*توصیه نامه شهید ابن یامین رمضان نژاد*
توصیه من به شما این است که مطیع امر رهبر باشید و در دفاع از میهن خود بکوشید. نماز اول وقت ونماز جمعه را فراموش نکنید. در انجام فرائض دینی کوشا باشید. به خواهرانم توصیه می کنم که حجاب اسلامی داشته باشند و در حفظ آن کوشا باشند.
شهيد «اِبنيامين رمضاننژاد»
نام پدر: رجبعلي
تابستان 1349، به پانزدهمين طلوع مرداد رسيده بود كه صداي گريهاش در كاشانه «رجبعلي و زليخا» طنينانداز شد. زوج سختکوشي كه با پيشه كشاورزي، روزگار ميگذراندند.
تحصيلات ابتدائي «اِبنيامين» در دبستان «سعدي» زادگاهش فريدونكنار سپري شد. سپس، به مقطع راهنمائی در مدرسه «مهديه اسلامي» اين شهر راه یافت؛ اما دانشآموز پايه دوم راهنمائي بود كه به عزم رفتن به جبهه، از ادامه درسخواندن دست كشيد.
اِبنيامين كه در نه سالگي از نعمت پدر محروم شده بود، تحت تربيت ديني مادر رشد يافت. از اينرو، نسبت به مادر رئوف بود و در امور خانه، كمكحالش.
او بعد از عضويت در سپاه بابلسر، در لشكر 34 پدافند دريايي مشغول خدمت شد.
به گفته مسئولين جهاد، «قرار بود كه در شلمچه، خاكريز بزنند. با اینکه رانندههاي لودر زيادي براي اين كار رفته بودند و به شهادت رسيدند، اما ابنيامين، اين كار را پذيرفت و گفت: من اين سنگر را درست ميكنم، به شرطي كه ده عدد آمپليفاير و ده عدد بوق بلندگو به من بدهيد. او صداي بولدوزر را در حين كار، ضبط كرد. فاصلهاش با دشمن، خيلي نزديك بود. از آنجايي كه آنها با خمپاره 60 ميزدند، ابنيامين ده بوق را در ده نقطه مقابل دشمن گذاشت؛ يعني آنها فكر ميكردند كه همزمان یازده دستگاه بولدوزر در حال كار كردن است. براي همين، آتش آنها در يازده نقطه انجام ميشد. به اين ترتيب، ابنیامین فرصت به دست آورد تا كارش را به اتمام برساند. البته در لحظات پاياني، از ناحيه زانو مجروح شد.»
سرانجام، ابنیامین عزیز در 28 فروردين 1367، با سِمَت فرماندهي گروهان از گردان امام سجاد(ع) در فاو، جامه سرخ شهادت را به تن كرد؛ و سپس، با تشييع اهالي شهيدپرور فريدونكنار، در تكيه «معصومزاده» اين شهر به خاك آرميد.