شهيد شعبانعلي رستگارنسب
فرزند: قدرت
دوّمين فرزند خانواده بود و چشم و چراغ «قدرت و هاجر» كه در 2/10/1344 قدم به كاشانه آنها نهاد. «شعبانعلي» تا سه سالگي در روستاي قاديكلا (نوكندهكا) به سر بُرد. سپس به همراه خانواده راهي قائمشهر شد و در سنّ هفت سالگي به دبستان «تربيت» اين شهر راه يافت. تحصيلات وي به مقطع راهنمايي ختم ميشود. پدر، تقيّدات ديني فرزندش را اينطور برميشمرد:
«زماني كه ميخواستيم به مسجد يا مراسم عزاداري برويم، او را با خود ميبرديم. شعبانعلي به انجام كارهاي تبليغاتي در محافل مذهبي علاقه داشت، براي همين در آن شركت ميكرد.»
در اوصاف اخلاقي وي بايد چنين گفت كه فردي خوشخلق و رئوف بود و در برخورد با بزرگترها نهايت ادب و احترام را به كار ميبرد.
اين نوجوان آگاه انقلابي كه همپاي ديگر انقلابيون خواستار براندازي حكومت طاغوت بود، با توزيع اعلاميههاي امام خميني سعي در بيداري افكار ديگر مردم داشت.
او از سال 1361 الي 1363 بارها به طور داوطلبانه راهي جبهههاي نبرد با دشمن شد و در كِسوت پيك گردان صاحبالزمان، تكتيرانداز و فرمانده دسته انجام وظيفه كرد.
شعبانعلي كه پيش از آن، دوره آموزش نظامي گروه ضربت را در سقّز و آموزش بهداري را در بيمارستان وليعصر قائمشهر طي كرده بود، در عمليات والفجر 2 و 6 به ترتيب به عنوان رزمنده در گردان جندالله در پيرانشهر و امدادگر گردان صاحبالزمان در دهلران و كوشك به انجام خدمت پرداخت.
وي در 25/10/1364 با پوشيدن جامه پاسداري به سِمَت فرماندهي گروهان گردان صاحبالزمان منصوب شد. علاوه بر آن، مدّتي عهدهدار سِمَت فرماندهي گروهان 2 جندالله از گردان مالك نيز بود. ناگفته نماند كه اين شيرمرد خستگيناپذير در بازسازي سوسنگرد هم حضور داشت. در نهايت، شهيد رستگارنسب در 21 بهمن ماه سال 1364، طي عمليات غرورآفرين والفجر 8 در اروندكنار، شربت شيرين شهادت نوشيد. جسم پاكاش، اينك سالهاست كه در گوشهاي از گلستان شهداي «امامزاده اسماعيل» قائمشهر آرام گرفته است.
بشنويم از «روحالله عليزاده» درباره همرزم شهيدش:
«با اينكه وزناش بالا بود، امّا همراه بچهها در تمام آموزشهاي نظامي قبل از عمليات حضور چشمگيري داشت و جلوتر از آنها بود. به گونهاي كه احساس خستگي نميكرد.»