نام پدر : عزت الله
تاریخ تولد :1340/06/29
تاریخ شهادت : 1364/02/09
محل شهادت : هورالهویزه

زندگی نامه

شهید «محمدعلی (تقی) رحیمی»

نام پدر: عزت‌الله

29 شهریور 1340 در «گلوگاه» قدم به عرصه هستی نهاد. تمام سال‌های زندگی‌اش در دامان امن و آرام «عزت‌الله و کبری» گذشت. نامش را پدر از روی ارادت به اهل بیت(ع)، «محمدعلی» نهاد؛ اگرچه اغلب «تقی» صدایش می‌کردند.

محمدعلی بعد از گذراندن مقاطع ابتدائی و راهنمایی، موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته فرهنگ و ادب دبیرستان «باقرالعلوم»[1] فعلی زادگاهش شد.

محمد‌علی پیوسته پیوند عمیقی با قرآن، احادیث و معارف الهی داشت و نسبت به ادای فرائض واجب، بسیار مقید بود.

او که هماره خود را به زیور خصائل نیک می‌آراست، در حسن خلق و ملاطفت در رفتار زبانزد بود. او نسبت به والدین نیز، نهایت ادب و تواضع را به خرج می‌داد و در همه امور، رضایت آنان را مد نظر داشت.

زمزمه‌های انقلاب که از کوچه پس‌کوچه‌های شهر به گوش رسید، تحت‌تاثیر افکار امام‌خمینی، مطیع فرمان ایشان شد.

او که انقلاب اسلامی را زمینه پیشرفت جامعه، و روحانیت متعهد را پیشتاز مبارزه در پیروزی و تداوم این نهضت مردمی می‌دانست، حضوری چشمگیر در راهپیمائی‌های ضد طاغوت و فعالیت‌های انقلابی داشت.

با ظهور انقلاب و جنگ تحمیلی، او در نخستین اعزامش در 20 دی 1359، در کسوت نیروی عملیاتی رهسپار مریوان شد. یک سال بعد نیز، به عنوان مسئول دسته، در میادین نبرد حضور یافت.

محمدعلی در 27 دی 1360 به عضویت سپاه در آمد و در 13 اسفند همین سال(60)، به عنوان تک‌تیرانداز، به دفاع از وطن همت گماشت.

او در 5 مهر 1363، در کسوت پاس‌بخش در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه بهشهر مشغو ل به خدمت شد. دو ماه بعد نیز، به سمت معاون گروهان در گردان امام‌حسین انتصاب یافت.

جذب، اعزام و آموزش نیروهای بسیجی، و جمع‌آوری کمک‌های مردمی، از جمله اقدامات محمدعلی در پشت جبهه به‌شمار می‌رود.

محمدعلی در آخرین برگ تقویم اردیبهشت 1363، بنا به فرموده امام‌خمینی که «جوان‌ها باید زودتر ازدواج کنند»، زندگی مشترکش را با سادگی و صمیمیت هرچه تمام‌تر، در کنار «معصومه عظیمی» آغاز کرد؛ اما بلافاصله بعد از ازدواج، حنظله‌وار به سوی جبهه‌ها شتافت.

و عاقبت، محمدعلی در 9/2/64 در هویزه به خیل هم‌سنگران شهیدش پیوست؛ و سپس با بدرقه اهالی قدردان گلوگاه، در گلزار شهدای «سفید چاه»، تا ابدیت آرام گرفت.

و اکنون «محمدتقی»، تنها یادگار محمدعلی می‌باشد که آن روزها، بعد از شهادت پدر متولد شد.

 



[1] . شهریار سابق.

 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید محمد علی (تقی) رحیمی*

 

 

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا اله علیه فمنهم منقضی نحبه و منهم من ینتظروا ما بدلوا تبدیلا

برخی از مومنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند. پس برخی از آنها به آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند و برخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده و به هیچ قیمتی عهد خود را تغییر نمی دهند. با درود و سلام فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با سلام به تماهی شهدای انقلاب اسلامی و روحانیت مبارز. خدایا شرمنده ام که با چه بروم و با چه اندوخته ای در این راه گام نهم، در این راه طولانی فقط و فقط به تو امیدوارم که تو رحمانی و رحیمی، خدایا این حال و احوالم را ببین و این سعادت را نصیبم کن. ای خدا اگر نبودم در کربلا به حسین (ع) لبیک بگویم در کربلای ایران هستم و در اینجا به امام لبیک می گویم. وقتی دلم به امید تو روشن می شود شب برایم روز و روز برایم نعمت به یاد تو بودن را می آورد. من این راه را انتخاب کرده ام چون راهی است که اباعبدالله حسین (ع) انتخاب کرد. راهی است که علی اکبر (ع) انتخاب کرد و چون راهی است که قاسم تازه داماد انتخاب کرد. حسین (ع) جان دنیا برایم تیره و تنگ است، حسین جان خودم را آماده می کنم برای دو بال تا بتوانم به سوی تو پر بکشم. می آیم تا با یاد حسین (ع) و شهدای عملیات والفجر 4 حق بودن حسین (ع) رابا خون خود امضاء کنم. هر وقت به یاد عملیات هایی که صورت گرفته می افتم روحم آماده پرواز می شود و هر وقت به یاد ناله های شبانه امام می افتم خجل می شوم که معصیت کردم و با باری از گناه آمده ام برای مغفرت تا شاید اینجا بتوانم از این قفسهای جسم و از این زندانهای نفس، پروازی کنم پروازی که علی اصغر (ع) کرد. بار الها تنها آرزویم از تو این است که هرگز در بستر نمیرم. هر طوری که می میرم شهید بشوم. اگر شهید نشوم رویم در پیش امام زمان (عج) و دوستانم سیاه می شود. پس با چه رویی با آنان برخورد کنم. امیدوارم که مرگ من و خون ناچیز من بتواند کمکی برای پیشبرد انقلاب اسلامی و در نهایت پیروزی اسلام بر تمامی کفر در تمامی جهان باشد. من برای گمراهان و منحرفان و کسانی که در خط امام نیستند توفیق پیروی از دستورات نجات بخش اسلام و اطاعت از امام خمینی را از درگاه خداوند هدایت کننده خواهانم و امیدوارم که این افراد درک کنند که دلبستگی به این دنیا نتیجه ای جز پشیمانی و نابودی نخواهد داشت. و اما برادران سپاه و بسیج شما به عنوان بازوی مسلح ولایت فقیه و سربازان اسلام و امام زمان (عج) هستید و شما در خاطره ها یاد سربازان صدر اسلام را زنده می کنید. پس باید به وظیفه خطیری که دارید آگاه باشید و آن صیانت از اسلام عزیز است در این راه باید شب و روز برای رضای خداوند و حراست از دین خدا و دستاوردهای انقلاب خون بار اسلامی تلاش کرد. همه مدیون این رهبری و انقلاب هستیم و باید که این انقلاب را به اقصی نقاط جهان صادر کرد و مقدمه ظهور حضرت مهدی (عج) را فراهم آوریم. برادران عزیز از غیبت و تهمت و افترا بپرهیزید و حالت جاذبه داشته باشید، این گفته امام بزرگوارمان را که فرموده اند وحدت کلمه داشته باشید در عمل پیاده کرده و همه به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید. اما خانواده گرامی، می دانید که بار انقلاب روی دوش همین مردم مستضعف است و تحمل آن سعادت است که خداوند نصیب ما کرده است. دیگران هم سعی در آن دارند. نعمتی است که خداوند به آنان داده، می خواهد آنان را با اینها بیازماید. من که برای شما غیر از زحمت هیچ گونه کاری نکردم که خداوند مرا ببخشد. و اما توصیه ام به پدر و مادر: صبر و حوصله و شکر خدا را، و به برادرانم خدمت در راه اسلام، و به خواهرانم ادامه راه زینب را، و به همگی رشد و آگاهی و اندیشه و تفکر اسلامی را توصیه می کنم.

از مادرم می خواهم در فقدان من گریه نکند، فقط شکر خدا را بگذارد. تا از خوشحالی دشمنان اسلام جلوگیری و موجب عبرت مسلمانان گردد. خدای را شکر می کنم که در زندگی مادی و از مال دنیا چیزی ندارم و از کلیه کسانی که در ارتباط با من بودند امید عفو و بخشش را دارم. والسلام

در صورت امکان مرا در کنار برادر شهیدم رمضان علی امیر خانلو دفن کنید.

 

محمدعلی (تقی) رحیمی