نام پدر : نبی الله
تاریخ تولد :1347/04/02
تاریخ شهادت : 1364/12/21
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

1.    وصیت به برادرانم ... اسلحه خون آلود مرا برداشته و بر خصم خارجی بتازید وآنها را تارومار کنید.

2.    برادران همیشه عاقل باشید وبا عقل کار کنید. هوا و هوس را کنار بگذارید. احساساتی نباشید.

3.    برادر کوچکم وصیت می کنم درس بخواند و عالم شود. قلم را بردارد و با دشمنان بجنگد.

4.    و صیت به خواهرانم... همچون زینب (س) مقاوم باشید و با اخلاق و رفتار، دشمنان ما را مأیوس کنید. در کارهای خانه با مشکلات دست و پنجه نرم کنید و فرزندانی تربیت کنید که یار حسین زمان بوده و سلاح شهدای گلگون کفن ایران را برگیرند.

5.    ای پدر، مادر، برادران و خواهران! همیشه پشتیبان ولایت فقیه بوده و با مسئولین مملکت که ولایت فقیه آنها را تایید کرده همکاری نمایید و نصیحت آنها را با جان و دل قبول فرمایید.

6.    وصیت به فامیلانم و دوستان و آشنایان! من نه به خاطر سرزمین و خاک و نفت به جهاد رقتم.  بلکه هدفم مکتبم است. پس شما هم بخاطر اسلام از جان و مال خود دریغ نورزید و راهمان را ادامه دهید. همیشه و در همه حال آماده و پشتیبان ولایت فقیه باشید.

7.    مادرم! بعد از مرگم هیچ ناراحت نباش چراکه مرگ پیش روی ماست و در هر کجای دنیا که باشیم به سراغ ما می آید. خوشا آنانکه جان خود را که نعمت بزرگی است دودستی به صاحب آن تقدیم داشته اند. مادر همچون کوه استوار باش.

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمد داودی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1347 ـ روستای درونکلای شرقی ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

نبی الله داودی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

سیده طاهره حسینی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

5 فرزند ـ شهید فرزند سوم می باشد.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمتکش متولد شد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید درس حوزوی خواندند و به مکتب خانه جهت فرا گیری قرآن رفتند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان شهید سما گوش ـ بابل ـ روستای موزیکلا

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان باقرالعلوم ـ بابل ـ روستای موزیکلا

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

درس حوزوی داشتند به مدت 2 سال در بابل مدرسه روحیه

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

با محبت بود و رفتار خوبی داشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

در حال تحصیل

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) و شهید مطهری بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

شهید عضو بسیج بودند .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1362 ـ بابل ـ سپاه ـ مریوان

1364 ـ بابل ـ سپاه ـ جنوب

9/12/1364 ـ بابل ـ سپاه ـ فاو

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

7 ماه و 12روز

4- مسئولیت در جبهه :

رزمنده

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

فاو ـ 21/12/64 ـ اصابت ترکش

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

14/4/76 ـ گلزار شهدای درونکلای شرقی ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید : شهید بسیار پایبند به واجبات بودند و از برنامه های اصلی ایشان در زندگی قرآن، نماز، عشق به ولایت و ائمه بود و سعی می کرد این برنامه ها را در محل پیاده کند . نماز شبش ترک نمی شد و بعد از نماز با خدای خود خلوت می کرد . وقتی از شهید سوال کردم چرا می خواهی درس طلبگی را بخوانی ؟ می گفت : بروم دکتر بشوم پول زیادی در آن است و من نمی خواهم .درس صاحب الزمان را ترجیح می دهیم و لباس روحانیت را دوست دارم و به هدفش که طلبگی و شهادت بود رسید . 


زندگی نامه

 
 
روحاني شهيد: محمد داوودي
نه من تنها گرفتارم  بدام  زلف  زيبايي که هر کس با دلارامي سري دارند و سودايي
قرين  يار زيبا  را چه  پرواي چمن باشد    هزاران  سرو  بستاني   فداي   سر  و  بالايي
تفتيده گرم جنوب، کوه هاي سر به فلک کشيده غرب و نيلگون آبي خليج فارس به خود مباهات مي کند و به خود مي بالد. آسمان هم شايد حسرت زمين را مي خورد؛ زميني که بوسه زن قدمهايي است استوار؛ استوار تر از معناي استواري.
راستي اين به خود باليدن ها و اين حسرت خوردن ها به چه خاطر است؟ اين ها همه بر سر وجود موجوداتي است که نور مي دهند، چرا که به لايزال نور حق منور گشتند. اگر صلابت کوههاي کردستان، ذوب عشق اين وجودهاي نوراني مي شود و اگر آسماني مي خواهد بوسه زن قدمهاي اينان گردد، چه جاي تعجب دارد؟!
آخر اينان مرداني از جنس حقيقت محض اند، از جنس ايثار تمام و از جنس از خود گذشتن براي به خدا پيوستن
اي خوش آن عاشق سرمست که در پاي حريف سـر و دستار نداند که کـدام  انـدازد
«محمد داوودي» از زمره همين هاست. در سال 1347، در روستايي ساده از توابع شهرستان بابل و در استان سرسبز شمال، از ميان دستان سرسبز پدري کشاورز که کارش رويش است، سر به آسمان وجود بلند کرد.
در آغوش پر مهر مادر و در سايه سار زلال مردانه پدر با ادبيات عشق آموخته شد. خدا، جا نماز، آب و تکه گلي از جنس عروج به نام «تربت»، اولين شبکه هاي معرفتي او را ساخت.
کمي بزرگتر که شد – 6 يا 7 ساله- پاي در ميدان علم نهاد. دبستان را پشت سر گذاشت و تحصيلات را تا سال دوم مقطع متوسط ادامه داد. بعد از آن هم تن جان به زلال سرشار از نورانيت معارف اهل بيت-عليهم السلام- شست. دريچه قلبش را گشود تا نسيم ولايت خدا و ولايت اهل بيت، خانه دلش را مصفا سازد و چشم دل را بينا کند. مدرسه «روحيه» بابل، ميدان عروج روحي او شد. او از جنس کربلا بود و حرست کربلايي شدن کار دل هاي عاشق است و او عاشقي از اين دست بود پس بايد عطش دل را در خنکاي سوزان کربلا مرهم مي نهاد. پس در لشکر 25 کربلا به خاک پاک عشق بازي خود را متبرک کرد. بسيجي بي ادعا و نام نشان، خيلي فرصت ماندن داشت. اما عزم رفتن کرد که دنياي جاي هوس هاي است مرهوس بازان. حال اين که اين هوس در چه لباسي بروز کند و توجيه يابد قصه اي ديگر است. اما 
 جز عهد و وفاي تو که منحول نگردد  هر عهد که بستم هوسي بود و هوايي
گردت دهد  دولت آنم که سر خويش       در  پاي سمند  تو  کنم  نعل   بهايي
بيست و يکم اسفند سال هزار و سيصد و شصت و چهار، کاروان خسته زمستان که باروبند اش را بسته بود و داشت کم کم براي بهار جا را خاکي مي کرد زمستان بلند انتظار او را هم با خودبرد و بهار عروج او، بهار وصل او، بهار خدايي شدن او هم سبز شدو فاو بهارستان وصل گلهاي معطري بود که محمد آقا يکي از آنها شد. گلي که گلبرگهاي معطرش سال ها بعد روانه روستاي ساده و بي آلايش درون کلاي شرقي در شهرستان بابل شد تا بوي خوشش هر صاحبدلي را مدهوش سازد. سيزدهم تيرماه سال هزار و سيصد و هفتاد و شش در تابستان طبيعت بهار روستاي درون کلاي شرقي با رايحه خوش گلبرگهاي پرپر محمد در سينه اش، از راه رسيد 
من آن خاک وفادارم که از من بوي مهر آيد و گر بادم برد چون خاک هر جوي به اقصايي
روحش قرين رحمت باد
استان: مازندران              شهرستان: بابل            تولد: 1347            شهادت: 21/12/64- فاو.