نام پدر : مطلب
تاریخ تولد :1343/05/04
تاریخ شهادت : 1365/10/14
محل شهادت : مریوان(محور حیات)

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید اسدالله ردایی*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم  حق کسی را ضایع نکنید و بدانید که خداوند از حق الناس نمی گذرد.در برخورد با دیگران متواضع باشید.در برابر مشکلات زندگی صبر پیشه کنید که خداوند صابرین را دوست دارد.از حرام دوری کنید تا شیطان از وسوسه کردن شما ناامید شود.همچنین خواهرانم را به حفظ حجاب توصیه می کنم؛چراکه حجاب جامعه را از آسیب ها ایمن می کند و به تقویت بنیان خانواده کمک می کند.                                                                                                                


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

اسدالله ردایی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

4/5/1343، روستای پردنگون، چالوس

3- نام و شغل پدر :

مطلب، آزاد

4- نام و شغل مادر:

خانم بزرگ ردایی، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هفت فرزند، فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در یک خانواده متدین و مذهبی متولد شد، مادرش از همان دوران کودکی نماز و قرآن را به ایشان یاد داد ، با رسیدن به سن نوجوانی و حضور در پایگاه بسیج عشق و علاقه اش به ائمه بیشتر شد و در مراسمات مذهبی سپاه شرکت می کرد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ـــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه ابتدایی، روستای پردنگون شهرستان چالوس

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه شیخ فضل الله نوری، روستای پردنگون شهرستان چالوس

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

مدرسه شیخ فضل الله نوری، روستای پردنگون چالوس، رشته تجربی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

در کار کشاورزی به پدر خود کمک می کردند.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از دوره راهنمایی با شروع جنگ به جبهه رفت.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد.

2- یگان اعزام کننده :

سپاه

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

2/5/65 الی 14/10/65 مشغول خدمت بود.

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

ایشان با همه ی افراد خانواده مهربان و خوش رفتار بود و به پدر خود در کارها کمک می کرد و بعد از وفات مادرش به خواهر خود بیشتر علاقه مند بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در پایگاه بسیج روستای پردنگون فعالیت می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

10/1/61 الی 15/4/61، سپاه نوشهر- لشکر 25 کربلا- کردستان

27/11/62 الی 10/1/63، سپاه مرزن آباد- لشکر 25 کربلا- مهران

9/7/65 الی 14/10/65، سپاه نوشهر، لشکر 25 کربلا- غرب

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز- امدادگر

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

14/10/65، در منطقه غرب به شهادت رسید .

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

در تاریخ 7/11/65 در امامزاده عبدالرضا روستای پردنگون چالوس دفن گردید.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید می گوید : ایشان از خاطرات جبهه برایمان تعریف می کرد و می گفت ما در جایی مستقر هستیم که با قاطر برایمان غذا می آورند، دو نفر کرد به عنوان بلد راه همراهمان هستند و ما شب ها از ترس اینکه آن ها سرمان را نبرند بیدار می مانیم، یک شب خوابیده بودم احساس کردم چیزی دور پاهایم است بلند شدم دیدم یک مار بزرگی دور پاهایم پیچیده است و من با تلاش مار را از پاهایم جدا کردم و با اسلحه آن را کشتم.

برادر شهید - روح الله ردایی- می گوید: ایشان تعریف می کرد و می گفت: حدود 2000 نفر در یک عملیات شرکت کرده بودند که در محاصره دشمن قرار گرفتند و دستور عقب نشینی دادند و باید کفش هایمان را در می آوردیم، من کفش خودم را در آوردم و کوله پشتی خودم را هم انداختم، اسامی 2000 نفر در کوله پشتی بود، دشمن پس از تصرف منطقه کوله پشتی را گرفت و اسامی 2000 نفر را پیدا کرد و به دروغ در رادیو اسامی را اعلام کرد و گفت این 2000 نفر به اسارت ما در آمده اند در صورتی که فقط اسامی آن ها دست شان بود، ما از رادیو خبر را شنیده بودیم و پیگیر شدیم که متوجه شدیم آن ها سالم هستند.