*زندگی نامه شهيد صفرعلي رضايي*
نام پدر: عبدالله
پنجمين فرزند «عبدالله و صنم» در سال 1340 در روستای «واودره» از توابع دودانگه، چشم به هستی گشود. نوزادی با نام «صفرعلي»، برخاسته از دامان پرمهر زوجی كشاورز و متديّن.
تحصیلات صفرعلی به پايه سوّم مقطع راهنمايي در مدرسه «مظفّر دادگر» پلسفيد ختم میشود.
این فرزند نیکسیرت که هماره خود را به زیور فضائل اخلاقی میآراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه حال، مطیع اوامرشان. علاوه بر آن، به سبب گشادهروئی و ملاطفت در رفتار و گفتار با دیگران نیز، نزد آنان از محبوبیتی خاص بهره داشت.
در بیان تقیدات دینی او، همین بس که در ادای فرائض واجب و مستحب، کوتاهی نمیکرد و از انجام محرمات، اجتناب میورزید. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.
همزمان با آغازین روزهای انقلاب، به صف انقلابيون پيوست و همنوا با آنان، خواستار براندازی حکومت جور شد. علاوه بر آن، در توزیع اعلاميههاي امام خميني و كتابهای مذهبي و سياسي در پلسفيد نیز فعالیت وافری داشت.
بعد از پیروزی انقلاب، او با حضور در كميته، جهاد و بسیج، فعاليتهایش را در راستای تحقق دستاوردهای اتقلاب از سر گرفت.
صفرعلی همزمان با به تن کردن جامه پاسداری در 5/11/1358 ، در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه قائمشهر مشغول به خدمت شد.
در 6 اردیبهشت 1359، جهت حضور در جنگهای نامنظم، راهی کردستان شد.
در تیر 1359 به سمت مسئول عملیات سپاه قائمشهر انتصاب یافت.
جبهه گيلانغرب از دیگر آوردگاههای حضور وی به شمار میرود که منجر به جراحتش شد.
صفرعلی همچنین در کسوت مسئول آموزش فنون نظامي به نيروهاي بسيج نيز، خدمات ارزندهاي از خود ارائه نمود.
«سیدعلیرضا عمادی» از همرزم دیرینش چنین میگوید: «در مراحل بحرانی، شجاعت و روحیه شهادتطلبی بالایی داشت. در عملیاتهای سخت هم پیشقدم نبرد با نیروهای بعثی بود.»
جمعآوری کمکهای مردمی، ترغیب و تهییج جوانان به دفاع از کشور و دلجوئی از خانوادههای شهدا در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، از دیگر اقدامات وی در جبهه فرهنگی محسوب میشود.
در نهايت، او در 30/6/1360، طي درگيري با منافقين كوردل در ساختمان بسيج قائمشهر، به درجه رفيع شهادت نائل شد. يك روز بعد نيز، با تشييع اهالي قهرمانپرور سوادكوه، در بوستان شهداي پلسفيد به خاك آرميد.