نام پدر : ید الله
تاریخ تولد :1333/04/01
تاریخ شهادت : 1360/09/09
محل شهادت : بستان

وصیت نامه

*وصیت‌نامه شهید محمد تقی درزی*

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

برادران و خواهران عزیزم و فرزندان عزیزم! سلام امیدوارم بر علیه کفار و مشرکین پیروز شویم اگر با قدرت توانای خود را در راه اسلام فدا کردم و شهید شدم. برادران و خواهران و فرزند عزیز اميدوارم که برای من هیچگونه گريه و زاری نکنید و بلکه شادی کنید و لباس نو بر تن فرزندان عزیزم بپوشانید و مادرم را دلداری دهید و همین‌طور پدرم و فرزندان عزیزم و شیريني در دست بگيريد و میان مردم تقسیم کنید.

برادر جان فاضل و حسین و اسماعیل و سلیمان! همه‌تان راه اسلام را ادامه دهید، گفته امام خمینی برادر جان فاضل هيچوقت امام را تنها نگذارید.وفرزندان من را تشويق به درس خواندن کنید.

برادر جان فاضل! به عمه هم دلداري بدهيد كه اسمش است است كه دل ندارد كه برادر زاده اش شهید بشود. و بگو بر مزارم شاد و خندان با شد كه شهیدانی که نه پدرو نه ماده‌ای که در راه خدا شهید شد. و خواهرم بگو کلثوم  مانند ام کلثوم باشد که برادران به خاطر یاری اسلام و قرآن پاسدار شدندخواهرم درعزايم  لباس نو بر تن بپوش شاد باشید و یك جعبه شيريني بدست بگير كه اي مردم به من تبريك بگوييد خوشا بحالم كه در راه حسين (ع) و ياران حسين (ع) شهید شد.

وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

سلام بر همسرم: يازده سال در خانه من زحمت‌کشیدي که از تو خواهش می‌کنم که خدا مرا ببخشد همسرم! هیچ‌گونه ناراحت نباش که می‌بینی ایران این روزها چندین شهید پاسدار دارد افتخاركن كه  خدا به تو همچنین همسری عطاکرد كه در راه اسلام شهید شد، همسرم از تو خواهش دارم که در مزارم شاد و خندان باش که شهید  لبخند شود مانند گل سرخ محمدی.

همسرم! در عزای من لباس نو بپوش وشیرینی بدست بگیر و شیرینی دادن تو گلوله‌ای است که به قلب دشمن می‌زند همسرم به فرزندان من نصیحت کن و چوب به انان نزن كه یتیم هستند مانند طفلان حسين که طاقت چون خوردن ندارند اگر به بچه یتيم رحم نکنید به عذاب خدا گرفتار خواهید شد. همسرم سکینه رحمانی يك کلام به تو می‌گویم که علی را علی‌وار تربیت کن و فاطمه را فاطمه وار به جامعه تحویل دهید و معصومه را معصمومه وار به اجتماع تحویل دهید که مردم بگویند همچنین مادری این طور فرزندي به اجتماع تحویل داد و همین‌طور فرزندم را به مدرسه بفرست چون  مدرسه سنگر اسلام است و مدرسه پاسگاه اسلام و قرآن است.

برادرجان! به فرزندان من دلداری بده و سر آنها دست بکش و  بگو پدر در راه حسین بن‌علی و یاران  او شهيدشده است.

و سلاح من از دستم افتاده است برداريد و نگذارید سلاح من دست دشمن بیفتد و بر علیه کفار و ظلم و شرک و فساد بجنگید تا آخرين قطره خون مانند برادران پاسدار.  

برادر جان! اگر من شهید شدم زن من بعد از سه ماه می‌تواند شوهركند و هیچ کس به هیچ عنوان نمی‌تواند جلوی او را بگیرد از قول خدا و پیامبر.

درود بر امام امت خمینی کبیر                        درود  بر شهیدان صحرای کربلا

من را پهلوی امام حسن رضا دفن کنید و پهلوی سید زین‌العابدین حسینی دفن كن.

 

محمد تقی درزی

وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

 


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید محمدتقي درزي ركاوندي*

 

نام پدر: يدالله

«ركاوند» يكي از روستاهاي بهشهر است که«يدالله و زينب» در آن‌جا زندگي مي­كردند.این دو مثل تمام خانواده‌های زحمتکش شمالی، با كار در زمين كشاورزي، زندگي‌شان را اداره مي‌كردند.

اما این زوج در 19 تير 1333 صاحب پسري شدند که نامش را «محمدتقي» گذاشتند. آن­ها صاحب شش فرزند شدند که محمدتقی، دوّمین‌ آن‌ها بود.

محمدتقي قبل از سن مدرسه، قرآن را در مكتب­خانه فرا گرفت. سپس به دبستان «شهيد رضايي» فعلی«كلاك» رفت؛ اما دوم ابتدايي را كه به اتمام رساند، ديگر ادامه تحصيل نداد.

مادرش مي­گويد: ‌«قبل از تولد او و زمان بارداري، مواظب لقمه­اي كه مي­خوردم، بودم. حلال و حرام را رعايت مي­كردم. به خاطر علاقه زيادي كه به امام جواد داشتم، نام آن امام را برايش انتخاب كردم. از كودكي برايش لالايي امام‌جواد و حضرت علي­اصغر را مي­خواندم. او هم علاقه زيادي به قرآن داشت. برای همین، او را به همراه «حجت الاسلام علي حقاني»، به يكي از روستاهاي كوهستان به نام «هزارجريب» فرستادم. مدتي بعد به گرگان رفت. يك‌سال ­و نيم بعد قرار شد به حوزه علميه قم برود. اما چون پدرش كشاورز و دست ‌تنها بود، با رفتنش مخالفت كرد.»

در بیان خلق‌وخوی محمدتقی باید گفت که نسبت به والدین مودب و متواضع بود.با دیگران نیز در نهایت گشاده‌روئی و ملاطفت رفتار می‌کرد.

محمدتقي در 12/8/60 به عضويت سپاه درآمد. هنوز چند صباحي از شروع جنگ تحميلي نگذشته بود كه رهسپار «بستان» شد.

و سرانجام، او در 9/9/60 و در همان منطقه بستان، بر اثر اصابت تركش خمپاره به فیض عظیم شهادت نائل آمد. پيكر پاكش نیز هشت روز بعد، با وداع همسرش «سکینه‌خاتون رحمانی» و یادگارانش «جابر،فاطمه و معصومه» در گلزار شهداي «حسن­رضا» به خاك آرمید.