نام پدر : اسکندر
تاریخ تولد :1347/01/17
تاریخ شهادت : 1365/10/31
محل شهادت : 1

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد حميدرضا راميار*

 

 

نام فرزند: اسكندر

همگام با هفدهمين طلوع بهاری در سال 1347، در روستاي «پيت­سرا»، قدم به زندگي «اسكندر و ربابه» نهاد.

پيشه پدر دامداري و كشاورزي بود و مادر، گرم خانه‌داری و فرزندپروری.

«حميدرضا» بعد از گذراندن چهار سال ابتدائي تحصيلي در روستاي «پرچينك» قائم­شهر، همراه برادرش به بوشهر مهاجرت کرد و پايه پنجم ابتدائي و سال اول راهنمايي را در مدرسه شهرك نيروي هوايي از سر گذراند. سپس، با پايان دو سال آخر مقطع راهنمايي در مدرسه «ابراهيم مقام» دوآب، در پايه اول مقطع متوسطه در هنرستان «شهيد بهشتي» زيرآب، به ترك تحصيل روي آورد.

او که رشديافته يك تربيت دینی بود، هماره در ادای واجبات و مستحبات اهتمامی خاص داشت. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز، مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، سعی در کسب کمال معنوی و انسانی داشت.

این فرزند نیک‌سیرت که پیوسته خود را به زیور فضائل اخلاقی می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و مطیع اوامرشان. او همچنین به سبب گشاده‌روئی و ملاطفت با دیگران نیز، از محبوبیتی دیگرگونه  نزد آنان برخوردار بود.

حميدرضا در سال 1363 به عضويت بسيج سوادكوه در آمد و در تمامي جلسات پايگاه، حضوري چشمگير داشت.

او تا سال 1364، دو بار به جبهه مريوان و جنوب عزيمت كرد. سپس با پوشيدن جامه پاسداري، در كميته انقلاب اسلامي واقع در پادگان دوآب به ايست بازرسي مشغول شد.

حمیدرضا همچنین در كِسوت معاونت گروهان و فرمانده قله نيز، خدمات ارزنده­اي از خود ارائه نمود.

و سرانجام، او در 21/10/1365، طي عمليات كربلاي 5 در شلمچه، به جمع ياران شهيدش پيوست. سپس با خیل عظیم اهالی شهیدپرور سوادکوه، تا گلزار شهداي زادگاهش بدرقه شد.

 


وصیت نامه

 

                                                              ***بسم الله الرحمن الرحیم***

ربنا امنا بما انزلت واتبعنا الرسول فاکتبنا مع الشاهدین.

پروردگارا به قرآنی که نازل فرمودی ایمان آوردیم و از رسولت اطاعت و پیروی کردیم پس اسم ما را در ردیف شهادت دهندگان به یگانگی و وحدانیت خود ثبت فرما.

انا لله و انا الیه راجعون: ما همه از خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم.

بلی این جانها که در پیکر ماست از جانب خداوند بزرگ نزد ما امانت است و هر موقع قضا و قدر الهی حکم کند باید آن را در راهش اهداء نمائیم چون رجعت به سوی خداوند جزء عقیده ماست و ما به آن معتقدیم و جزو اصول دین ماست چقدر خوب است که امانت دار خوبی باشیم و در زمان وصال خود را تقدیم جانان خود نمائیم و این امانت را شکوفا و پربار تحویل صاحب اصلی اش بدهیم در این رهگذر اگر نتوانستیم آن را سالم به منزل برسانیم مسلم است که باید در اتنظار عقوبت خدای متعال باشیم.

خدایا! تو را شاهد می گیریم که در مقابل فرمان تو در مقابل عدل تو عاجز هستیم و ناتوان فقط ترحم توست که مرا امیدوار می کند چون تو رحمان و رحیمی یعنی هم رحم می کنی و همیشه رحم می کنی.

 خداوندا! مرا آنگونه بمیران که خودت صلاح می دانی اگر لیاقت دارم. اگر جزء بندگان زبون و خار و ذلیل تو محسوب نمی شوم. سرانجام عمر مرا ختم به شهادت در راهت بگردان چون به شهدا خیلی وعده دادی چون از مردن در راه خدا خیلی تعریف کردی در قرآنت.

خدایا! من نمی دانم که چگونه با تو صحبت کنم و از تو آمرزش می طلبم چون زبان من سخن می گوید قلبم و درونم وسوسه می کند می دانم این روش مورد پسندت نیست اما می دانم بزرگواری، می دانم کریمی، رحیمی، رحمانی.سبحان الله!

اما پدر و مادرم! درود خدا بر شما بندگان خدا مرا ببخشید و به یاد خدا باشید چون( الا بذکر الله تطمئن القلوب) مگر نه این است که ما از خدا هستیم و چون امانت در نزد شما بودیم انشاءالله که امانت دار خوبی بودیم برای خدا و آنرا باید به موقع تحویل بدهیم. خداوند شما را با صالحان خود محشور فرماید. مادر مهربانم! در سوگم گریه مکن می دانم که زحمتهای زیادی برایم کشیدی و از شما متشکرم و هرگز فکر نکن که فرزندم از دست رفت بگو بسوی خدا شتافت بگ دار فانی را وداع گفت و به دیار ابدی پیوست بسوی خدایش حرکت کرد.

 پدر و مادرم! اگر خطبه عقد ازدواج من را نخواندید برادرهایم دعای توسل خواندند و من را به جبهه های حق فرستادند. اما ای برادرانم، بدانید ایمان به خدا و اعتقاد به روز قیامت موجب سعادت در زندگی و ایثار در راه خدا و انجام تکالیف الهی باعث خوشبختی می گردد و جزء این بن بست است و نابودی و جزء این فنا است و زبونی.

شما برادران خوبم! از شما که در کارها مرا راهنمائی کردید و مرا تا به اینجا رساندید متشکرم.اجر شما با سیدالشهدا و شما ای خواهرانم و ای مهربانتر از جانم! شما را به صبر و حجاب و عمل به اسلام و انجام به واجبات و ترک محرمات دعوت   می کنم و دوست دارم آنگونه زندگی کنید و در تربیت فرزندانتان کوشا باشید که خدا از شما راضی و در آینده سرباز اسلام و بازوی امام زمان تحویل جامعه بدهید و از همه می خواهم که از خدا برایم طلب مغفرت کنید.

 و از همه آشنایان و فامیلان و دوستان که حقیر با آنها رابطه داشتم و لغزش زیاد فهم ضعیف من باعث رنج آنها شد و مرا مرتکب گناه و معصیت کرده است و طلب عفو می کنم، باشد که خدایمان به شما گذشت و به ما عفو عنایت فرماید. و من قادر به داند پیام نیستم و پیام من به همه شهدا و همه اولیاءالله است و فقط آنگونه که خدا خواهد عمل کنید و در جامعه زیست کنید و خداوند انشاءالله همه شهداء را با اولیاء خاص خود محشور فرماید و ما را در صف شاهدین به درگاهش قرار دهد. انشاءالله

من را در روستای خودم دفن کنید و در پایان دعا به جان امام و رزمندگان و شعار همیشگی خودتان مرگ بر آمریکا و شوروی و اسرائیل و منافقین یادتان نرود.

خداحافظ به امید پیروزی رزمندگان اسلام

"والسلام علی عبادالله الصالحین"

***حمیدرضا رامیار***

مهر ماه 24/7/1365

                            ****************************************