نام پدر : سید علی
تاریخ تولد :1343/02/08
تاریخ شهادت : 1363/12/26
محل شهادت : شرق دجله

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید سید جعفر رکابی*

 

 

گریه کردن بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است. (امام خمینی)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

قال الله الحکیم فی القرآن الکریم: « و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون» فرحین بما ایتهم الله من فضله و یستبشرون بالذین یعلموایهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون (آل عمران 16)

نپندارید آنان که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زندگانند در نزد خدای خویش روزی خوارند و شادند به آنچه که خدا از فضل خود به ایشان ارزانی داشته است و به آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعد در پی آنان به آخرت خواهند شتافت مژده می دهند که هیچ بیم و ترسی نداشته اند و اندوهگین می باشند.

با نام خدا و با یاد اولیاء و انبیایش و با سلام بر رهبر کبیر انقلاب ناجی امت اسلامی و با سلام بر حافظان انقلابش رزمندگان دلیر اسلام و سلام بر ارواح طیبه شهدا و شهیدان زنده (معلولین انقلاب) اینک که قلم در دستم روی کاغذ می لغزد به یاد دارم بارها قلم را به دست گرفتم و بر روی کاغذ لغزاندم و وصیت نامه ام را نوشتم باین امید که دیگر زنده باز نگردم ولی چه کنم سعادتش نصیبم نگشت هم اکنون امیدوارم که خداوند اینبار توفیق شهادت در راهش را نصیبم گرداند. انشاءالله

البته می دانم که رسیدن به درجه و مقام لقاءالله و زیارت خداوند مختص افراد صالح و متقی است و عاصیان راه در آن جایگاه و مقام، راهی نیست لکن در اینجا توبه و ندامت خود را با کمال سرافکندگی و خجلت به پیشگاه حضرت باریتعالی و رحمت نامتناهی او می برم و امیدوارم که به حق محمد و آل محمد خداوند بر حقیر تنضیل و منزهم نماید و از گناهان وتقصیراتم در گذرد و ما را به شفاعت حسین (ع) و وساطت مولا اباصالح المهدی (عج) نائل فرماید. ای خدا ما را ببخش بخاطر شاکر نبودن مان و ما را ببخش بخاطر قدردانی نکردن از نعمت هایت و ببخش ما را بخاطر بی اعتنایئی با حکام و دستوراتت و ما را ببخش بخاطر فراموش کردن خودمان که چه بودیم و چه شدیم و چه خواهیم شد.

تذکراتی چند خدمت تمامی عزیزان و سروران و بستگان و آشنایان و دوستان دارم که شاید خود عامل آن نبودم و از این موضوع بسیار متأسفم ولکن می دانم این موارد انجامش خیلی خوب و موجب نجات از آتش جهنم خواهد شد. مولا علی (ع) می فرماید: « طوبی لمن اخلص لله عمله و خبثه و بغضه و اخذه و شرکه و کلامه حمته» خوشا به حال کسانی که در تمام احوال اخلاص برای خدا را فراموش نکنند و تمام کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهند که این کار باعث رها شدن از بند شیطان و نجات پیدا کردن از آتش جهنم می باشد بدانید که اخلاص محک شناخت متقی و مومن از غیرمومن و غیر متقی است لذا اخلاص را اموراً پیشه خود قرار دهید و اعمالتان را هر چند که قلیل باشد برای خدا خالص گردانید آنرا همیشه خالص نگهدارید چرا که انجام عمل آسانتر از نگهداشتن آن است آگاه باشید جائی که اخلاص نباشد اختلاف است و جائی که اختلاف باشد خودپرستی و هوی و هوس در همانجا شیطان دام الفساد وجود دارد نکته دیگر این است که انسان باید راحتی را یا در دنیا دنبال کند یا در آخرت اگر در آخرت جویا شود نباید در دنیا دنبال آن بگردد اگر در دنیا جویا شود در آخرت به آن نمی رسد حلاوه الدنیا مراره الاخره و مراره الدنیا حلاوته الاخره

در جمیع حالات به فکر و ذکر خداوند باشید ذکر خداوند به هر شکلی همیشه بر لبتان و یادش در قلبتان باشد در مشکلات و مصیبت ها از خاندان محمد و آلش استعانت و استمداد بطلبید و خود را با امام مهدی (عج) نزدیک کنید.

ذکر صلوات بر محمد و آل محمد را خیلی زیاد بگوئید که بیمه کننده سلامت روح است در پاک کردن نفس خود جدیت به خرج دهید که وقت تنگ است و بانک چاوشی هر لحظه بگوش می رسد همیشه با وضو باشید نماز را به وقت بخوانید هیچگاه دروغ نگوئید ولو به شوخی همیشه صادق باشید چرا که صدق مقدمات هدایت و تضمین کننده نجات و سعادت است با خدا و خلقش همیشه با صداقت رفتار کنید همیشه متواضع باشید با مخلوقین خدا تندی نکنید زودتر به همه سلام کنید و خود را از همه کوچکتر بدانید و از تکبر و غرور خودداری ورزید که ابطال گر اعمالتان خواهد شد و آن از اعمال شیطان است که بواسطه آن از بارگاه خدا رانده شده یکی از بهترین عبادات و اعمال برای خدا جهاد در راهش می باشد شما و تمامی کسانی که مایل به داشتن آخرتی جاوید هستند باید در جبهه های نبرد شرکت کنید و خود را برای تحمل رنجها و مصیبتها و ناکامیها آماده سازید و دل قوی دارید که خداوند پشتیبان و نگهبان شماست و تنها اوست که شما را پیروز خواهد کرد.

سخنی با پدر و مادر عزیز و مهربانم:

امیدوارم که سلام ناقابل فرزندتان را بپذیرید و از اینکه سالهاست که باعث رنج و زحمت شما شده است او را می بخشید و اینجا اعتراف می کنم که من نتوانستم حقوق شما را ادا نمایم و امیدوارم که مرا حلال نمائید ولی به شما اطمینان می دهم که تحمل این امور خود یکی از بزرگترین عبادات است و انشاءا... تلاش نماید که هر چه در توان دارید در راه این انقلاب و امام و اسلام هدیه نمایید که معلوم نیست این توفیق برای همیشه در نزد امت ما باشد با جان و مال و دادن فرزند و خود را در این اجر عظیم الهی شرکت بدهید و این توصیه را به همه بنمائید.

پدر عزیزم از اینکه تربیت تو مرا به راه اسلام و قرآن کشاند و عاقبت مرا به عاقبتی خیر گرداند از شما بسیار متشکرم و امیدوارم که خداوند شما را در ثواب شهیدان راهش شریک و به بهشت اعلیش و اصل بگرداند و تو ای مادرم که زحمات بسیار زیادی برای من از بدو تولد تا بحال متحمل شده ای که من این را در هیچ شرایطی فراموش نمی کنم و تو مشوق خوبی برای راه یافتن به مسجد و اسلام و قرآن برای من بودی خداوند این زحمات را فراموش نمی کند و حتما تو را در ثواب جهادگران راهش شریک می داند اکنون من هم به سهم خود از شما خیلی متشکرم و از شما می خواهم برای آمرزش و مغفرت همۀ مومنین من الجمله حقیر و همچنین سلامت امام و پیروزی رزمندگان دعا کنید که خیلی پرفایده است.

سخنی با همسر عزیزم:

امیدوارم از اینکه نتوانستم در این مدت همسر خوبی برای تو باشم مرا ببخشید اگر سخنی و یا سختی که از من دیده و یا شنیده اید که باعث رنجش شما شده است مرا ببخشید.

 

سید جعفر رکابی

 


زندگی نامه

شهید «سیدجعفر رکابی»

نام پدر: سیدعلی

سال 1343، قدم به کاشانه «سیدعلی و فاطمه» نهاد.

دوران ابتدائی‌اش در دبستان زادگاهش «دولت‌آباد»، سپری شد. بعد از گذر از مقطع راهنمائی، به دبیرستان «شهیدرجایی» فعلی ساری راه یافت. اگرچه در کنار تحصیل، کمک‌کار خانواده در امور کشاورزی نیز بود

از جمله فعالیت‌های انقلابی او را می‌توان به حضور در راهپیمائی‌ها و پخش اعلامیه‌های امام خمینی اشاره کرد.

سیدجعفر بعد از پیروزی انقلاب، عضو بسیج و گروه مقاومت شد و با فعالیت‌های خود، مردم را از عقاید و کارهای منافقان آگاه می‌ساخت.

به گفته خواهرش «خدیجه»، جعفر با شهادت پسرعموی خود «سید رضا» بود که در سپاه پاسداران نام‌نویسی کرد و در سال 1361 به عضویت این نهاد درآمد.

جعفر مدتی محافظ استاندار بود. بعد از آن، رهسپار میدان‌های نبرد با دشمن شد. عملیات والفجر و بدر، از جمله آوردگاه این شهید سرافراز بود. او مدتی فرماندهی رسته گردان الحدید را به عهده داشت.

یک‌بار از ناحیه چشم، در آبادان مجروح شد.

و اما عشق بی پایان جعفر به مهر مادرانه فاطمه، که این‌گونه آن را در وصیت‌نامه‌اش به یادگارگذاشته است: «تو ای مادرم که زحمات زیادی را از بدو تولدم تا به حال متحمل شدی! تو معشوق خوبی برای راه یافتن به مسجد، اسلام و قرآن برایم بودی. خداوند، این زحمات تو را فراموش نمی‌کند و حتّی تو را در ثواب جهادگران راهش شریک می‌گرداند.»

سیدجعفر، سرانجام در 26/12/1363 در جزیره مجنون به خیل هم‌سنگران شهیدش پیوست و بر دستان اهالی شهر تا گلزار شهدای «ملامجدالدین» ساری بدرقه شد. گوشه‌ای از شهر که تنها میعادگاه «ربابه» با همسر شهیدش است.