نام پدر : مهدی
تاریخ تولد :1349/04/24
تاریخ شهادت : 1366/03/31
محل شهادت : 27

وصیت نامه

1 – امت حزب الله ! در کارهایتان خدا را در نظر داشته باشید و هیچ گاه خدا را از یاد مبرید و پیرو و پشتیبان خط امام و روحانیت درخط امام باشید .
2 – راه من و راه کلیه شهدا را ادامه دهید و اسلحه بر زمین افتاده ام را بردارید و بر قلب دشمن بفشارید و نگذارید که خون گرم شهدا که در جریان است و مانند رود های خروشان می جوشد ٬ از جوشش و خروش باز ایستد .
3 – بیشتر از این سفارش نم کنم . امام را تنها نگذارید و از خط امام و روحانیت در خط امام پیروی کنید و بر دهان کسانی که می خواهند از این واقعیت سوء استفاده کرده و به انقلاب ضربه بزنند ٬ بزنید و نگذارید قد الم کند .
4 – امت حزب الله ! از خط گرایی و خط بازی بر حذر باشید و همیشه در متن انقلاب باشید نه در دور و بر انقلاب . از منافع انقلاب دفاع کنید و به فکر منافع انقلاب باشید و سعی نکنید که انقلاب را فدای خود کنید ؛ بلکه خود را فدای انقلاب کنید .
5 – از خداوند بخواهیم که ما را یاری کند تا از خون سهداء حراستع کنیم . چرا که هرچه بیشتر شهید بدهیم ٬ بار مسئولیت ما بیشتر خواهد بود و حفظ  حراست از آن هم سنگین تر خواهد شد .
6 – تو ای مادر عزیزم که از بدو تولد برایم زحمت کشیده ای و برایم شب ها سختی های فراوانی را متحمل شده ای . امید داشتی که در ایام پیری عصای دستت شوم ! اسلام مهمتر از همه ی مسلئل است و در این موقعیت باید از انقلاب اسلامی دفاع کرد .
7 – مادرجان ! ... در همه حال باید نهال انقلاب را به جای آب با خون آبیاری نمود و من نیز به همین جهت به جبهه آمده ام .
8 – تو ای برادر عزیزم ! ... در همه ی ابعاد زندگی خدا را در نظر داشته باش و هرگز خدا را از یاد نبر و از منافع انقلاب تا آنجا که می توانی حمایت کن .

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

یوسف رضا رضایی ، یوسف

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

24/4/1349 - روستای اتو شهرستان سوادکوه

3- نام و شغل پدر :

مهدی ـ بازنشسته اداره ذوب آهن البرز مرکزی

4- نام و شغل مادر:

جهان آرا اسدی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

6 فرزند ، فرزند دوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در یک خانواده کشاورز و با ایمانی به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه شهید ناطق نوری روستای اتو

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه آیت الله طالقانی روستای اتو

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

هنرستان شهید بهشتی زیرآب رشته برق

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

با همه مهربان بود و در کار کشاورزی کمک کار پدر بود و به پدر بزرگش علاقه زیادی داشت

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل : ـــــــ

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ): ــــــــ

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی : ــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

 در پایگاه بسیج به همراه پدر فعالیت می کرد .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

دوبار ، 24/10/65 الی 6/1/66 به مدت 2 ماه و 13 روز ، سپاه سوادکوه ، لشکر 25 کربلا ، جنوب

25/1/66 الی 31/3/66 به مدت 2 ماه و 6 روز ، سپاه سوادکوه ، لشکر 25 کربلا ، غرب

 

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

4ماه و 19 روز

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

31/3/66 منطقه غرب ـ مائوت ، اصابت گلوله توپ ، عملیات والفجر 4

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

24/4/66 گلزار شهدای روستای اتو

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مهدی رضایی- پدر شهید : من کارم زنبور داری و کشاورزی بود یک روز در جنگل داشتم نماز می خواندم و بعد از نماز داشتم دعا می خواندم و با خدا راز و نیاز می کردم که شهادت نصیبم شود یوسف رضا کلاس سوم راهنمایی بود آن زمان آمده بود جنگل آمد کنارم نشست و وقتی این دعا را شنید به من گفت:« شما شهید نمی شوی  من شهید می شوم .»

بعد از عملیات بعضی از همسنگران او آمدند ولی او نیامده بود از آن ها سوال کردم گفتند خبر نداریم خودم مرخصی گرفتم و از سپاه حکم گرفتم رفتم منطقه دنبالش در یگان او ، اسمش نه در زخمی ها بود نه در اسراء رفتم سردخانه چندتا شهید بودند که یکی از شهدا سر نداشت و در آخر سردخانه بود من جلو نرفتم و آن را ندیدم بقیه شهدایی که سر داشتند را دیدم ولی او نبود داشتم بر می گشتم بیرون دیدم پسرم(شهید یوسف رضا)  من را صدا می زند و می گوید:« پدر من را تنها نگذار . پدر من را دارند اشتباهی می برند .» این را سه بار تکرار کرد . از نگهبان سردخانه خواستم دوباره بروم شناسایی کنم و جنازه آخر که سر نداشت را هم ببینم ولی قبول نکرد از صبح تا ساعت 4 بعداز ظهر روی پله های سردخانه نشستم که فرمانده ایشان از سنندج بیاید وقتی فرمانده آمد داستان را برایش گفتم او گفت تمامی شهدای این سردخانه شناسایی شوند دوباره رفتم داخل و آن شهید ی که سر نداشت را هم دیدم شهید را به پشت کردیم دیدم روی پیراهن او نوشته رضا رضایی ! و روی شورت او نوشته یوسف رضا رضایی اعزامی از سوادکوه که فرمانده گفت آقا این شهید برای امیرکلا بابل است . من گفتم او پسر من است مگر نمی بینید نام او نوشته شده ایشان به من گفت بروم اهواز شماره پلاک بیاورم رفتم اهواز شماره پلاک را گرفتم دیدم باز شماره پلاک نمی خواند رفتم لشکر و پلاک را گرفتم دیدم به جای این که بنویسند ( 517CG ) نوشتند ( 517AG ) و شماره درست را گرفتم و بردم شهید را شناسایی کردم آن ها گفتند ما به شما آمبولانس می دهیم تا شهید را منتقل کنید ولی من گفتم الان نمی برم باشد 10 روز دیگر می برم چون عروسی دو تا از اقوام است و نمی خواهم عروسی آن ها به خاطر ما به عقب بیافتد و آن ها قبول کردند حرکت کردم و آمدم وقتی به جاده سوادکوه ـ فیروزکوه رسیدم پشیمان شدم که چرا شهید را نیاوردم همش خودم را سرزنش می کردم نزدیک شهر زیرآب به خواب رفتم و خواب دیدم یوسف رضا جلوی من ایستاده و به من می گوید:« بهترین کار را کردی» گفتم : جواب مادرت را چه بدهم ؟ او گفت :« بگو پسرت شهید شده» و از خواب بیدار شدم رفتم خانه خانمم از من سوال کرد و به او گفتم پسرمان شهید شد گفت : چرا نیاوردی ؟ گفتم خودش می آید و خلاصه بعد از 10 روز شهید را آوردند و تشییع کردیم .

 

 

 

 


وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد