نام پدر : حبیب الله
تاریخ تولد :1330/10/12
تاریخ شهادت : 1360/09/21
محل شهادت : پادگان المهدی چالوس

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید مصطفی رمضان نیا*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم که مطیع امر رهبر باشید و از روحانیون متعهد پیروی کنید. در دفاع از میهن از هیچ چیز دریغ نکنید. نماز را اول وقت بجا آورید ودر انجام فرائض دینی بکوشید. با قرآن مانوس باشید. به بزرگترها به خصوص به والدین خود احترام بگذارید. از خواهرانم می خواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبنده تر از خون شهیدان است.


زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد مصطفي رمضان­نيا*

 

 

نام پدر: حبيب­الله

اولین ماه از زمستان سال 1330 به دوازدهمين طلوع خود رسيده بود كه صداي گريه­اش در كاشانه «حبيب­الله و حميده» طنين­انداز شد. «مصطفي»، دوّمين نوگل خانواده بود و چشم و چراغ پدر و مادري متديّن، كه با رزق حلال، گذران عمر مي­كردند.

مصطفی به دليل محروميت از نعمت وجودي پدر در كودكي، تا پايه ششم ابتدائي در زادگاهش ادامه تحصيل داد.

در توصيف خصوصيات اخلاقي مصطفی، مي­توان گفت كه به جهت تواضع و برخورداري از اخلاق حسنه اسلامي، محبوبيت خاصّي نزد دوستان داشت. در رفتار با والدین نيز، نهايت ادب، متانت و احترام را به‌جا مي­آورد.

با گفته‌های «علی قمی»، گذری به تقیدات دینی دوستش می‌زنیم: «هر هفته در خانه يكي از دوستان، دعاي توسل و كميل برگزار مي­كرد. اغلب اوقات در محافل ديني حاضر مي­شد و به سخنراني‌ها گوش مي­داد. نماز جمعه را نيز، در مسجدجامع چالوس ادا مي­كرد.»

سخنان خواهران مصطفی نیز در این‌خصوص، شنیدنی است: «به ما می‌گفت که نماز اول وقت بخوانید و خمس و زکات خود را بدهید. علاوه بر آن، در حفظ حجاب هم، سفارش زیادی به ما داشت.»

زمزمه­هاي انقلاب كه در جاي جاي كشور پيچيد، اين مبارز آگاه نيز، با حضور در تظاهرات ضدطاغوت، هم­نوا با مردم كوچه و خيابان، فرياد دادخواهي سر داد. سپس با تشكيل بسيج، به اين نهاد مردمي پيوست و فعاليت­هايش را در اين راستا تحقّق بخشيد. علاوه بر آن، در سركوب تحركات گروهك­هاي ضدّ انقلاب در سطح شهر فعّال بود.  

آقای قمی در این‌باره نقل می‌کند: «بعد از انقلاب بود که یک روز حوالی عصر، من و او به اتفاق مردم، جلوی بانک سپه چالوس، با مخالفین درگیر شدیم. بعد کلیه کتاب‌ها و جزوه‌های آنان را پاره، آن‌ها را متواری کردیم.»

17 شهریور سال 57، خیابان ژاله تهران غرق خون پاک شهدایی شد که چندی بعد دریایی شدند بر سر رژیم منحوس پهلوی. در این میان مصطفی، برادر عزیزش، علی را در واقعه 17 شهریور از دست داد.

علی، اولین شهید خانواده شد.

پس از پیروزی انقلاب، مصطفي در سال 1360 جامه پاسداري به تن کرد و راهی جبهه مريوان شد و به عنوان راننده، در واحد پشتيباني، مشغول به خدمت شد.

او معتقد بود: «باید با دشمنی که با نظام مقدس جمهوری اسلامی خصومت دارد، سر جنگ داشت، تا جرات جسارت به دین اسلام و میهن را نداشته باشد.»

ناگفته نماند که او در پشت جبهه نیز، از فعالان جهت تبلیغ و تهیه کمک‌های مردمی، برای ارسال به جبهه بود.

و سرانجام، مصطفی در سال 1360 به دليل انفجار خمپاره 60 در تیپ سوم امامت(پادگان المهدی) چالوس، شربت شيرين شهادت نوشيد؛ و اینک، گلزار شهداي «يوسف­رضا»ی اين شهر، تنها ميعادگاه همسرش «هاجر جلالي» و يادگارانش «سميه، مرتضي و مجتبي» است.