نام پدر : سید اسماعیل
تاریخ تولد :1346/08/04
تاریخ شهادت : 1365/04/13
محل شهادت : مهران

وصیت نامه

1.    از تمام دوستان و فامیلان می خواهم که اگر خطایی از این بنده ی حقیر سر زده، به بزرگی خودشان ببخشند.

2.    یک سفارش به مسلمانان دارم و آن این است (( هر قطره ای از خونم که به زمین می ریزد به شما می گوید اطاعت از امام کنید، اطاعت از امام کنید، اطاعت از امام کنید ))، که اطاعت از امام همان اطاعت از امام حسین (ع) است در صحرای کربلا.


3.     سفارشی به خانوادۀ عزیزم می کنم در شهادت من چنان گریه نکنید که دشمنان اسلام شاد بشوند اگر می خواهید گریه بکنید، برای آن شهید کربلا گریه کنید که هیچ کسی را نداشت که او را یاری کند.

4.    من خیلی دوست داشتم به درس خودم ادامه بدهم تا یک مجتهد برای جامعه اسلامی خودم بشوم و خدمت بیشتری برای جامعه ی خودم بکنم ولی این مصلحت خداوند بود که من شهید بشوم.

5.    انشاء الله خداوند به همه ی خانواده های شهدا صبر عظیمی عنایت بفرماید.

6.    شیعیان علی (ع) باید مقام شهید را... درک کنند.

7.    در روایت است که : (( هر شهید هفتاد نفر از نزدیکان و همسایگان خودش را شفاعت می کند )). مسلمین دنیا باید مقام این شهدا را بدانند و نگذارند که خونشان به هدر برود.

وصیت نامه

1.    اولین وصیت من به خانواده و خویشاوندان وبالاخره رفقایم چنین می باشد، که اگر ما در جبهه با دشمن کافر می جنگیم شما کاری بس مهمتر در پشت جبهه دارید و اگر می خواهید در مقابله با دشمن ستون پنجم که در هر لباس ظاهر می شود پیروز شویم دنباله رو امام و روحانیت آگاه و همیشه در صحنه باشید و گول فرنگ رفته ها و ملی گرایان را نخورید، زیرا همان طور که امام فرموده ست ما همیشه از این طبقه خیلی سیلی خورده ایم.

2.    اگر انشاء الله شهید شدم و به آرزوی دیرینه ام رسیدم، مرا در کنار شهدای به خون خفته  مان تشییع نمایید.

3.    از برادران و خواهران و فامیل تقاضا درام که برای من گریه نکنید، اگر می خواهید گریه کنید، یک کمی هم برای غریبی امام حسین(ع) گریه کنید. ما باید پیام آوران این خونها باشیم زیرا شهادت را شهید آگاهانه انتخاب می کند. پس ای مسلمان فکر کن و بیندیش و بگوی (( أفلا یتفکرون )) به خدا قسم تنها راه رسیدن به کمال واقعی و یا بهتر بگویم به لقاء الله و ساده ترین وسهل ترین و نزدیک ترین راهها و واضح ترین آنها همین است.

4.    عاملان جنایت که می خواهند به طور ناجوانمردانه مغزهای اجتماع ما را هدف قرار دهند، یک مشت وطن فروشان از خدا بی خبر، عمال امپریالیسم جهانی با قیافه های مختلف و رنگارنگ هستند که با این گونه اعمالِ ضد انسانی، فکر می کنند می توانند روند انقلاب ما را متوقف  سازند و در پیکر تناور انقلاب اسلامی شکافی پددید آورند، و در نتیجه یک نوع تزلزل و تشویش در روح انقلاب ملت ایران ایجاد کنند.

5.    عزیزان من سعی کنید که در دوستیهایتان صادق باشید و واقعاً دوست باشید و سعی کنید که همه را دوست بدارید که همه مخلوق خدایند و به امر خدا خدمتگزار تو هستند و تو نیز خدمتگزار آنها. باید همه مانند اعضاء یک خانواده باشید و همانگونه نسبت به هم صمیمیت ابراز دارید که موجب خوشحالی خدا می باشد.

6.    از خدا بخواهید تا شهادت در مسیر خودش را نصیب و روزی فرماید.

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سید محمدرضا رضوی گنجی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

4/8/1346 ـ روستای پایین گنج افروز ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

سید  اسماعیل ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

حلیمه خاتون نادعلی زاده ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8 فرزند ، شهید فرزند اول بودند.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و مومن به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید درس حوزوی خواندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان گنج دانش ـ روستای پایین گنج افروز ـ بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی  شهید اسماعیل نژاد ـ روستای پایین گنج افروز ـ بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید بعد از اتمام دوره ی راهنمایی به مدرسه علمیه امام قائم (عج ) تهران زیر نظر آیت الله سید جواد علم الهدی رفتند.

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی ها و حرکت های انقلابی حضور داشتند..

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

7/1/65 ـ بابل ـ سپاه ـ مهران

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

4ماه

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

7/4/65 ـ مهران ـ کربلای 1 ـ تیر مستقیم

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

14/4/65 ـ گلزار شهدای پایین گنج افروز ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید : آخرین شبی که در منزل بود به حمام رفت وقتی آمد برایش چای آماده کردیم با این که ساعت از نیمه شب گذشته بود به ما گفت شما نمی خوابید . من گفتن نه من می خواهم قرآن بخوانم بعد به اتاق دیگری رفت و رو به قبله شروع به خواندن قرآن کرد و از قرآن خواندن خود نواری ضبط کرد بعد هم برای امام و رزمندگان دعا کرد من از پشت در اتاق گوش می دادم دیدم که گریه می کند پس از پر کردن نوار در جیب لباسش گذاشت و روز بعد به عکاسی رفت و برای خود عکس گرفت . شماره عکس را به من داد و گفت وقتی به جبهه رفتم شما بروید عکس را بیاورید یکی از عکس ها رنگی است البته با لباس روحانی و بعد به جبهه رفت و به شهادت رسید .

خواهر شهید: خاطره ای که از برادرم دارم این است که من 5 یا 6 ساله بودم که زمین خوردم و پایم شکست برادرم برای این که احساس ناراحتی نکنم مرا بغل کرد دور محل می چرخاند همان زمان شهید در مدرسه ابتدایی بود . تو مدرسه به دانش آموزان تغذیه میوه می دادند . شهید آنها را برای من می آورد و علاقه ی زیادی به من داشت .

پدر شهید: بعد از شهادت پسرم به جبهه رفتم ناگهان چشمم به سنگر پسرم افتاد دیدم که نام پسرم بر روی سنگر نوشته شده است بی اختیار مقداری از خاک سنگر را گرفتم و بر سر و صورتم مالیدم در همان زمان فرمانده ایشان آقای تقوی به من گفتند این جا محل نماز شب پسرت است و ایشان خاطر نشان کردند که شهید سعادت زیارت سوریه را پیدا کرده است ( شهید قبل از رفتن به جبهه یک سال  مسابقه فرهنگی شرکت کرده و در آن مسابقه برنده زیارتی سفر سوریه شد ) و سفارش کرد این سفر را پدرم به جای من برود و من به زیارت امام حسین خواهم رفت و من اسلحه ی به زمین افتاده پسرم را بر دست گرفته و راه او را ادامه دادم .

خواهر شهید : شهید بسیار مهربان ، با گذشت و فداکار بود . اخلاق بسیار خوبی داشت و در خانواده بسیار محبوبیت داشت علاقه زیادی به خواندن قرآن و شرکت در مراسمات مذهبی داشت و به ما هم تاکید و سفارش می کرد . 


زندگی نامه

 
 
 
 
روحاني شهيد: سيد محمد رضا رضوي گنجي
روستاي كوچك ولي زيبا و با صفاي «گنج افروز» در حاشية شهر بابل، در سال 1346 زيباترين گنج خداوندي را در آغوش گرم خانواده‌اي مذهبي جشن مي‌گرفت. گنجي نهان كه در پس گذر حادثه و كشاكش زمانه، نقاب بركشيد و به نام زيباي شهيد جاودانه شد. كودكي از سلالة پاك سادات رضوي كه چندي بعد، در دانشگاه سرخ حسيني فارغ التحصيل گشت.
«محمد رضا» دوران سرخوش كودكي را تحت تربيت صحيح والدين در زادگاه خويش به سر برد و راهي دبستان شد. آخرين سال ابتدايي را پشت سر مي گذاشت كه جنگ خون و شمشير را به چشم ديد و خود پس از پيروزي، نگهبان حريم خون شاهدان گشت. شهيد رضوي پس از آنكه سال اول تحصيل در مقطع راهنمايي را طي نمود. حوزة علميه، اين مكتب انسان‌سازي و معرفت را برگزيد و از اوان نوجواني در حلقة‌ عارفانة حوزويان پا نهاد.
حضور در محيط معنوي و باصفاي مدرسة علمية امام القائم (عجل الله تعالي فرجه) تهران تاثيري شگرف در طينت پاك نوجوان مازني گذارد. دوستان ديرين سيد، هنوز پس از سال‌ها گذراندن روزهاي حجره، راز و نيازهاي عاشقانة وي را در سحرگاهان مدرسه، از ياد نخواهند برد.
ولي با اشتياق زايد الوصفي به درس و بحث حوزوي مي‌پرداخت و در اين راه تلاش زيادي به خرج مي‌داد و از خوان كرامت قال الباقر و قال الصادق (عليهما السلام) متنعم مي‌گشت و با دوبال علم و تهذيب، آسمان معرفت را مي‌شكافت و به لحظه‌هاي تقرب، نزديك مي‌گشت.
«شهيد رضوي» دوبار توفيق حضور در جبهه‌هاي آتش و خون را پيدا مي‌كرد و لحظه‌هاي ناب آنجا را درك مي‌نمود. سه ماه حضور در ميادين ايثار او را آمادة لقا يار كرد و او كه در دومين اعزام حال و هواي شهادت داشت؛ پس از وداعي اكبروار راهي مهران گشت. عمليات «كربلاي يك» در شكوه حماسة « سيد محمد رضا» و ديگر دلاوران ايران زمين به پيروزي انجام گرفت و مشتي محكم بر دهان ياوه گويان بعثي كوبيد. در همين عمليات تركش خصمانه، پهلوي سيد را دريد و روضة مادر را صد باره تكرار كرد.
سيزدهم تيرماه سال 56 سالروز عروج اين دلباختة حريم يار است كه آزادي و امنيت امروز ما مرهون خون پاك اوست.
پيكر غرقه به خون شهيد رضوي، پنج روز پس از شهادت به روستاي زادگاه «گنج افروز» و به خاك آن ديار سپرده شد. 
او مست و خراب جايي دگر است هر قطرة خون او گلابي دگر است
بنگر كه شهيد خفته در دامن خاك در مشرق عشق آفتابي دگر است
«يادش گرامي و راهش پر رهرو باد»
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
استان: مازندران            شهرستان: بابل            تولد: 1346             شهادت: 13/4/65- مهران
 

وصیت نامه

 
                                 زندگینامه
 
 
روحاني شهيد: سيد محمد رضا رضوي گنجي
روستاي كوچك ولي زيبا و با صفاي «گنج افروز» در حاشية شهر بابل، در سال 1346 زيباترين گنج خداوندي را در آغوش گرم خانواده‌اي مذهبي جشن مي‌گرفت. گنجي نهان كه در پس گذر حادثه و كشاكش زمانه، نقاب بركشيد و به نام زيباي شهيد جاودانه شد. كودكي از سلالة پاك سادات رضوي كه چندي بعد، در دانشگاه سرخ حسيني فارغ التحصيل گشت.
«محمد رضا» دوران سرخوش كودكي را تحت تربيت صحيح والدين در زادگاه خويش به سر برد و راهي دبستان شد. آخرين سال ابتدايي را پشت سر مي گذاشت كه جنگ خون و شمشير را به چشم ديد و خود پس از پيروزي، نگهبان حريم خون شاهدان گشت. شهيد رضوي پس از آنكه سال اول تحصيل در مقطع راهنمايي را طي نمود. حوزة علميه، اين مكتب انسان‌سازي و معرفت را برگزيد و از اوان نوجواني در حلقة‌ عارفانة حوزويان پا نهاد.
حضور در محيط معنوي و باصفاي مدرسة علمية امام القائم (عجل الله تعالي فرجه) تهران تاثيري شگرف در طينت پاك نوجوان مازني گذارد. دوستان ديرين سيد، هنوز پس از سال‌ها گذراندن روزهاي حجره، راز و نيازهاي عاشقانة وي را در سحرگاهان مدرسه، از ياد نخواهند برد.
ولي با اشتياق زايد الوصفي به درس و بحث حوزوي مي‌پرداخت و در اين راه تلاش زيادي به خرج مي‌داد و از خوان كرامت قال الباقر و قال الصادق (عليهما السلام) متنعم مي‌گشت و با دوبال علم و تهذيب، آسمان معرفت را مي‌شكافت و به لحظه‌هاي تقرب، نزديك مي‌گشت.
«شهيد رضوي» دوبار توفيق حضور در جبهه‌هاي آتش و خون را پيدا مي‌كرد و لحظه‌هاي ناب آنجا را درك مي‌نمود. سه ماه حضور در ميادين ايثار او را آمادة لقا يار كرد و او كه در دومين اعزام حال و هواي شهادت داشت؛ پس از وداعي اكبروار راهي مهران گشت. عمليات «كربلاي يك» در شكوه حماسة « سيد محمد رضا» و ديگر دلاوران ايران زمين به پيروزي انجام گرفت و مشتي محكم بر دهان ياوه گويان بعثي كوبيد. در همين عمليات تركش خصمانه، پهلوي سيد را دريد و روضة مادر را صد باره تكرار كرد.
سيزدهم تيرماه سال 56 سالروز عروج اين دلباختة حريم يار است كه آزادي و امنيت امروز ما مرهون خون پاك اوست.
پيكر غرقه به خون شهيد رضوي، پنج روز پس از شهادت به روستاي زادگاه «گنج افروز» و به خاك آن ديار سپرده شد. 
او مست و خراب جايي دگر است هر قطرة خون او گلابي دگر است
بنگر كه شهيد خفته در دامن خاك در مشرق عشق آفتابي دگر است
«يادش گرامي و راهش پر رهرو باد»
 
 
استان: مازندران            شهرستان: بابل            تولد: 1346             شهادت: 13/4/65- مهران