نام پدر : ذکریا
تاریخ تولد :1345/04/02
تاریخ شهادت : 1361/04/24
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

1.    راستی مگه جز این است که انسان باید روزی از این دنیا برود. چه خوب است با جهاد به دیدار معبودش برود و به کافران نشان دهد، هیچ وقت برای کسی سر فرود نمی آوریم به غیر از خدای یگانه.
2.    بنده هدفم از رفتن به جبهه این نیست که ملت از من تعریف کنند، بلکه می خواهم خودم را بسازم و برای پیاده کردن کل قوانین اسلام و احقاق حق مستضعفین از مستکبرین به جبهه می روم. پدران و مادران، خواهران و بردران! همه ما در صحنه آزمایش قرار گرفتیم. باید از حالت شعار بیرون آمد و وارد عمل شد. همه ما می گفتیم اگر ما در کربلا برویم امام حسین (ع) را همراهی می کردیم وبرای او جانفشانی می نمودیم . الان وقت آن است، باید حسین زمان امام خمینی را یاری کرد تا کاخ مستکبران را به لرزه درآورد.
3.    ای مستضعفین که به وسیله مستکبرین زالو صفت از پای در آمده بودید! حال وقت آن است از حق خود دفاع کنید. این از خدابی خبران بدانند که هرکسی روبروی خدا و خداپرستان ایستادگی کند، جز نابودی نتیجه ای دیگر ندارد، مثل فرعون که تجربه خوبی است.
4.    از پدر ومادر، برادران و خواهرانم می خواهم مقاوم و استوار باشید که با استواری شما دشمن ناراحت می شود.
5.    ازهمسنگران و برادران بسیجی و دوستانم می خواهم که به هم نزدیک باشید و.در مسلجد شرکت نمایید.
6.    خدایا! محیط ما را طوری تغییر ده که مردان و زنان، مفهوم جامعه اسلامی را بفهمند و خوب دوست و دشمن را بشناسند.

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمداسماعیل ذاکریان عزیزی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

2/4/1345- روستای عزیزک شهرستان بابلسر

3- نام و شغل پدر :

ذکریا- کشاورز

4- نام و شغل مادر:

جان ننه رحمانی- خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

دارای شش برادر -  دو خواهر- شهید فرزند اول بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

اقتصادی:

اعتقادی: از کودکی به همراه خانواده به مسجد می رفت و از سن کودکی به نماز و رفتن به مسجد اهمیت می داد، نماز را سر وقت می خواند. به واجبات و محرمات اهمیت می داد و در نماز جماعت و جمعه شرکت می کرد. به اهل بیت علاقه و ارادت داشت، یک قرآن در خانه داشت که همیشه قرآن می خواند و در مراسم دعای کمیل در مسجد شرکت می کرد نسبت به حق الناس خیلی حساس بود.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

به کلاس قرآن نزد آقا سید مهدی می رفت.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه ابتدایی روستای بیشه سر شهرستان بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه ی راهنمایی روستای آغوزبن شهرستان بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان آیت ا... غفاری، شهرستان بابل، رشته ی علوم انسانی، (سال اول نظری)

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به مادرش علاقه ی بیش تری داشت و نسبت به اعضای خانواده رفتار خوبی داشت. در انجام کارهای خانه به خانواده کمک می کرد. همیشه به خواهران و برادران کوچک تر از خود راهنمایی می کرد که چگونه با پدر و مادرش رفتار کنند. هیچ گاه صدای خود را برای آن ها بلند نمی کرد و با آن ها به ملایمت رفتار می کرد.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

ایشان در قبل از انقلاب فعالیت داشت بعد از انقلاب هم همین طور! قبل از انقلاب در مبارزات شرکت می کرد و اعلامیه امام را پخش می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

ایشان بعد انقلاب به خصوص اوایل شروع جنگ و تشکیل انجمن اسلامی و بسیج نقش واقعاً فعالی داشت و در آموزش دفاعی و نگهبانی در شهرستان بابل از جمله خدمات او بود. در جمع آوری کمک های مردمی به جبهه هم همکاری و فعالیت داشت. شب ها در محل گشت و نگهبانی می داد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :

ایشان یک بار در چهارشنبه پیش بابل با یکی از منافقین درگیر شد که آن ها یک چاقو هم به پشت ایشان زدند و فرار کردند. هم چنین در درگیری منافقین و افراد کمونیست که در شهرستان آمل ایجاد شده بود ایشان آن روز مدرسه بود که مدرسه را تعطیل کرد و به اتفاق چندتن از دوستان به شهرستان آمل رفتند و در درگیری شرکت کردند.

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

از سپاه بابل با عضویت بسیجی به منطقه ی آبادان اعزام شد. (به مدت 6 ماه)

از سپاه بابل با عضویت بسیجی به منطقه ی خرمشهر اعزام شد. (به مدت 3 ماه)

از سپاه بابل با عضویت بسیجی به منطقه ی شلمچه اعزام شد. (به مدت 1 ماه)

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

10 ماه

4- مسئولیت در جبهه :

تخریب چی

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

یک بار در منطقه ی خرمشهر بر اثر اصابت ترکش از ناحیه ی دست چپ مجروح شد و به مدت پنج روز در شهر اهواز تحت درمان بود.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

درتاریخ 25/4/61 در منطقه ی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

در تاریخ 28/4/61 تشییع شد و در گلزار شهدای روستای عزیزک شهرستان بابلسر دفن گردید.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید: دفعه ی سومی که می خواست به جبهه برود مرا به اتاق برد و گفت: من می خواهم به جبهه بروم تو ناراحتی می کنی پس مادر مهدی باباجانیان چه کار کند که او فقط یک پسر دارد ولی اگر من بروم تو پنج تا دیگر داری. بعد از مدتی متوجه شد که میر عبدا... شهید شد و خیلی ناراحت شد و به من گفت من باید شهید می شدم نه اوکه نامزد داشت.

حسین درزیان هم رزم شهید: در یکی از شب ها که دو، سه شب بعد از عملیات بود در سنگرهای انفرادی زیر رگبار خمپاره و تک های لشگر عراق که تا صبح خیلی شدید بود شب را به صبح رساندیم و صبح طبق معمول ایشان برای بیدار کردن بنده به سراغم آمده بودند و چند بار مرا صدا زدند و من به شوخی و به عمد جوابی ندادم و ایشان به تصور این که بنده ترکش خوردم یا شهید شدم با صدای گریه بلند من را در آغوش کشید که در آن لحظه خاطره ی به یاد ماندنی ای بود.


وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد