نام پدر : عباسعلی
تاریخ تولد :1348/05/03
تاریخ شهادت : 1365/12/12
محل شهادت : پاسگاه زید

وصیت نامه

*وصيت­ نامه شهيد علي رنجبر*

 

 فرزند عباس­علي

 

برادران و خواهران عزیز! رفتن من به جبهه از روی زور به من نبود بلکه این وظیفه شرعی و اسلامی بود که درک کردم که موقع رفتن فرا رسیده که باید بروم و این بود که سنگر علم را ترک کردم و روانه جبهه حق علیه باطل شدم و به ندای هل من ناصر ینصرنی نائب امام زمان امام خمینی لبیک گفتم و راهم را انتخاب کردم وبه شما هم می گوئیم به یاری حسین زمان بشتابید و سربازان را یاری کنید .

برادران و خواهران! همان طور که لباس بر تن را می شو ییم و پاکیزه می کنیم دل و جان را هم شستشو دهیم و پاکیزه کنیم و خود را به چشمه پاکی و {} نزدیک سازیم لحظاتی را به {} و آسایش او بگذرانیم و چشمان آلوده را در چشمه صاف و زلال الهی شستشو دهیم.


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی رنجبر

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1348 ـ چندر محله ـ آمل ـ در ماه رجب به دنیا آمد .

3- نام و شغل پدر :

عباسعلی ـ آزاد

4- نام و شغل مادر:

نرگس نائیجی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

7فرزند ـ فرزند سوم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شدند..

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

از بدو تولد تا 3 سالگی آمل ـ چندر محله

از 4 تا شهادت آمل

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان انقلاب اسلامی ـ آمل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنماییسقا علیزاده ـ آمل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

کارگری می کردند (هیزم فروشی )

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از دوران راهنمایی به دلیل نبود امکانات تحصیلی و اقتصادی ترک تحصیل کردند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد.

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت. با همه ی افراد خانواده بسیار صمیمی و مهربان بودند و نسبت به آن ها احساس مسئولیت . الان هر کسی بخواهد اخلاق خوب را مثال بزند از علی می گوید و همیشه از او به خوبی یاد می شود .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو انجمن اسلامی بود .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

14/3/63 به مدت 5ماه سپاه آمل ـ لشکر 25 کربلا ـ مریوان

28/12/63 الی 3/4/64 سپاه آمل ـ لشکر 25 کربلاـ جنوب

21/11/65 سپاه آمل ـ لشکر 25 کربلا ـ شلمچه

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

12ماه

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز ـ آرپی جی زن

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

12/12/65 شلمچه ـ پاسگاه زید

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

از سال 65 تا به حال مفقود می باشد . پلاک ایشان در سال 4/12/73 تشیع شد . امامزاده ابراهیم (ع) امل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید : ایشان زمانی که می خواست به جبهه برود  به من گفت شناسنامه ام را به من بده  گفتم نمی شود تا زمانی که هیزم ها را با خودت ببری و بفروشی  ایشان گفتند:« نه می خواهم بروم کوپن بگیرم  و بدهم به یک آدم مورد اعتماد که برای تو بیاورد .» شناسنامه را که دادم رفت . من به دنبالش رفتم  تا فلکه  ایشان که من را دید گفت مادر من برو به خانه بعد گفت ببین مادر دایی قربان دارد می آید  من تا ان طرف رفتم ببینم برادرم است ایشان سوار ماشین شدند و رفتند . این آخرین دیدار من با شهید بود که رفت و شهید شد .

نسرین- خواهر شهید : بعد از مفقود شدن ایشان یک خانمی به منزل ما امد و تعریف می کرد ما برای کندن سبزی به جنگل می رفتیم و بعد می فروختیم در یکی از روزهایی که ما در جنگل بودیم شهید هم  بود  ایشان به من گفت شما از این سبزی ها چه قدر در آمد دارید که من به شما بدهم  تا دیگر با دخترتان به جنگل نیایید. این زن آمد آن روز و خیلی گریه می کرد و از خوبی های شهید می گفت .