شهید «ابراهیم رمضانزاده رستمی»
فرزند: پرویز
در تاریخ 3/8/1345، در خانوادهای متدین در «رستمکلا»ی بهشهر متولد شد و کاشانه حریر و پرویز را روشنی بخشید. پدر خانواده، در کارخانه چیتسازی بهشهر کار میکرد.
پدرش، «ابراهیم» را بهخاطر هوشی که داشت، از همان سنین خردسالی، به کلاس قرآن فرستاد و او را همیشه، با خود به مسجد میبرد.
ابراهیم هفت ساله بود که پدرش، برای کار در ذوبآهن ایران در شعبه شمال شاهرود، با خانواده به آن شهر مهاجرت کرد. برای همین دوران ابتدایی را در آنجا سپری کرد. بعد از مدتی ابراهیم با خانواده به مازندران بازگشت و در ساری سکونت گزید.
ابراهیم، در پایه دوم راهنمائی بود که انقلاب به اوجش رسید. لذا، او نیز همراه با انقلابیون، در راهپیمائیها و دیوارنویسیهای علیه رژیم شرکت کرده، حضور چشمگیری داشت.
بعد از پیروزی انقلاب و تثبیت نظام برای حفظ دستاوردهای آن به عضویت پایگاه درآمد. در این نهاد هم فعالانه حضور موثری داشت. از جمله عضویت در انجمن اسلامی، شرکت در گشت های شبانه و حراست از محل، اجرای مراسمات مذهبی مانند دعای کمیل و ندبه، جذب کمک مردمی و ارسال آن به میدانهای نبرد می توان اشاره کرد.
پس از پایان یافتن دوره راهنمائی، در دبیرستان فنی خیری مقدم در رشته برق مشغول به تحصیل شد. مدتی از تحصیلش در مقطع دبیرستان نگذشته بود که با اجازه پدر و مادرش، برای رفتن به جبهه اقدام کرد؛ اما واحد اعزام بهخاطر سن کم و جثه کوچک ابراهیم، با اعزامش موافقت نکردند. لذا، با اصرار خود و پیگیریهای پدر، موفق به اعزام به جبهه شد.
او در ابتدا، برای گذراندن دوره آموزش نظامی، به چالوس رفت؛ و سپس به عنوان پاسدار، وارد واحد اطلاعات عملیات لشکر 25 کربلا شد. در مدن حضورش در جبهه، چند باری مجروح شد اما آخرین مجروحیتش او را آسمانی کرد.
او در تاریخ 28/10/63 همراه با عدهای از همرزمان، برای گشتزنی و شناسائی به مأموریت میرود؛ اما چند روزی از مأموریت آنان نگذشته بود که متوجه کمین دشمن میشوند. در نتیجه، خودروی آنان بر اثر اصابت رگبار دشمن آتش میگیرد.
در این حادثه، ابراهیم مجروح میشود. لذا، او را به بیمارستانی در دهلران که نزدیک به محل مأموریتشان بود، میبرند. اما بهخاطر شدت جراحت، او را به باختران، و از آنجا به بیمارستان «فیروزگر» تهران منتقل میکنند؛ که متأسفانه پس از چند روز، در تاریخ 11/11/63 که سالروز ورود امام عزیز به میهن بود، به دیدار معبود شتافت.