شهید «نادر رضایی»
نام پدر: رحمان
اگرچه اردیبهشت بود و کوچه پسکوچههای «بانیکلا»، عطرآگین، امّا «رحمان و فاطمه» بیتاب رسیدن بهاری دیگر بودند. کودکی که با آمدنش در 1351/2/20 ، دل این زوج را به مهر خود گرم، و کاشانهشان را مُصّفا کرد.
روزهای ابتدائی تحصیلی «نادر»، در روستای «فندری» خاطره شد. سپس با گذر از مقطع راهنمائی، تحصیلاتش را در دوره دبیرستانی در قائمشهر از سر گرفت، تا اینکه موفق به اخذ مدرک دیپلم انسانی شد.
مادرش نقل میکند: «انقلاب که شد، کم سنّوسال بود؛ امّا خیلی دوست داشت که در این مورد با او حرف بزنیم. به امام خمینی علاقه زیادی داشت.»
نادر علاوه بر کمک به پدر و مادر در امر کشاورزی، برای اینکه بتواند باری از دوش خانواده بر دارد، شاگرد مغازه و راننده مینیبوس هم بود.
برادرش «حسن»، از خلقیات برادرش اینگونه میگوید: «به خاطر خوشخلقی، بین همه محبوبیت داشت. خونگرم و مهربان بود و وقتی برای اولین بار وارد مغازهای میشد، آنقدر صمیمی و با اخلاق خوش با فروشنده حرف میزد، که اگر چند ماه دیگر هم به آنجا میرفت، او را میشناخت.»
نادر که در سالهای دفاع مقدس، همچون دیگر فرزندان غیور این سرزمین، سراپا شور و اشتیاق بود، برای نبرد با دشمن، اواخر جنگ به شناسنامهاش دست زد تا بتواند به جبهه برود. شش ماه حضور در مناطق جنگی، ماحصل عشق این سرباز برومند وطن به دفاع از آب و خاکش بود.
او در 1374/7/1 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و بعد از طی دوره عمومی در همدان، و دوره تخصصی در اهواز، در 1376/2/23 ، جهت گذراندن دوره تکمیلی تخصصی تکاوری، به دانشکده علوم و فنون راه یافت.
فرماندهی گروه تکاور و جانشینی گروهان در سال 1380، از دیگر افتخارات این پاسدار متعهد به شمار میرود.
نادر عزیز، سرانجام در 1382/3/11، در حالیکه از طرف لشکر 10 سیدالشهدا، جهت انجام مأموریت به زیباکنار رفته بود، به علت باز نشدن چتر کمک، از ارتفاع سههزار متری سقوط کرد و به فیض عظیم شهادت نائل آمد؛ و سه روز بعد، پیکر مطهرش طی تشییع و وداع، در گلزار شهدای «علامه شیخطبرسی»، واقع در روستای «افرا» قائم شهر به خاک آرمید.