شهيد رجبعلي ذكرياپور
فرزند: غلامعلي
نامش «رجبعلي» بود و چشم و چراغ «غلامعلي و زهرا» كه در فقيه محله جويبار روزگار ميگذراندند. نو رسيدهاي كه در سال 1342 با قدومش، كانون زندگي اين زوج زحمتكش و كشاورز را غرق شادي ساخت. رجبعلي با اتمام مقاطع ابتدايي و راهنمايي، تحصيلاتش را تا پايه سوم متوسطه در دبيرستان «اميد» جويبار در رشته اقتصاد اجتماعي ادامه داد. مادر از فرزندش، اينطور روايت ميكند:
«وقتي از كار كشاورزي برميگشتيم خانه، پاهايم به خاطر گِلولاي زخم ميشد. او با ديدن اين صحنه، دلش ميشكست. بعد ميرفت داروخانه، دارويي ميخريد و آن را روي زخم پايم ميگذاشت.»
صداي انقلاب كه در گوشه و كنار شهر پيچيد، اين نوجوان آگاه نيز به جمع تظاهراتكنندگان پيوست و همپاي آنان فرياد تظلّم سرداد. علاوه بر آن به شعارنويسي و توزيع اعلاميههاي امام خميني نيز مبادرت داشت. در اوصاف تقيّدات ديني وي، همين بس كه به جهت آشنايي با آموزههاي قرآني در 4 سالگي، اغلب اوقات با اين كتاب انسانساز همنشين بود و در عمل به فرامين الهي، كوشا. در اداي نماز اوّل وقت نيز اهتمامي خاص داشت و حتيالمقدور در صفوف جماعت حضور مييافت. بنا به گفته «حسن»، خصوصيات اخلاقي برادرش را ميتوان چنين توصيف كرد:
«با تك تك اعضاي خانواده به شيوهاي خاص و با كوچكترها از طريق بازي و زبان كودكانه ارتباط گرم و صميمانه برقرار ميكرد. علاوه بر آن نسبت به پدر و مادر، متواضع و مهربان بود و هرگز ناراحتشان نميكرد.»
رجبعلي، نخستين بار در كِسوت بسيجي به جبهه كردستان عزيمت كرد و به مدت 3 ماه در آنجا به سر بُرد. سپس با طي دوره آموزشي در پادگان المهدي چالوس و شيرگاه به عضويت سپاه درآمد. اين رزمنده دلاور در سِمَت تكتيرانداز، جانشيني و فرماندهي دسته، خدمات بيشاعبهاي از خود ارائه نمود. ناگفته نماند كه وي در طول مدّت حضورش در دوران دفاع مقدس، چند باري دچار جراحت شد ازجمله در عمليات والفجر 3.
حسن در ادامه، آن روزهاي برادرش را، اينطور مرور ميكند:
«ميگفت: من زنده باشم و به فرمان امام خميني پاسخ ندهم!؟ هر وقت كه ايشان دستور بدهند، بايد به جبهه رفت. هرگاه از منطقه برميگشت، دو يا سه روز نشده بود، شور عجيبي پيدا ميكرد، براي رفتن!! آنگونه كه هيچ بهانهاي براي نگه داشتناش كارساز نبود. حتّي زماني كه مجروح شده بود، در مقابل مقاومت خانواده ميگفت: سلامتي و نشاط من در آنجا خلاصه ميشود.»
شهيد ذكرياپور بزرگوار، عاقبت در 28/7/1362 در مريوان به فيض والاي شهادت نائل آمد. سپس با حضور پرشور اهالي جويبار، در گلزار «بالا محله» اين شهر به خاك آرميد.