***بسم الله الرحمن الرحیم***
اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلیهِ راجِعُون
با امید به رحمت بی منتهای حضرت ربوبی جل جلاله و با استمداد از محضر ولی الله العظم امام زمان(عج) روحی له الفدا و با استعانت از ارواح مطهر شهدا به خصوص سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) مرقومه زیر به عنوان وصیت بنده حقیر خداست که جهت اطلاع عزیزان نوشته می شود.
عصاره رسالت پیامبر خدا خاتم النبیا محمد مصطفی(ص) را خداوند متعال در این آیه ترسیم می نماید: هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهه وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ. (توبه33)
یعنی خداوند متعال رسولش را فرستاد تا با هدایت و دین حق در اینجا مفسرین می گویند: با، مصاحبت است یعنی رسالت پیامبر همراه با هدایت است، لذا هدایت و دین حق به همراه پیامبرانند.
و در ادامه خداوند وعده داده که دینش بر همه مرام ها و دینها و نظامی پیروز گردد، این عصاره رسالت نبی گرامی اسلام است که جامعه را به روند هدایت حق اداره کند، نه تنها اداره یک جامعه را بلکه جلوی جامعه ستمگر را بگیرد .
وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّهٍ رَسُولاً اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَجتَنِبُوا الطّاغُوت و...(آیه 36 سوره نحل). پس رسالت پیامبر، هدایت را تثبیت کردن و طاغوت را نفی نمودن است.
لذا با این منطق، دین، حکومت و دولت می خواهد. آنجا که دستور می دهد و اجرای حدود الهی را می طلبد و برخورد با متخلف را متذکر می گردد.
لازمه اش حکومت است. پس وظیفه تمامی مؤمنین طریقت حق این است که در برپائی حکومت الهی بکوشند، چرا که بدون حکومت و برپائی دولت دین، احکام دین قابل پیاده شدن نیست. اسلام که دین فردی و عبادی صرف نیست بلکه این گوشه ای از اسلام است. با توجه به مطالب فوق تمامی سعی و کوشش باید این باشد که دین خدا به دست ما احیا و پیاده گرد. لازم به ذکر است که خدا دین خود را حفظ می کند.اِنّا نَحنُ نَزَّلنا الذِّکرَ وَ اِنّا لَهُ لحافِظُون. (آیه 9سوره حجر)
وَ یُریدُونَ لَیُطفِوُا نُورَ اللهِ بِافواهِهِم وَ اللهَ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَو کَرِهَ الکافِرُونَ. (آیه 8سوره صف). نه خدا، دست از دین خود می کشد و نه کسی را توان آن باشد که دین خدا را نابود کند. اگر کسی در روی زمین نباشد از دین خدا حمایت کند جز حجتش، او به وسیله حجت خود دین خود را، خود حفظ خواهد کرد.
چون (لَو لا اَلحُجَّهِ لَساحَتِ الاَرضِ بِاَهلِها) اگر در جهان کسی نباشد جز ابراهیم خلیل خداوند به وسیله او دینش را حفظ می کند، اگر کسی نباشد جز موسی کلیم، حضرت ربوبی دینش را به وسیله او حفظ می کند. اگر در جهان کسی نباشد جز نبی خاتم، خداوند به وسیله محمد مصطفی(ص) دین خود را حفظ می کند. و اگر نباشد... لذا با توجه به منطق فوق که خداوند دین خود را، خود حافظ است.
درخواست مؤمن از درگاه خداوند ذوالجلال باید این باشد: ای پروردگار رحمت، حال که خودت حافظ دینت هستی، به ما توفیق ده که دین تو به دست ما احیا گردد، این توفیق را از ما سلب نکن که ما نظارهگر باشیم و دین تو به دست دیگران احیا گردد. لذا مؤمن خود را همیشه بدهکار می داند نه طلبکار، آن کسانی که خود را طلبکار می دانند، مؤمنان به خدا نیستند، آن کسی که از حکومت اسلامی، خودش را طلبکار می داند و مطرح می کنند که حکومت اسلامی برای ما چه کرده است، نه اینکه ما برای حکومت اسلامی چه کرده ایم، او در ایمانش مسئله دارد، او به خدا مؤمن نیست. او به این اعتقاد ندارد که باید در راه خدا، تمامی وجود خویش را داد، آن خسته شدگان از انقلاب باید در خود غور و بررسی کنند، نه به دنبال دریافت مواجب. آنهائی در خدائی خدا، شک دارند، آنها ایمانشان در حد تصوراتشان است. آنها دنیا را با خدا و قیامت اشتباه گرفته اند. آنها باید در خود تجدیدنظر کنند، ببینند که خدا را می خواهند یا خدا را برای خود می خواهند. آنها که خدا و دین را با منافع ظاهری او مغایرت پیدا کرد، باید خدا را رها کرد؟ یا منافع را؟ این سوالی است که باید خسته شدگان جوابگو باشند. با این منطق، رزمندگان بدهکارند، حزب الله بدهکار است، خانواده های معظم شهدا بدهکارند، باید در جهت احیای دین خدا حرکت کرد. مبارزه و مجاهده نمود، در جائی که اجرای حکم خداوند متعال ایمنی ندارد نباید دست، چشم، اعضا و جوارح انسان مؤمن به خدا ایمنی داشته باشد.
محور حکم خدا امانت و رهبری است، باید در خطاب حضرت ابوالفضل العباس(ع) به عمربن سعد، آن زمانی که امان نامه برای او آورده بود، بیشتر تأمل کرد، پاسخ حضرت ابوالفضل چگونه است؟ (در جائی که دین خدا امان ندارد، حجت خدا امان ندارد، جان من چه ارزشی دارد) این درسی است که باید شاگردان مکتب امام حسین(ع) بیاموزند که:
اِنّی لااَریَ المَوتَ اِلّا سَعادَهً وَ الحَیوهَ مَعَ الظّالِمینَ اِلّا بَرَماً، اِن کانَ دین محمد(ص) لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی ( خطبه امام پس از ورود به کربلاص191 سخنان حسین(ع) از مدینه تا شهادت)
شیعه باید خط امام حسین(ع) را پیگیری کند و تا زمانی که خط امام حسین(ع) در جامعه پیاده نگشت و حاکم نگردید هیچ حکومتی نپذیرد، مگر نه این است که مومنان طریقت حسین(ع) شعار یا لیتنی کنت معک سر می دهند و فریاد بر می آورند، ای کاش با تو بودیم و جانمان را چون تو ، در جهت احیای دین خدا فدا می کردیم . و بر شهادت امام حسین (ع) می گرید مگر نه اینست که گریه بر امام حسین(ع) تأیید و امضاء حرکت امام حسین(ع) است.
و گریه کنند در حال بیعت با امام حسین(ع) است. اگر با این دید به مسائل نگریسته شود، هضم مشکلات آسان بلکه گوار خواهد بود و هر چقدر مشکلات بیشتر و تلاطم و امواج بلا سهمگین تر باشد چهره ها بازتر می گردد.در وصف سید الشهداء نقل می کنند هر چه زمان از روز عاشورا می گذشت چهره حضرتشان برافروخته تر می گردید با توجه به این حقیقت است که زینب کبری مصیبت بزرگ عاشورا را تحمل می کند.
ادای وظیفه در برابر دین خدا کوشش در جهت احیای دین خدا مبارزه با دشمنان دین خدا جهت حاکمیت قانون خداست که تحمل مشکلات را آسان می کند.
مرگ اجتناب ناپذیر است دیر یا زود به سراغ همه خواهد آمد چه بخواهیم چه نخواهیم اگر ما به سراغ مرگ نرویم او به سراغ ما خواهد آمد چه بهتر که این مرگ توأم با شهادت در راه خدا و جهت احیای دین خدا و برپائی حکومت او باشد سری به قبرستانها بزنیم حکایتها دارند گوش دل که شنیدنی است نگاهی به گذشته بیاندازیم با تاریخ آبا و اجدادمان نگاهی به حال خودمان شاید که متنبه گردیم خدایا گناهان باعث گردیدند تا قلب ما در حجاب قرار گیرد، تو را به عزت و جلالت پرده جهل و غفلت را از قلب ها بردار تا بتوانیم از آینه قلب همیشه تو را ببینیم.
فریادش بلند است. الهی لا تکلنا الی نفسی طرفه عین ابدا، ما غرق شدگان در وادی ضلالت و گمراهی چه کنیم؟
خدایا! نه به مصالح خویشم، و نه قادر به آن. بار الها! آنچه را که مورد رضای توست به من اعطا کن. اگر شهادتم موجب رستگاری من است به من عنایت کن. اگر زنده ماندم موجب متنبه شدنم، مفید است، همان کن.
خدایا! به من آن بصیرتی عطا کن و ایمانی عنایت فرما که جز رضای تو نخواهم. (اُدعُونی اِستَجِب لَکُم)((آیه 60سوره غافر))
الهی! می دانم که مطرود و مردود در گاهم، از آنجائی که خود فرمودی، هیچ گناهی بالاتر از ناامیدی از رحمتت نیست، پس بار خدایا! جرم و گناهم را به احسانت ببخش.
و اما بعد، اگر خداوند شهادت را نصیبم فرمود از شما عزیزان، پدر و مادر گرامیم، همسر و فرزندانم و سایر عزیزان می خواهم که خدا را، و رضایت او را مدنظر بگیرید.
مبادا به خدا شکایت برید، مبادا خدا را فراموش کنید، همیشه به یاد خدا باشید. مطمئن باشید با یاد خدا، دلها آرام می گیرد. ( اَلّا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب). من هر چه فکر کردم بعد از شهادتم، فرزندانم را به چه کسی بسپارم، فکرم به جائی نرسید تا اینکه استادی در کتاب راهنمایم گردید، لذا فرزندانم را به خدا می سپارم.
بار خدایا! در این عالم کسی را نیافتم که فرزندانم را به او بسپارم. وقتی تو خواستی فرزند اول را به من عنایت کنی، امام رضا(ع) را واسطه قرار دادم و در رابطه با فرزند دوم، حضرت معصومه(س) را، که تو عنایت کنی فرزندان منحرف تحویل به جامعه ندهم. لذا فرزندانم را به تو می سپارم، تو خود ولی آنها باش. چرا که خود فرمودی: (الله ولی الذین امنوا.......)
از پدر و مادر بزرگوارم، می خواهم که همیشه مشوق آنها باشند و در جهت نیل به اهداف الهی و فریده را در تربیت بنت الهدی و مهدی، یار و یاور باشید و فریده را در کارها آزاد بگذارید. تا آنجائی که به خاطر دارم، به کسی بدهکار نیستم، اگر از روی فراموشی، به کسی بدهکار بوده و ادای دین نکردم به نحوی جبران نمائید. تا آنجائی که من در خاطر دارم، چیزی ندارم، جز یک عدد دوربین و یک عدد رادیو، رادیو هدیه سپاه به من است لذا او را به فرزندم مهدی هدیه می کنم و دوربین را هرچه مصلحت می دانید عمل کنید. مقداری لباس است که بعد از من مربوط به سپاه است، به سپاه تحویل دهید. اگر مایملک دیگری باقی مانده در جهت تربیت فرزندانم مصرف نمائید، تا خود مکلف شوند.
از همه شما عزیزان می خواهم که همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید، امام را فراموش نکنید. مبادا از مشکلات شکایت کنید، بدانید که تحمل مشکلات باعث خشنودی آقا امام زمان(عج) و نائب بر حقش امام امت است.
همه شما را به خدا می سپارم. امیدوارم، همه فامیلان، دوستان و ..... بنده را حلال کنند. بنده به جز شرمندگی و بدی چیز دیگری نداشتم و ندارم. امیدوارم به بزرگواری خودشان حقیر را مورد لطف قرار دهند و از همه برای حقیر حلالیت بطلبید، و در دعاها، راز و نیاز با خدا را هرگز فراموش نفرمائید که سخت بدان نیازمندم.
"والسلام –عبدالعاصی- عبدالفانی"
***موسی رجبی آهنگری***
اربعین امام حسین(ع) 20صفر 1406 هجری قمری برابر با 13 آبان 1364
******************************************