زهرا دفن كرده بودند . از اين رو داغ 17 سال انتظار در دل خانواده او ماند .
سرانجام در پي اجراي سراسري نمايشگاه عكس شهداي گمنام در تير ماه 1384 شناسايي شد.با توجه به سفارشات و توصيه كتبي شهيد مبني بر تدفين ايشان در زادگاهش خانواده ، پس از طي مراحل قانوني و اخذ استفتائات و مجوز حاكم شرع ، آخرين سفارش شهيد را عملي نمود و با شكوه و جلال در زادگاهش به خاك سپرده شد .
از خصوصيات شخصيتي اين شهيد هنر دوستي ( زيبا نويسي ) و خوش محضري و آرامش و متانت او بود . زيبا نويسي را در مكتب دوست هنرمندش منوچهر اسكندري تحصيل كرد و در نقاشي نيز تبحر به صورت تجربي داشت . در گرد آوري فرهنگ عامه و ضرب المثل هاي محلي و بازي ها و سرگرمي هاي بومي سعي وافر داشت و ادامه آن را به خواهر زادگان عزيزش كه از قبل با او همكاري مي كردند واگذار كرده بود كه انشاء الله همت فرموده و با استفاده از همكاري يادگار شهيد آقاي حميد روحي اين كار فرهنگي را به سرانجام خواهند رساند.