نام پدر : ابوالقاسم
تاریخ تولد :1349/01/08
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

وصیت نامه

*فرازی از وصیت نامه شهید سیدحسن رضوانی*

 

به شما توصیه می کنم که پیرو ولایت فقیه و روحانیت متعهد باشید. در انجام فرائض دینی بخصوص نماز اول وقت بکوشید چرا که نماز شما را از کارهای ناپسند باز می دارد.عزیزان امروز اسلام در خطر است باید جگر گوشه هایمان را دفن کنیم تا اسلام دفن نشود. دنیا فانی و زودگذر است، باید توشه ای برای خود برداریم بهترین توشه ای که امروز می توانیم برداریم، خدمت کردن به اسلام است. به خواهرانم توصیه می کنم که حجاب خود را رعایت کنند که حجاب شما برتر از خون شهید است. در تربیت فرزندان خود شئونات اسلامی را در نظر بگیرید تا فرزندانی صالح پرورش دهید. 


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سید حسن رضوانی دیوکلایی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

2/1/1349 ـ روستای دیوکلا ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

سیدابوالقاسم رضوانی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

زهرا محسن زاده ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

6 فرزند ـ شهید فرزند سوم می باشد .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده ای مومن و مذهبی متولد شد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان 17 شهریور ـ روستای دیو کلا ـ بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی امیرپازواری ـ امیرکلا ـ بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان عمو اکبر دخت ـ امیرکلا ـ بابل ـ رشته علوم تجربی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

بسیار پدر و مادر و اعضای خانواده را دوست داشت .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) شهیدان بهشتی و مطهری بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی ها شرکت می کرد .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو فعال بسیج بود .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ـــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

ام الرصاص ـ 4/10/65 ـ اصابت ترکش

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

7/10/65 ـ گلزار شهدای دیو کلا ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید : یکی از صفات بسیار خوب شان این بود که دست دیگران را می گرفت و کمک می کرد اگر پولی در جیبش بود بعد از مدرسه که بیرون می آمدیم می رفت و آن را خیرات می کرد خوب می دیدم که به دیگران چگونه احترام می گذاشت یادم هست مبلغی پول کنار گذاشت گفتم این پول برای چه کاری است گفت : خمس و زکات من است . گفتم که تو منبع درآمد نداری . گفت همین قدر که حاج آقا به من پول تو جیبی می دهد یک مبلغ را برای این کارکنار می گذارم. برای من جای تعجب بود پسر 14 ساله چقدر رعایت اصول مذهبی و اخلاقی را می کرد .

برادر شهید : ما 5 برادر بودیم که من و حسن دوقلو بودیم و ارتباط بسیار خوبی داشتیم یکی از خصلت های خوب برادرم که در ما برادران نبود این بود که همیشه در هر کاری نظر پدر ومادر برایش مهم بود . مثلاً زمانی که می خواستند به منطقه جنگی بروند ، من که چندبار رفتم گاهاً خانواده با رفتنم مخالف بودند اما بنا به دلایلی من می رفتم ولی ایشان تا رضایت پدر و مادر را نمی گرفت نمی رفت . همیشه می گفت : فقط یکبار اجازه دهید بروم و ببینم آن جا چه جور جایی است و همان یکبار رفتند و شهید شدند.

همرزم و دوست شهید : شهید خیلی با گذشت و خوشرو و اهل نماز جماعت و نماز اول وقت بود . روز آخر قبل از عملیات برای خداحافظی با بچه ها رفته بودیم پیش شهید هم رفتیم برای وداع به ما گفت : که نورانی شدی اما بعد از عملیات با به شهادت رسیدنش مشخص شد که خدا او را انتخاب کرده بود . به امام بسیار علاقه داشت و آرزو داشت قبل از شهادت امام را ببیند  ولی ظاهراً به آرزویش نرسید .