نام پدر : محمد علی
تاریخ تولد :1340/03/05
تاریخ شهادت : 1365/03/04
محل شهادت : اشنویه

وصیت نامه

 

                                                       ***بسم الله الرحمن الرحیم***

وَ لا تَحسَبَنَّ اَّلذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ الله اَمواتاً بَل اَحیاَ عِندَ رَبِّهِم یَرزُقون                        

کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه آنها زنده اند و در نزد خدای خویش روزی می خورند.

با درو بر یگانه منجی عالم بشریت امام زمان ارواحنا له الفدا و نائب بر حقش امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران و سلام بر تمامی شهدای به خون خفته تاریخ و شهدای ایران که عاشقانه جان شیرین خود را نثار انقلاب و اسلام کرده اند پدر و مادر گرامی، شما برای من زحمات فراوانی کشیده اید و مرا بزرگ کرده اید و من هیچ سودی برای شما نداشتم و از شما می خواهم که مرا عفو کنید و به بزرگی خودتان مرا ببخشید و همچنین از برادران و خواهران خود       می خواهم که همیشه در خط رهبر باشید و هرگز از مسیر او جدا نشوید و بر علیه هر زور و ستم قیام کنید تا ریشه آنها از سرزمین ملل اسلامی بر چیده شود.

در ضمن از تک تک دوستان و فامیلان عاجزانه می خواهم که هر چه نیرو در بدن دارند بر علیه دشمنان اسلام بکار ببرند و از آنها می خواهم که هیچ وقت از خط رهبرمان جدا نشوند و با منافقان و کافران اجنبی پرست تا آنجا که نیرو دارند مبارزه کنند. دوستان من چگونه می توانستم آرام بگیرم و در کنج خانه بنشینم و ببینم که مزدوران بیگانه به کشور اسلامی مان حمله ور می شوند و میهن اسلامی مان را میدان تاخت وتاز خود قرار می دهند. آری برای یک فرد مسلمان ننگ است که تن به ذلت بدهد و زیر بار زور برود هیهات منا الذله همچنان که اما حسین(ع) زیر بار ذلت نرفت و دست رد بر سینه یزید زد و با او به مبارزه پرداخت ما هم همانند او باید سلاح بر دست گیریم و سینه دشمنان اسلام را نظاره کنیم و آنها را به هلاکت برسانم دیگر انسان چقدر تحمل این همه نامردی را دارد. برادران مگر این ملت آزادیخواه و حق پرست چه کرده است که این چنین ناجوان مردانه علیه اش بسیج کشته اند. آخر مگر در این دنیا استقلال و آزادیخواه را به محاصره در می آورند. کفنم را بیاورید تا بپوشم که خون من از خون امام حسین(ع) و علی اکبر به خون خفته امام حسین (ع) رنگین تر نیست. به جهان خواران شرق و غرب بگوئید اگر گلوله هایشان قلبم را سوراخ سوراخ بکنند آرزوی شنیدن یک کلمه آه و همچنین آرزوی فروختن دینم را به گور خواهند برد.

به دشمنان اسلام بگوئید اگر بدن مرا پاره پاره بکنند. اگر پاره های تنم را در آتش بسوزانند و اگر خاکسترم را در دریا بریزند از دل امواج خروشان دریا فریاد خواهم زد اسلام پیروز است و دشمنان اسلام نابودند.

برادران ما باید با ایمانی استوار با کافران بجنگیم و کینه و عداوت نسبت به آنان را در دل و جانمان پرورش دهیم و چه در این راه کشته شویم و یا بکشیم در هر دو حال پیروزیم. ما باید در راه حق مبارزه کنیم تا شرافت و افتخار را برای فرزندان خود به میراث بگذاریم و باید برای آخرت خود هم چیزی داشته باشیم. رسول اکرم می فرماید الدنیا مزرعه الآخره، دنیا مزرعه است برای آخرت این حدیث به ما می فهماند که نباید آنقدر به دنیا بچسبیم و آخرت را فراموش کنیم.

انسان همانند انگشتی است در این دنیا، اگر انگشت خود را در آب فرو برد و بعد از مدتی بیرون آورد هیچ قطره آبی بر نمی دارد، اگر انسانی تمام جهان در دست او باشد و هرچقدر سرمایه داشته باشد آخر باید دنیا را وداع گوید و آنجا هست که پرونده اعمال را بدست انسان می دهند و آن فرد به کارهایی که کرده پی برد.

در ضمن یک سخنی دیگر با پدرو مادر و همسر دارم، اگر شهادت این فیض بزرگ و سعادت آخرت نصیبم شد هرگز بر مزارم اشک نریزید که اشک ریختن شما سبب آن می شود که دشمنان شاد گردند، اگر می خواهید گریه کنید برای امام حسین(ع) گریه کنید و اشک بریزید. از شما می خواهم بعد از شهادت من صبر داشته باشید همانطوری که خداوند در قرآن می فرماید ان الله مع الصابرین بدرستی که خدا با صبر کنندگان است از شما می خواهم که همانند ستون استوار باشید و این استواری شما باعث خاری و ذلیلی دشمنان می شود.

از پدرم می خواهم که برای من مجلس با شکوه نگیرد و سعی کنید که هفتم و چهلم و سالم را بصورت معمولی بگیرید و از خانواده خود می خواهم که از همسرم خوب مواظبت کنید و نگذارید که او احساس دلتنگی و ناراحتی بکند و از همسرم می خواهم که صبر داشته باشد و همانند زینب(س) استوار باشد و حجاب خود را رعایت بکند و از فرزندانم خوب مواظبت بکند و آنها را به شیوه اسلامی پرورش دهد و تحویل جامعه دهد، همسرم اگر من شهید شدم به فرزندانم واقعیت را بگوئید به آنها نگوئید که پدرت به سفر رفته بلکه به آنها بگوئید که پدرت در راه آرمان اسلامی و برای نجات محرومین به شهادت رسید و پسرم هنگامی که بزرگ شد سلاحم را بر دست گیرد و بر علیه دشمنان اسلام مبارزه کند و راهم را ادامه دهد و هیچ وقت از مسیر اسلام خارج نشود و همچنین دخترم را تربیت اسلامی بده و هنگامی که به سن رشد رسید باید پوشش اسلامی را داشته باشد و با این پوشش خود مشت محکمی بزند بر دهان یاوه گویان شرق غرب.

یک وصیت به انجمن اسلامی دارم، از آنها می خواهم که هرگز از خط امام خارج نشوید و با مردم مدارا و با اخلاق حسنه رفتار کنند و سعی بکنید اسوه و نمونه در میان مردم باشند باید هر چه بیشتر و با کوشش فراوانتر در راه خدا قدم نهند.

یک وصیت به امت شهید پرور دارم و از آنها می خواهم از انجمن اسلامی که خط امام هستند حمایت کنند چون انجمن اسلامی یکی از پایه های انقلاب هست و دشمن سعی می کند که مردم را از انجمن اسلامی بدبین بکند یک هده مقام پرست سعی بر آن دارند که مردم را از ار گانهای انقلابی بدبین کنند و به آنها اهداف شومی که دارند برسند و از این راه ضربه به خودشان و به انقلاب و اسلام بزنند وبه خواست خدا تمامی این نقشه های دشمنان اسلام نقش بر آب می شود.

 

"والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته"

به امید پیروزی اسلام به رهبری امام خمینی بر کفر جهانی و نابودی تمامی ابر قدرتهای شرق و غرب و نوکران داخلی آنها.

در ضمن مرا در سید نظام دفن کنید.                                                      

این شعر را بر مزارم بخوانید

*********************

مادرم، مادرم منشین چشم به راه در گذر امشب                                بر خانه پر مهر تو زین بعد نیایم

مادر، مادر آسوده بخواب ، آسوده بی آرام                                        بر حلقه آن خانه دیگر پنجه نسایم

مادر، مادر به همسرم مگو او به کجا رفت                                        چون تازه جوان است تحمل نتوان کرد

همسرم به فرزندانم مگو که پدرتان کجاست                                     که کودک هستند و بی قراری می کنند

گر خواهی خاموششان بکنی                                                        آهسته بگو، آهسته بگو در ته گور است

یاران اگر رفتم مرا یادی نمائید                                                     شب جمعه بر مزارم گرد آئید

ز یاد آن همه وقت جوانی                                                            بیادم آرید و نوحه بخوانید

که من رفتم عزیزان                                                                  ز تنهایی و دلتنگی مرا یادی نمائید

همسرم کاش بودی موقع قتلم بر بالینم و سرم                                   اسلحه بر دستم و اندر دلم یاد خداست

با تو گویم همسرم، گوش کن آخر مطلبم                                         با پیام خون من تکرار نما این شعار

باد جاویدان خمینی آن ولی و رهبرم                                              همسرم چون من پاسدار اسلامم

رسد چون بر تو پیغامم حلالم کن حلالم کن                                      در این محراب خون بارم، زخون بر تن کفن دارم

بود حق یاور من                                                                     بود حق یاور من

زدشمن رو نگردانم                                                                  اگر از تن رود جانم، اگر رفته سر من

بگو به دوستان من کلامی از زبانم                                               که همه این ره بپویند

به راه مکتب و قرآن بیایند اندر این میدان                                     رضای حق بجویند و رضای حق بجویند

اگر کشتند دشمن من، شود از مرحمت یارم                                   کنند پر سنگر من، کنند پر سنگر من

پس از مرگم تو ای مادر، روی نعشم مزن بر سر                            که دشمن شاد می گردد

دعا کن بحر جانبازان، که تا از همت ایشان                                 وطن آزاد می گردد

خدا وقتی به خاکم می سپارند به یادم باش، چرا وقتی که زنده بودم به یاد تو بودم.

"والسلام"

***علی رضوانی***

8/2/1365

***************************************************

 

 

 

 


زندگی نامه

شهيد علي رضواني آهنگركلايي

فرزند: محمدعلي

پيشه «محمدعلي»، كشاورزي بود و هنر «عذرا»، خانه­داري و فرزندپروري. زوج زحمتكش و متديّني كه «علي» در 5 خرداد ماه سال 1340 قدم به دنياي اين دو گذاشت و در دامان پرمهرشان رشد يافت.

قرآن را قبل از ورود به مدرسه آموخت و تحت تربيت اسلامي والدين با احكام دين آشنا شد. سال­هاي ابتدايي تحصيلي­ علي در دبستان «اديب» سابق در زادگاهش، «قائم­شهر»، سپري شد. او با گذر از مقطع راهنمايي در مدرسه «نيما» همين شهر، تحصيلاتش را در رشته ساختمان در هنرستان «شريف واقفي» قائم­شهر از سرگرفت. سپس اواسط همين مقطع به دليل عزيمت به جبهه به ترك تحصيل روي آورد. البته ناگفته نماند كه وي هم­زمان با تحصيل، در يك شركت تعاوني مشغول به كار بود. با شروع انقلاب، علي از نخستين افرادي بود كه جهت پيروزي قيام مردم تلاش بسياري مي­كرد.

او در اكثر تظاهرات ضدّ طاغوت و جلسات سياسي حضور داشت و در ترغيب بچه­هاي مدرسه و مديرشان نيز كوشا بود. بعد از پيروزي انقلاب نيز فعاليت­هايش را با حضور در پايگاه بسيج و انجمن اسلامي، به گونه­اي ديگر تحقق بخشيد. مادر از تقيّدات ديني و عبادي او نقل مي­كند:

«به نماز اهميّت مي­داد و اهل نماز شب بود. علاوه بر آن نسبت به مسائل دين مقيّد بود و در ترك محرّمات و انجام واجبات،‌ كوشا.»

سال 1360، اولين تجربه حضور علي در جبهه نبرد با دشمن بود در كِسوت مسوول دسته. آوردگاه­هاي فتح، پدافندي مريوان، سومار، تنگه حاجيان، فتح­المبين، بيت­المقدس، رمضان و محرّم از ديگر ميادين حضور اين رزمنده دلير مازندراني به شمار مي­رود.

او در كِسوت مسوول پرسنلي گروهان و گردان، كمك­ آر.پي.جي و معاون دسته نيز خدمات بي­شاعبه­اي از خود به يادگار گذاشت. علي از 7/2/1362 الي 11/2/1363 در طرح ويژه جنگل در پادگان شيرگاه مشغول خدمت بود.

سپس در 12 ارديبهشت همين سال با پوشيدن جامه پاسداري، جهت طي دوره آموزش به چالوس اعزام شد. شهيد رضواني، عاقبت در 4./3/1365، طي عمليات قادر در اُشنويه، شربت شيرين شهادت نوشيد. جسم پاك­اش نيز در تابستان سال 1373 با وداع همسرش، «گل­چهره قبادي» و دو يادگاران او، «علي­اصغر و آتنا» در گلستان شهداي «سيّد نظام­الدين» قائم­شهر به خاك سپرده شد.