نام پدر : محمد علی
تاریخ تولد :1348/01/01
تاریخ شهادت : 1367/04/04
محل شهادت : جزیره مجنون

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید علی رفیعی*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم هرگز پدر و مادرتان را نرنجانید و به آن ها احترام بگذارید؛چراکه هرچه به پدر و مادرتان نیکی کنید هرگز نمی توانید زحمات آن ها را جبران کنید.اوقات خود را به بطالت نگذرانید و با کسب روزی حلال اسباب آمرزش گناهان تان را فراهم کنید.پشتیبان ولایت فقیه باشید تا دچار گمراهی نشوید.امانت دار خوبی باشید که از نشانه های بارز مومنان به حساب می آید و باعث می شود مردم به شما اعتماد کنند.                                                                                      


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی رفیعی، ذولفعلی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/1/1348، روستای سیاوش کلا، بخش دودانگه، شهرستان ساری

3- نام و شغل پدر :

محمدعلی، کشاورز

4- نام و شغل مادر:

سیده خاتون ایلالی، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

نه فرزند، فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در کانون خانواده ای مذهبی و مقید به مسائل اعتقادی رشد و نمو یافت. ایشان خود نیز به مسائل مذهبی علاقه مند بود.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه ابتدایی در روستای سیاوش کلا شهرستان ساری

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه راهنمایی شهید سیدعماد مهدوی در روستای سعید آباد شهرستان ساری

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، در کار کشاورزی و دامداری به خانواده کمک می کرد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

سال دوم راهنمایی به خاطر این که سال سوم راهنمایی دو سال پشت هم مردود شد دیگر رغبتی برای ادامه تحصیل نداشت و به کار آرایشگری روی آورد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

از تاریخ18/2/67 تا 4/4/67 در منطقه جزیره مجنون در گردان مالک اشتر به عنوان رزمنده در حال خدمت بود که به شهادت رسید.

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):  ـــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتارش با پدر و مادرش بسیار خوب و صمیمی بود. فوق العاده به آن ها احترام می گذاشت و دوری از آنان برایش سخت و دشوار بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

بعد از ترک تحصیل آرایشگری می کرد.

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

شهادت دوستانش از جمله سیدرضا ایلالی در تغییر و تحول او موثر بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

قبل از انقلاب سن و سالی برای فعالیت نداشت.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ـــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

مورخ 4/4/67 در منطقه جزیره مجنون به شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

مفقودالجسد می باشد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید می گوید: موقعی که علی می خواست به منطقه اعزام شود من کاسه را پر از آب کردم، می خواستم بدرقه اش کنم او گفت: مادر چرا پشت سر من آب می ریزی؟ فکر می کنی دوباره بر می گردم! یقین داشته باش که شهید می شوم. او اصلاً علاقه ای به دنیا و زرق و برق دنیوی نداشت. چنانکه برای آن ها در ساری خانه گرفتیم کلی اسباب و اثاثیه خریدم به او گفتم: در ساری بمان و به کارهایت برس. او گفت: من به این چیزها فکر نمی کنم توی این فکر هستم کی به سربازی می روم و به شهادت می رسم.

برادر شهید- حامد- می گوید: علی علاقه زیادی به درس خواندن داشت و دائماً به من سفارش می کرد که درسم را بخوانم. روزی من و ایشان در محل بودیم به من گفت: دیگر علاقه ای به درس ندارم من به او گفتم: شما ما را به درس خواندن سفارش می کردی حالا می گویی به درس علاقه ندارم. با اصرار زیاد به من گفت: من باید زودتر به خدمت بروم. الان کشور به ما نیاز دارد من هم باید وظیفه خودم را انجام دهم.

 


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد