نام پدر : سعدالله
تاریخ تولد :1341/12/26
تاریخ شهادت : 1367/05/03
محل شهادت :

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید خدایار داوودی*

 

به شما توصیه می کنم که پیرو ولایت فقیه باشید. در نماز جمعه وجماعات و مراسمات دینی و مذهبی شرکت کنید. در زندگی اعتدال داشته باشید و هرگز اسراف نکنید. به خواهرانم توصیه می کنم که حجاب خود را رعایت کنید که برتر از خون شهید است.


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید خدایار داودی کارسالاری*

 

 

نام پدر: سعدالله

طلیعه حضورش در 26  اسفند 1341، نوید بهاری زودهنگام برای «ننه‌گل و سعدالله» بود؛ نورسیده‌ای با نام «خدایار»، برخاسته از دامان زوجی کشاورز و طبیعت زیبای «کارسالار» سوادکوه.

با پایان دوره ابتدائی‌اش در روستا، وارد مدرسه راهنمایی «عبدالحق» در زیرآب شد. سپس به دلیل فوت پدر و مشکلات اقتصادی، در پایه اول متوسطه دبیرستان «آیت‌الله کاشانی» این شهر به ترک تحصیل روی آورد.

این فرزند نیک‌سیرت که همواره خود را به زیور فضایل اخلاقی می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه حال، مطیع اوامرشان. علاوه بر آن، به سبب صدق گفتار و گشاده‌روئی با دیگران، نزد آنان محبوبیت ویژه‌ای داشت.  

در بیان تقیدات دینی او، همین بس که در ادای فرائض واجب و مستحب، به‌خصوص نماز شب، جدیت وافر به خرج می‌داد. او از انجام محرمات نیز، امتناع می‌ورزید. قرآن، این مصحف نورانی را نیز پیوسته به گوش جان می‌سپرد و در عمل به فرامین آن می‌کوشید.

با گفته‌های «خدایار بخشنده»، فصل دیگری از زندگانی دوست دیرینش را مرور می‌کنیم؛ «هرگز در مقابل گروه‌های الحادی کوتاه نمی‌آمد؛ به‌خصوص اوایل انقلاب، جهت اقناع یا ارشاد، با آن‌ها مباحثه می‌کرد. او به دلیل درک صحیح از مسائل سیاسی و اعتقادی روز، تابع ولایت فقیه بود. از این‌رو، هیج‌گاه خودسرانه عمل نمی‌کرد. او معتقد بود که باید حول محور قرآن و نهج‌البلاغه، آگاهی لازم را به نسل جوان داد تا خودشان را بشناسند و در دام گروه‌های ملحد نیفتند.»

خدایار در 03/04/1366 به عضویت سپاه در آمد و در راستای حراست از آرمان‌های انقلاب و دفاع از وطن، به ادای تکلیف پرداخت.

«بختیار» در گذر از آن روزها، بُعد دیگری از شخصیت برادرش را به تصویر می‌کشد؛ «معمولا خانواده‌های پاسدار بعد از گرفتن دارو، یک رسید درمانی می‌گرفتند و سپس، هزینه آن را از سپاه دریافت می‌کردند. خدایار وقتی از جبهه بر می‌گشت، آن برگه‌ها را از مالی می‌گرفت و در گوشه‌ای از باغ پنهان می‌کرد. ما چند روز بعد، متوجه این کار او می‌شدیم. وقتی می‌پرسیدیم: چرا این کار را می‌کنی، می‌گفت: کشورمان در حال جنگ است و شرایط اقتصادی طوری نیست که من بروم و از سپاه هزینه بگیرم.»

خدایار در 09/05/1366 با سمت مسئول واحد اطلاعات ـ عملیات تیپ 75 ظفر، رهسپار مناطق نبرد شد.           

خانواده به نقل از آقای «کساییان» ـ فرمانده تیپ 75 ظفرـ روایت می‌کند: «من یک روز بعد از نماز، چند جمله‌ای برای 37 نفر از سپاهیان سخنرانی کردم و گفتم: اوضاع خط مقدم به خاطر حمله منافقین، بی‌نظم شده است. ما برای شناسائی منطقه، نیاز به چهار، پنج نفر داوطلب داریم. خدایار اولین نفری بود که گفت: من این کار را انجام می‌دهم.»

و عاقبت، خدایار در 02/05/1367 در جبهه گیلان‌غرب به فیض والای شهادت نائل آمد؛ و سپس، با وداع همسرش «عُلیا عالیشاه» و یادگارانش «سعدالله و حافظ»، در بوستان شهدای «عبدالحق» زیرآب آرام گرفت.

گل‌گفته‌های «مصطفی محمدی» نیز درباره هم‌رزمش شنیدنی است؛ «یک شب قبل از شهادت خدایار، بنا به دستور فرمانده تیپ، با تعدادی از برادران رزمنده، نرسیده به گیلان‌غرب و در مقر فرماندهی ارتش مستقر شدیم. شهید طاطیان و سردار گل‌زاده، فرمانده عملیات تیپ کماندویی 75 ظفر نیز، نزد ما آمدند. آن‌ها موقع رفتن به جبهه گیلان‌غرب، خدایار و چند نفر از نیروها را با خود بردند. او لحظه خداحافظی به من گفت که دیگر همدیگر را نمی‌بینیم. آن‌ها به فاصله 1500 متری از مقر ما گرفتار کمین عراقی‌ها شدند. او و طاطیان به شهادت رسیدند و بقیه به اسارت در آمدند.»