نام پدر : تقی
تاریخ تولد :1344/01/21
تاریخ شهادت : 1365/04/07
محل شهادت : مهران

وصیت نامه

1.    ای پروردگار سبحان! همانطور که در قرآن فرمودی برای جهاد با کافران بیرون شوید، من بنده حقیرت که سراسیمه به سوی تو آمده ام، تا هر آنچه نیرو توان به من دادی در راهت صرف نمایم، چرا که به تو عشق می ورزم و خدمت و دادن جان و مرگ در سبیل تو را افتخار و پر نعماترین آرزوهایم می دانم.
    
2.    ای مسلمین! وحدت خود را حفظ کنید و به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید، آنوقت است که هیچ نیرو و قدرتی نخواهد توانست در مقابل شما بایستد. وحدت و یکپارچگی شما مسلمین بستگی به میزان واقعی بودن ایمان و تسلیم شما دارد.


3.    رهبر خودتان را داشته باشید و از امام عزیزی چون پیر جماران، این امید محرومان جهان، دست برندارید. زیرا او بود که ما را از ظلمت به نور و از سیاهی به روشنی و از فساد به پاکی آورد... از اوامر او سرپیچی نکنید و خدای ناکرده او را تنها نگذارید.

4.    مردم شجاع! جنگ با کافران، منافقان و دشمنان اسلام و مسلمین را در رأس همه مسائلتان قرار دهید. تا نابودی شرق و غرب (فتنه و فساد) و برپای پرچم پر فروغ اسلام و آزادی کربلا و قدس و مستضعفین جهان بجنگید و اسلام را رونق دهید... پس سختی ها را تحمل کنید، که امتحان و مراحل آموزش خداست.

5.    خواهرانم! خدا و حجاب را فراموش نکنید... و زینب وار زندگی کنید و دست از خدا بر ندارید و شکر او را بجای آرید.

6.    فرزندانم سجاد و سمیرا! ازخدا غافل نمانید و در هر کاری یاد ذکر و تسبیح خدا را سر لوحه کارهایتان قرار دهید. که یاد خدا اطمینان بخش قلوب است. روحیۀ خود را بالا ببرید و با مردم برخورد صمیمانه داشته باشید.

زندگی نامه

روحاني شهيد: نور الله رحماني فرزند: تقي
استان: مازندران شهرستان: بابل
تولد: 1344 –بابل شهادت: 7/4/1365 – مهران
شهيد «نور الله رحماني» به سال 1344، در روستاي «برسمنان» از شهرستان بابل در يک خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. در سن هفت سالگي به دبستان محل زندگي خود وارد گرديد وتا کلاس چهارم ابتدايي در همان محل درس خواند و کلاس پنجم را در دبستان دهک گذراند و ضمن اخذ مدرک پنجم ابتدايي، جهت تحصيل علوم ديني به حوزه علميه «صدر» بابل رفت و در اين مدرسه به مدت سه سال از معارف دين کسب فيض نمود. 
در سال 1356 که اوج انقلاب بود و مردم با حضور خودشان در خيابان ها جهت ريشه کن کردن رژيم منفور ستم شاهي اقدام کرده بودند، شهيد نورالله رحماني به همراه جمعي از طلاب مدرسه صدر و روحانيت مبارز و هميشه در صحنه، پيشاپيش مردم، در راهپيمايي ها و غيره نقش فعال و پرکاري داشت و تقريبا يک سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به حوزه علميه قم رهسپار گرديد.
با شروع جنگ تحميلي شهيد نور الله رحماني، توسط بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خرم آباد، به جبهه نور عليه  ظلمت روانه شد و سه ماه در جبهه سوسنگرد، مشغول ستيز با دشمنان اسلام گرديد. بعد از مدتي به حوزه برگشت و به ادامه تحصيل پرداخت. مدتي از برگشتن او از جبهه نگذاشته بود که جهت مقابله مجدد با متجاوزان جنايتکار، در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ثبت نام کرد و به عضويت سپاه در آمد و به مدت شش ماه در استان محروم سيستان و بلوچستان در واحد تبليغات مشغول خدمت گرديد. در بهار سال 1360، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بابل انتقال يافت و در واحد تبليغات شروع به خدمت نمود. بعد از مدتي توسط سپاه بابل به جبهه جنگ اعزام شد و در عمليات فتح المبين شرکت کرد که در اين عمليات مجروح گرديد.
بعد از انتقال به پشت جبهه و پس از بهبود يافتن با يکي از فرزندان شهيد ازدواج نمود و زندگي خود را با تشکيل خانواده جديد شروع کرد. در عمليات خيبر براي دومين بار توسط سپاه، به مدت شش ماه به جبهه اعزام شد. 
در سومين اعزام در عمليات والفجر هشت، به عنوان معاون گروهان از گردان يا رسول –صلي الله عليه و آله- مشغول خدمت گرديد و در اين عمليات که منجر به آزادي شهر فاو گرديد، شرکت فعال داشت که در اين عمليات نيز از ناحيه پا مجروح شد. با گذشت چهار ماه تحت درمان بودن، بهبودي کامل نيافت و دکتر معالجش اجازه رفتن به منطقه را به او نداد؛ اما او مصرانه در 24/3/65 راهي جبهه نبرد شد و در منطقه «مهران» به عنوان معاون گروهان مشغول انجام وظيفه گرديد که توسط ترکش هاي خمپاره از ناحيه دو چشم و سر مبارکش مورد اصابت قرار گرفت.
سرانجام در 7/4/65 يک روز قبل از عمليات پيروزمندانه کربلاي يک که باعث آزادسازي شهر مهران شد به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.
 
تو نور الله رحمت خانه هستي زمان ياب زمان هاي الستي
تو در هفت آسمان عشق و دانش شهاب ظلم و ذلت را شکستي
تويي رحماني رحمت بنا کن            بود دنياي پاکت دل بيا کن
به فهمم در جهان اي با مروت تو جام درک قرآن را عطا کن